پاورپوینت معمر بن مثنی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
4 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت معمر بن مثنی دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت معمر بن مثنی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت معمر بن مثنی :

ابوعبیده پاورپوینت معمر بن مثنی ثقفی

اَبوعُبیده، مَعمربن مثنی (۱۱۴ـ ح۲۱۰ق/ ۷۳۲ـ ۸۲۵م)، ‌ راوی و لغت شناس بزرگ اوایل عصر عباسی است.

فهرست مندرجات

۱ – بررسی منابع
۲ – زندگی
۲.۱ – اصالت
۲.۲ – ولادت
۳ – در دربار
۳.۱ – وفات
۴ – اساتید
۵ – شاگردان
۶ – شعوبی‌گری
۷ – مذهب
۸ – تاریخ و ادب
۹ – در روایت
۱۰ – در لغت
۱۱ – در نحو
۱۲ – در نقد شعر
۱۳ – مقام علمی
۱۴ – آثار
۱۴.۱ – چاپی
۱۴.۲ – خطی
۱۴.۳ – آثار یافت نشده
۱۴.۳.۱ – درباره قبایل عرب
۱۴.۳.۲ – در تاریخ
۱۴.۳.۳ – در لغت
۱۵ – فهرست منابع
۱۶ – پانویس
۱۷ – منبع

بررسی منابع

از زندگی ابوعبیده به رغم شهرت بسیارش آگاهی اندکی در دست است و منابع کهن دراین‌باره به اطلاعاتی مختصر بسنده کرده‌اند. نخستین کسانی که از ابوعبیده نامی به میان آورده‌اند، مانند اخفش ، ابن سلام ، خلیفه بن خیاط و جاحظ ، همه از معاصران وی و اغلب شاگرد او بوده‌اند. اینان در میان روایات متعددی که نقل کرده‌اند تنها به ذکر نسب، قبیله و مذهب او پرداخته‌اند. در سده ۳ق، ‌ابن قتیبه شرح حال مختصری از او به دست داده است. دیگر نویسندگان این دوره همچون ابن هشام ، بلاذری ، نبرد، تغلب و طبری ، جز اطلاعاتی مختصر به دست نداده‌اند و تنها به نقل بخش‌هایی از آثار و روایات وی پرداخته‌اند. از نویسندگان سده ۴ق، مسعودی در مروج الذهب ضمن اشاره به سال وفات ابوعبیده و گرایش وی به شعوبی‌گری و ارتباطش با برخی از معاصران خود از جمله ابونواس، اخبار بسیاری درباره پادشاهان ساسانی از قول او نقل کرده است. ابوطیب لغوی (د ۳۵۱ق) نخستین کسی است که روایات مختلف درباره ابوعبیده را گردآوری کرده و شرح حال مستقل و نسبتاً کاملی از وی تدارک دیده است. در اواسط سده ۴ق سیرافی و زبیدی به روایاتی درباره او اشاره کرده‌اند که در منابع متقدم نیامده است. در همین روزگار، ابن ندیم ضمن نقل روایاتی درباره ابوعبیده از جمله اشاره به سال تولد او، فهرست مستقلی از آثارش به دست داده است. در سده ۵ق، ‌خطیب بغدادی باتوجه به روایات پراکنده‌ای که در منابع کهن آمده، شرح حال نسبتاً مفصلی از او را فراهم آورده است. از این پس، همه آنچه در منابعی چون معجم الادباء، انباإ الرواه و وفیات الاعیان آمده، از چند نکته فراتر نمی‌رود: ولادت و مرگ ابوعبیده، بحث درباره شعوبی‌گری و خارجی بودن وی، داوری‌های مخالف و موافق او درباره هم‌روزگارانش و خلاصه آثار او. بیشتر این اطلاعات نیز از طریق شاگردانش، ‌به ویژه ابوحاتم سجستانی و اثرم انتشار یافته است.

زندگی

اصالت

اصل و نسب ابوعبیده، به درستی روشن نیست، اما در این‌که نیای وی ایرانی و از یهودیان باجروان (در بین النهرین) بوده تقریباً تردیدی نیست. خود در روایتی به یهودی بودن اجدادش اشاره کرده است.

[۱] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۸، ص۱۸۹، قاهره، دارالکتب.

[۲] سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، ج۱، ص۶۸، بیروت، ۱۹۳۶ م.

[۳] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹.

[۴] ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۲۴۳.

سزگین،

[۵] سزگین، فؤاد، ‌ مقدمه بر مجاز القرآن ابوعبیده، ج۱، ص۹، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱ م.

گفته ابوعبیده را بی‌اهمیت شمرده و بر آن است که بعدها دشمنان وی به استناد همین روایت او را یهودی خوانده‌اند.
جد وی به دست عبیدالله بن معمر تیمی، از نوادگان ابوبکر اسلام آورد.

[۶] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۷۷، قاهره، دارالکتب.

[۷] سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، ج۱، ص۶۷ـ ۶۸، بیروت، ۱۹۳۶ م.

از همین رو ابوعبیده را از موالی تیم بن مره (تیره ای از قریش) شمرده‌اند‌.

[۸] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، ج۱، ص۵۴۳، قاهره، ۱۹۶۰ م.

[۹] زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ‌ به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص‌۱۷۵، قاهره، ۱۹۷۳ م.

[۱۰] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۰۹، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.

به گفته‌ای وی به «سُبّخت» که گاه در منابع به «سخت» و «نسخت» تصحیف شده، ملقب بوده است.

[۱۱] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹.

[۱۲] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۸، ص۱۸۹، قاهره، دارالکتب.

[۱۳] قفطی‌، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۵، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.

[۱۴] سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۴۲۸، بیروت، ‌۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

اما به نظر می‌رسد سبخت در اصل همان سبیخت (به یای مجهول) باشد که در پهلوی مرکب از دو کلمه سی (سه) و بخت (بُختن: رستگار کردن) است و بر تثلیث مسیحیت ، یا بر ۳ اصل زردشتی دلالت داشته است، با این حال ابوالفرج،

[۱۵] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ص۱۸، قاهره، دارالکتب.

آن را نامی یهودی می‌داند که دشمنان ابوعبیده برای اشاره به دین اجدادش بر وی نهاده‌اند. از این رو وی این لقب را نمی‌پسندید.

ولادت

در تاریخ ولادت ابوعبیده اختلاف است، ابن ندیم

[۱۶] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹.

آن را ۱۱۴ق و یغموری،

[۱۷] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۰۹، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.

۱۱۲ق نوشته است. برخی نیز ۱۱۰ق را ترجیح داده‌اند.

[۱۸] یاقوت، ادبا، ج۱۹، ص۱۶۰.

[۱۹] قفطی‌، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۳، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.

[۲۰] ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۲۴۲.

با توجه به این‌که فرزندان عبیدالله بن معمر در آن روزگار بر بصره حکم می‌رانده‌اند، می‌توان پنداشت ابوعبیده که از موالی آنان بوده، در بصره به دنیا آمده ودر همان‌جا پرورش یافته است.

[۲۱] ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۱۴۲.

[۲۲] عیثمین، عبدالرحمن بن سلیمان، مقدمه بر الدیباج ابوعبیده، ج۱، ص۱۹ـ۲۰، قاهره، ‌۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱ م.

[۲۳] بستانی، بطرس، ادباء العرب، ج۲، ص۱۵۵، بیروت، ۱۹۳۴ م.

بصره در آن روزگار از پررونق‌ترین مراکز علم و ادب به شمار می‌رفت و مشهورترین دانشمندان عصر در آن‌جا گرد آمده بودند.

[۲۴] پلا، شارل، الجاحظ، ترجمه ابراهیم کیلانی، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۹۰، دمشق، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵ م.

از این رو، تردیدی نیست که ابوعبیده در بصره تحصیلات خود را آغاز کرده است، به‌ویژه که اغلب استادانش، چنانکه خواهیم دید، بصری بوده‌اند. در منابع کهن از کسان بسیاری به عنوان شیخ یا استاد ابوعبیده یاد شده است و همچنین کسانی که وی از آنان روایت شنیده، بسیار متعددند.

در دربار

به گزارش خطیب بغدادی،

[۲۵] خطیب بغدادی، احمد بن علی، ‌ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۳ـ۲۵۴، قاهره، ‌۱۳۴۹ ق.

ابوعبیده در ۱۸۸ ق به دعوت فضل بن ربیع ، وزیر هارون الرشید ، به بغداد رفت. ظاهراً این نخستین سفر وی به بغداد نبوده است. دست کم دو روایت در دست است که اگر درست باشند، حکایت از آن دارند که او پیش از وزارت فضل بن ربیع برای راه یافتن به دربار هارون الرشید به دو تن از وزیران برمکی، جعفر بن یحیی (مق‌ ۱۸۷ ق) و فضل بن یحیی، متوسل شده بوده است: یکی روایت ابوحاتم سجستانی است که می‌گوید ابوعبیده نزد جعفر بن یحیی برمکی رفت، اما جعفر او را شایسته ورود به بارگاه خلیفه ندید

[۲۶] زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ‌ به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص‌۱۷۵، قاهره، ۱۹۷۳ م.

و دیگری روایتی است که می‌گوید ابوعبیده و اصمعی به حضور هارون الرشید رسیدند، اما خلیفه، اصمعی را برای مجالست ترجیح داد. در این روایت به مناظره‌ای کوتاه بین ابوعبیده و فضل بن یحیی درباره شاعران نوخاسته اشاره رفته است

[۲۷] سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، ج۱، ص۷۰، بیروت، ۱۹۳۶ م.

[۲۸] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۱۶، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.

به هرحال ابوعبیده پس از ۱۸۸ ق رسماً در زمره ندیمان هارون الرشید درآمد. به روایتی، ابونواس و اسحاق موصلی با نفوذی که در دربار داشتند، چندان به تمجید و ستایش از ابوعبیده پرداختند که خلیفه مصمم شد ابوعبیده را به دربار فراخواند و او را جایگزین اصمعی کند. وی در آغاز به شایستگی از ابوعبیده استقبال نکرد، اما چون مقام علمی او را دریافت به او پاداش فراوان بخشید.

[۲۹] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، ج۲، ص۱۳۰، قاهره، ۱۹۶۰ م.

[۳۰] یاقوت، ادبا، ج۱۹، ص۱۵۷.

[۳۱] ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۲۳۵.

[۳۲] بیاتی، عادل جاسم، مقدمه بر الایام ابوعبیده، ج۲، ص۱۵،بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷ م.

و گویند او را به استادی خود برگزید و برخی آثارش را از وی فراگرفت.

[۳۳] خطیب بغدادی، احمد بن علی، ‌ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۲، قاهره، ‌۱۳۴۹ ق.

ابوعبیده در طی این مدت، مجالس درسی در بغداد تشکیل داد و افزون بر تدریس به تألیف نیز پرداخت.

[۳۴] ذهبی‌، محمد بن احمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، ج۹، ص۴۴۶، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

مدت اقامت وی در بغداد به درستی روشن نیست، اما احتمالاً وی تا پایان خلافت هارون (۱۹۳ ق) در آن‌جا به سر برده است. ابوعبیده سفری نیز به فارس کرده که به درستی معلوم نیست در چه زمانی بوده است. تنها گفته‌اند به قصد دیدار با موسی بن عبدالرحمن هلالی روانه آن دیار شد و از پاداش‌های وی برخوردار گردید.

[۳۵] زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ‌ به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص‌۱۷۵، قاهره، ۱۹۷۳ م.

[۳۶] قفطی‌، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۴، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.

وفات

در تاریخ مرگ ابوعبیده اختلاف نظر فراوان است، اما در این‌که وی عمر طولانی یافته، تردیدی نیست.

[۳۷] یمانی، عبدالباقی بن عبدالمجید، اشاره التعیین، به کوشش عبدالمجید دیاب، ج۱، ص۳۵۱، ریاض، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

ابن قتیبه نخستین کسی است که به تاریخ وفات او اشاره کرده و آن را ۲۱۰ یا ۲۱۱ ق نوشته است.

[۳۸] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، ج۲، ص۱۳۰، قاهره، ۱۹۶۰ م.

مسعودی ۲۱۱ ق را ترجیح داده،

[۳۹] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۳، ص۴۴۹، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.

سیرافی

[۴۰] سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، ج۱، ص۷۱، بیروت، ۱۹۳۶ م.

و زبیدی

[۴۱] زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ‌ به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص‌۱۷۵، قاهره، ۱۹۷۳ م.

نیز آن را ۲۰۸ یا ۲۰۹ ق گفته اند، اما خطیب بغدادی

[۴۲] خطیب بغدادی، احمد بن علی، ‌ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۸، قاهره، ‌۱۳۴۹ ق.

تاریخ وفات او را ۲۱۳ ق و در ۹۸ سالگی وی نوشته است. در چگونگی مرگ او نیز چند روایت تردید آمیز در دست است. در یکی از آن‌ها، از زبیر بن بکار نقل شده که ابوعبیده به دست محمد بن قاسم بن سهل نوشجانی مسموم شده است.

[۴۳] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۴، ص۱۰، قاهره، دارالکتب.

[۴۴] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۲۴، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.

[۴۵] بستانی، بطرس، ادباء العرب، ج۲، ص۱۵۵، بیروت، ۱۹۳۴ م.

در گزارش دیگری نیز ابوعبیده در بستر بیماری، ‌ خود تلویحاً به این امر اشاره کرده است.

[۴۶] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۲۴، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.

به استناد این دو روایت، منابع متأخرتر

[۴۷] خطیب بغدادی، احمد بن علی، ‌ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۷، قاهره، ‌۱۳۴۹ ق.

[۴۸] ابن شاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث استانبول، ج۷، ص۲۹۰، شم‌ ۲۹۲۲.

در کشته شدن ابوعبیده به دست نوشجانی تردید نکرده‌اند. البته آنچه درستی این دو روایت را مورد تردید قرار می‌دهد، این است که در منابع نزدیک به روزگار ابوعبیده هیچ اشاره‌ای به این ماجرا نشده و تنها از نیمه اول سده ۴ ق ذکر آن در منابع دیده می‌شود. به علاوه روایت نخست را زبیر بن بکار از قول خود نوشجانی نقل می‌کند و اگر وی به راستی قاتل ابوعبیده بوده، آیا خود اینگونه بدان اعتراف می‌کرد؟ روایت مسعودی نیز که گفته است، هیچ‌کس حاضر به شرکت در تشییع جنازه ابوعبیده نشد و مردی از مصریان را اجرتی دادند تا او را به خاک سپارد،

[۴۹] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۳، ص۴۴۹، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.

چندان پذیرفتنی نیست.

اساتید

از مشهورترین استادان وی ابوعمرو بن علا، مؤسس مکتب نحوی بصره، یونس بن حبیب، رؤیه عجاج، ابویعقوب ثقفی، اخفش اکبر، قتاده بن عامه و هشام بن عروه را می‌توان نام برد.

[۵۰] ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، به کوشش یوزف هل، ج۱، ص۴۰، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.

[۵۱] جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، ‌ به کوشش عبدالسلام محمد هارون، ج۷، ص۵۹، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹ م.

[۵۲] طبری، تاریخ، ج۵، ص۳۲۶.

[۵۳] یزیدی، محمد بن مبارک، الامالی، ج۱، ص۸۰، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.

[۵۴] خطیب بغدادی، احمد بن علی، ‌ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۲ـ۲۵۳، قاهره، ‌۱۳۴۹ ق.

[۵۵] ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهه الالباء، به کوشش ابراهیم سامرائی، ج۱، ص۲۸، بغداد، ۱۹۵۹ م.

[۵۶] ابن درید، محمد بن حسن، جمهره اللغه، ج۳، ص۳۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۵ ق.

[۵۷] ابن خلکان، وفیات، ج‌۴، ص۸۵.

از دیگر استادان وی که درخور توجه است، مردی است به نام عمر که احتمالاً ایرانی بوده و اطلاعات بسیار گسترده‌ای درباره تاریخ ایران قبل از اسلام داشته است و به همین سبب او را عمر کسری نامیده‌اند.

[۵۸] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۱، ص۱۴۶، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.

او احتمالاً همان عمر بن فرخان است که ابن ندیم

[۵۹] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۰۵.

او را از مترجمان آثار پهلوی به عربی دانسته است. ابوعبیده بر اساس روایاتی که از این شخص شنیده بود، کتاب اخبار الفرس را تدوین کرد. این اثر یکی از مآخذ عمده مسعودی در نقل و شرح اخبار پادشاهان ایران قبل از اسلام بوده است.

[۶۰] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۱، ص۱۴۶، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.

[۶۱] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۱، ص۲۵۸، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.

[۶۲] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۲۵۹، ص۲۷۸، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.

[۶۳] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۱، ص۲۷۹، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.

[۶۴] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۱۸ـ۳۱۹، قاهره، دارالکتب.

شاگردان

ابوعبیده پس از آن‌که در مکتب برجسته‌ترین دانشمندان روزگار خود در علوم گوناگون شعر و لغت و انساب و اخبار مهارت یافت، مجالس درس خود را در بصره تشکیل داد.

[۶۵] ابو احمد عسکری، حسن بن عبدالله، شرح مایقع فیه التصحیف و التحریف، به کوشش محمد یوسف و احمد راتب نفاخ، ج۱، ص۱۰۷، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱ م.

شاگردان بی‌شماری به حلقه درس او روی آورده‌اند که نام بیش از ۶۰ تن از آنان در منابع آمده است. از مشهورترین شاگردان او جاحظ ، ابونواس، ابن مناذر، ابن سلام جمحی، خلیفه بن خیاط ، ابو حاتم سجستانی ، ابوعثمان مازنی، اثرم، ابن اعرابی ، ابن هشام ، ابن سعد، ابن شبّه، ابن حبیب، ابن نطاح، ابن سکیت و ابوعبید قاسم بن سلام را می‌توان نام برد.

[۶۶] ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، به کوشش یوزف هل، ج۱، ص۳۹، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.

[۶۷] خلیفه بن خیاط، الطبقات، به کوشش سهیل زکار، ج۱، ص۵، دمشق، ۱۹۶۶ م.

[۶۸] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، عیون الخبار، ج۲، ص۶۹، بیروت، ۱۳۴۳ق/ ۱۹۲۵ م.

[۶۹] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف ج۱، ص۲۰۹

[۷۰] مبرد، محمد بن یزید، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، ج۱، ص۱۵۲، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

[۷۱] مبرد، محمد بن یزید، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، ج۱، ص۱۸۲، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

[۷۲] ابن معتز، عبدالله، طبقات الشعراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، ج۱، ص۱۲۰، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶ م.

[۷۳] ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، ج۱، ص۹، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.

[۷۴] ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، ج۱، ص۴۹، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.

[۷۵] ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، ج۱، ص۲۱۲، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.

[۷۶] طبری، تاریخ، ج۵، ص۳۲۶.

[۷۷] طبری، تاریخ، ج۶، ص۲۴۸.

[۷۸] ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهه الالباء، به کوشش ابراهیم سامرائی، ج۱، ص۴۹، بغداد، ۱۹۵۹ م.

[۷۹] یاقوت، ادبا، ج۱۶، ص۷۴.

[۸۰] یاقوت، ادبا، ج۱۸، ص۱۱۳.

[۸۱] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۸، ص۲۰، قاهره، دارالکتب.

[۸۲] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.

[۸۳] ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۳۹۵.

شعوبی‌گری

از آغاز خلافت عباسیان که ایرانیان سررشته بسیاری از امور دولت را در دست گرفتند، تبلیغات شعوبیه نیز که زمزمه آن از نیمه دوم سده اول ق شروع شده بود،

[۸۴] عطوان، حسین‌، الزندقه و الشعوبیه فی العصر العباسی الاول، ج۱، ص۱۴۹، بیروت، ۱۹۸۴ م.

شدت بیشتری یافت و در سده ۳ ق به اوج خود رسید

[۸۵] امین، احمد، ضحی الاسلام، ج۱، ص۶۳، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۳ م.

و به تدریج کتاب‌های بسیاری توسط شعوبیانی که بیش‌تر مولازادگانی غیر عرب و به ویژه ایرانی تبار بودند، در تحقیر و مذمت عرب‌ها نوشته شد. به عنوان مثال علان شعوبی، نویسنده ایرانی هم‌روزگار ابوعبیده، حدود ۴۵ کتاب در «مثالب» قبایل عرب نوشته شده است.

[۸۶] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۱۸.

از سوی دیگر، برخی هواداران نژاد عرب، مانند جاحظ و ابن قتینه، نیز در ردّ آثار شعوبیان و دفاع از مفاخر عرب دست به تألیف کتاب‌هایی زدند. ابوعبیده نیز در این میان با تألیف کتاب‌هایی درباره عیب‌ها و عادات ناپسند (مثالب) برخی قبایل عرب، مانند لصوص العرب، ادعیاء العرب و مثالب باهله و آثاری در ستایش از ایرانیان، مانند فضایل الفرس و اخبار الفرس،

[۸۷] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹.

پا به میدان کشمکش‌های شعوبی و ضد شعوبی نهاد. جاحظ نخستین کسی است که اورا از مخالفان نژاد عرب معرفی می‌کند و می‌گوید: در شگفتم از کسی (ابوعبیده) که خود را مسلمان می‌داند و با این‌که در قرآن به صراحت آمده که از قوم ثمود (که مورد غضب خداوند قرار گرفتند) کسی باقی نمانده(اشاره به آیه «وَثَمودَ فَما اَبْقی»)،

[۸۸] قرآن کریم، نجم/سوره۵۳، آیه۵۱.

بر آن است که بقایای قوم ثمود در بین عرب‌ها پراکنده‌اند. جاحظ این گفته ابوعبیده را جز از روی سوء نیت و بدگمانی نسبت به عرب‌ها نمی‌بیند.

[۸۹] جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۱، ص۱۶۴ـ۱۶۵، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.

جالب توجه است که با این‌که جاحظ نخستین کسی است که لفظ شعوبیه را به کار برده،

[۹۰] همایی جلال الدین، ‌ شعوبیه، اصفهان، ص۷۷، ۱۳۶۳ ش.

[۹۱] امین، احمد، ضحی الاسلام، ج۱، ص۵۷، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۳ م.

ابوعبیده را صریحاً شعوبی نخوانده است. پس از جاحظ، ابن قتیبه

[۹۲] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، ج۲، ص۱۳۰، قاهره، ۱۹۶۰ م.

از ابوعبیده به عنوان دشمن عرب‌ها یاد کرده و در رساله «الرد علی الشعوبیه»

[۹۳] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، «الرد علی الشعوبیه او کتاب العرب» رسائل البلغاء، به کوشش محمدکردعلی، ج۱، ص۲۷۰ـ۲۷۱، قاهره، ۱۳۳۱ق/ ۱۹۱۳ م.

سخت بر وی تاخته و او را در ذکر معایب و زشتی‌های نژاد عرب از همه دشمنان شعوبی عرب‌ها که به نظر وی، سرسخت‌ترینشان فرومایه‌ترین ایشانند، حریص‌تر خوانده است. با این‌که ابن قتیبه خود می‌گوید از نقل طعنه‌های ابوعبیده خودداری کرده تا مبادا آن‌ها را جاویدان سازد، باز به نقل روایاتی از وی پرداخته که در آن‌ها افتخارات عرب‌ها سخت مورد طعن و ریشخند قرار گرفته است.

[۹۴] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، «الرد علی الشعوبیه او کتاب العرب» رسائل البلغاء، به کوشش محمدکردعلی، ج۱، ص۲۷۱ـ۲۷۴، قاهره، ۱۳۳۱ق/ ۱۹۱۳ م.

پس از جاحظ و ابن قتیبه، دیگر نویسندگان کهن نیز به شعوبی بودن ابوعبیده اشاره کرده‌اند

[۹۵] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۷۷، قاهره، دارالکتب.

[۹۶] تنوخی، محسن بن علی، نشوار المحاضره و اخبار المذاکره، به کوشش عبودشالجی، ج۱۳، ص۲۹۱، بیروت، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲ م.

[۹۷] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۳، ص۴۴۹، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.

[۹۸] ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۴۵، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.

[۹۹] نووی، یحیی بن شرف، ‌ تهذیب الاسماء و اللغات، ج۱، ص۲۶۰، قاهره، اداره الطباعه المنیریه.

قفطی

[۱۰۰] قفطی‌، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۰، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.

شعوبی بودن وی را با تردید مطرح ساخته است وحتی گفته‌اند که وی چنان تعصبی نسبت به ایرانیان داشت که حتی افسانه‌های کهن عربی را برگرفته از داستان‌های ایران باستان می‌دانست،

[۱۰۱] سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۵۰۵، بیروت، ‌۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

با این‌همه آثاری نیز در فضایل عرب‌ها با نام‌های مناقب قریش و فضائلها، مقاتل فرسان العرب، مآثر العرب و مآثر غطان به وی نسبت داده‌اند.

[۱۰۲] مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ‌ به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، ج۱، ص۹۰، بغداد، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.

[۱۰۳] مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ‌ به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، ج۱، ص۱۸۰، بغداد، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.

[۱۰۴] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۱۸.

از همین رو، منابع معاصر درباره شعوبی بودن وی آراء متفاوتی اظهار داشته‌اند. در بین مستشرقان، گلدسیهر او را شعوبی محض می‌داند و در این باره به تفصیل بحث کرده است. هوار و پلا

[۱۰۵] پلا، شارل، الجاحظ، ترجمه ابراهیم کیلانی، ج۱، ص۱۹۶، دمشق، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵ م.

[۱۰۶] پلا، شارل، الجاحظ، ترجمه ابراهیم کیلانی، ج۱، ص۳۰۱، دمشق، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵ م.

نیز به راه گلدسیهر رفته‌اند، اما گیب معتقد است که، به رغم گفته‌های گلدسیهر، دلیلی بر شعوبی بودن ابوعبیده در دست نیست و او با نوشتن مثالب و خوار شمردن بزرگان عرب و به ویژه مهلبی‌ها فقط حربه‌ای مؤثر به دست شعوبیان داده تا در مبارزات ضدعربی خود از آن استفاده کنند و همین امر باعث شده که مخالفان شعوبیه او را به هتک حرمت عرب متهم سازند. از میان نویسندگان معاصر عرب نیز برخی معتقدند که وی علاوه بر آثاری که در مثالب تازیان نوشته، مانند همه شعوبیان سعی کرده تا در شرح امثال و اشعار، ‌ با کمک گرفتن از داستان‌های جعلی و روایت‌های ساختگی، مفاخر عرب‌ها را واژگون نشان دهد و این امر برای عرب‌ها بسی خطرناک‌تر از جنگ رو در رو بوده است.

[۱۰۷] امین، احمد، ضحی الاسلام، ج۱، ص۷۰، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۳ م.

برخی دیگر نیز شعوبی بودن وی را به شدت انکار کرده، آن را تهمتی از جانب دشمنان وی دانسته‌اند.

[۱۰۸] بیاتی، عادل جاسم، مقدمه بر الایام ابوعبیده، ج۲، ص۱۲ـ۱۶، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷ م.

افزون بر آنچه گفته شد، نشانه‌های دیگری نیز در دست است که با توجه به آن‌ها نمی‌توان عقیده نویسندگان کهن عرب را چندان بی‌اعتبار دانست. راه یافتن ابوعبیده به دربار هارون الرشید در زمان نفوذ برمکیان و کسب محبوبیت و شهرت در روزگار وزارت فضل بن ربیع وزیر ایرانی هارون الرشید، دورانی که دربار خلیفه محل تجمع شعوبیانی چون هیثم بن عدی و ابونواس بود؛ اختلاف و کشمش شدید وی با طرفداران متعصب برتری نژاد عرب بر عجم به ویژه اصمعی و نیز دوستی پایدار وی با آزاداندیشان متهم به شعوبی‌گری چون اسحاق بن ابراهیم موصلی و ابونواس که راه را برای ورود وی به دربار هموار ساختند.

مذهب

درباره مذهب ابوعبیده در منابع کهن اختلاف است. برخی او را از اباضیان و برخی دیگر از صفریان دانسته اند، اما هیچ‌کدام در خارجی بودن وی تردید نکرده‌اند. جاحظ،

[۱۰۹] جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۱، ص۲۷۳، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.

ابن قتیبه

[۱۱۰] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، ج۲، ص۱۳۰، قاهره، ۱۹۶۰ م.

و مسعودی

[۱۱۱] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۳، ص۴۴۹، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.

به خارجی بودن او اشاره کرده‌اند. به گفته گلدسیهر، مقصود آنان از خارجی بودن، همان شعوبی‌گری است. جاحظ شعوبی دیگری، یعنی هیثم بن عدی را نیز خارجی خوانده است. این امر گفته گلدسیهر را تأیید می‌کند، اما این نکته را نباید از یاد برد که جاحظ در الحیوان

[۱۱۲] جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، ‌ به کوشش عبدالسلام محمد هارون، ج۳، ص۴۰۲، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹ م.

به صراحت ابوعبیده را از خوارج صفری دانسته است. ابوحاتم سجستانی نیز وی را از صفریان شمرده، می گوید «ابوعبیده تمایل بسیاری به من داشت، چون مرا از خوارج سجستان می‌پنداشت».

[۱۱۳] ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۴۵، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.

به گفته یغموری،

[۱۱۴] یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.

‌ ابوعبیده نخست صفری مذهب بود، اما چون با برخی عقاید صفریان مخالف بود، از آنان کناره گرفت. قفطی نیز داستانی در تأیید خارجی بودن وی نقل کرده است،

[۱۱۵] قفطی‌، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۱، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.

[۱۱۶] سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۴۰۷، بیروت، ‌۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

اما ابن خلکان صحت این روایت را مورد تردید قرار داده است.

[۱۱۷] ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۲۴۱.

برخی نیز او را قدری مذهب و متمایل به معتزلیان دانسته‌اند.

[۱۱۸] زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ‌ به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۷، قاهره، ۱۹۷۳ م.

و احتمالاً دو عامل باعث این داوری شده است: یکی وجوه اشتراکی که بین عقاید اباضیان و معتزله وجود دارد

[۱۱۹] بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، ج۱، ص۱۲۵، قاهره، مطبع‌ـه المدنی.

و دیگری ستایش‌های وی از برخی بزرگان معتزله از جمله نظام.

[۱۲۰] ابن مرتضی، احمد بن یحیی‌، طبقات المعتزله، به کوشش دیوالد ویلتسر، ج۱، ص۵۰، بیروت، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱ م.

از میان منابع معاصر، تنها گلدسیهر خارجی بودن ابوعبیده را نیذیرفته است، اما دیگران این امر را مسلم شمرده‌اند.

[۱۲۱] پلا، شارل، الجاحظ، ترجمه ابراهیم کیلانی، ج۱، ص۲۸۹ـ۲۹۰، دمشق، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵ م.

به‌علاوه ابوعبیده کتابی با عنوان خوارج البحرین و الیمامه نوشته بوده

[۱۲۲] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۱۸.

که خود می‌تواند دلیل دیگری بر خارجی بودن وی باشد.

تاریخ و ادب

ابوعبیده را باید به‌حق از پیشگامان نهضت گردآوری تدونی اشعار و اخبار عرب دانست که از نیمه دوم سده ۲ ق آغاز شد و تا اواخر سده ۳ ق در شهرهای بصره، کوفه و بغداد ادامه داشت. با ظهور او و اصمعی که هر دو از شاگردان ابوعمرو بن علا و از استادان مکتب بصره بودند،

[۱۲۳] سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۴۰۱، بیروت، ‌۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

روایت شعر و اخبار و نوادر عرب به دوران تازه‌ای گام نهاد. اینان به دو کار بزرگ دشوار دست زدند؛ اولاً برای محفوظ ماندن این ذخایر علمی و ادبی از خطر نابودی و تحریفات بیش‌تر در پی نگارش و تدوین آن‌ها برآمدند. از این دوران به بعد اندک اندک روایت شفاهی جای خود را به روایت کتبی داد و مجموعه‌های عظیمی از شعر و ادب و تاریخ عرب گردآوری شد. با نگاهی به الفهرست ابن ندیم

[۱۲۴] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹ـ۶۰.

جایگاه ابوعبیده در این زمینه به خوبی روشن می‌شود. وی حدود ۲۰۰ کتاب در زمینه‌های مختلف تاریخ ، لغت ، انساب، امثال و اخبار و نوادر به رشته تحریر درآورد و این افزون بر روایات شفاهی است که به شاگردانش املا کرده است. گویند وی ۰۰۰’۱۴ مثل را تنها برای جعفر بن سلیمان روایت کرده است.

[۱۲۵] قفطی‌، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۴، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.

ثانیاً آنان به بررسی دقیق روایات پرداختند وکوشیدند روایات سره را از ناسره باز شناسند.

[۱۲۶] جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۳، ص۲۱۷، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.

[۱۲۷] بلاشر، رژیس، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرتاش آذرنوش، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۶، تهران، ۱۳۶۳ ش.

ابوعبیده برای این کار راه بادیه را در پیش گرفت، یا با بدویانی که به شهرها می‌آمدند، به مشورت پرداخت تا آنچه را شنیده بود، با استفاده از دانش آنان اصلاح کند.

[۱۲۸] ابوعبیده، پاورپوینت معمر بن مثنی، النقائض، به کوشش بوان، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، لیدن، ۱۹۰۵ ـ ۱۹۱۲ م.

[۱۲۹] ابوعبیده، پاورپوینت معمر بن مثنی، النقائض، به کوشش بوان، ج۱، ص۴۸۷، لیدن، ۱۹۰۵ ـ ۱۹۱۲ م.

[۱۳۰] ابوزید قرشی، محمد بن الی، الخطاب، جمهره اشعار العرب، ج۱، ص۵۵، بیروت، دار صادر.

[۱۳۱] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۲۲۸، قاهره، دارالکتب.

[۱۳۲] سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۱، ص۱۷۵، بیروت، ‌۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

[۱۳۳] سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۵۰۸، بیروت، ‌۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

به روایتی، وی درباره قطعه شعری که از حماد شنیده بود، نخست با ۵ بدوی مشورت کرد و سپس رأی به جعلی بودن آن داد.

[۱۳۴] سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۱، ص۱۸۰، بیروت، ‌۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

[۱۳۵] بلاشر، رژیس، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرتاش آذرنوش، ج۱، ص۱۹۳، تهران، ۱۳۶۳ ش.

همچنین از بین اشعار و قطعات بی‌شماری که به امرؤالقیس نسبت می‌دادند، جز حدود ۲۰ قطعه و قصیده بقیه را جعلی خواند.

[۱۳۶] سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۴۸۶‌ـ۴۸۷، بیروت، ‌۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

در روزگار ابوعبیده گویی به تدریج نوعی تخصص و تقسیم کار بین راویان به وجود آمد.

[۱۳۷] بلاشر، رژیس، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرتاش آذرنوش، ج۱، ص۱۷۲، تهران، ۱۳۶۳ ش.

ابوعبیده بیش‌تر به جمع‌آوری و تدوین روایات مربوط به لغت ، انساب، امثال و رخدادهای تاریخی پرداخت و اصمعی بیش‌تر به شعر و نحو روی آورد.

[۱۳۸] زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ‌ به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۱، قاهره، ۱۹۷۳ م.

تلاش ابوعبیده در این زمینه راه را برای تألیف کتاب‌های جامعی در زمینه‌های مختلف علوم قرآنی ، لغت، اخبار و انساب هموار ساخت و تأثیر تألیفات ادبی و تاریخی وی در آثار نویسندگان سده‌های ۳ و ۴ ق به وضوح آشکار است. از بین این نویسندگان به ویژه اینان را می‌توان نام برد: اخفش در معانی القرآن

[۱۳۹] اخفش، سعید بن مسعده، معانی القرآن به کوشش عبدالامیر، ‌ محمد امین الورد، ج۱، ص۳۰۵، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.

[۱۴۰] زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، ‌ به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۷۳، قاهره، ۱۹۷۳ م.

جاحظ در البیان

[۱۴۱] جاحظ عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۱، ص۴۷، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.

[۱۴۲] جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۳، ص۲۳۶، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.

و الحیوان،

[۱۴۳] جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، ‌ به کوشش عبدالسلام محمد هارون، ج۱، ص۵۲، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹ م.

[۱۴۴] جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، ‌ به کوشش عبدالسلام محمد هارون، ج۱، ص۱۴۶، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹ م.

ابن هشام در السیره النبویه،

[۱۴۵] ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، ج۱، ص۹، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.

[۱۴۶] ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، ج۱، ص۴۹، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.

[۱۴۷] ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، ج۱، ص۲۱۲، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.

ابن عبدالبر در الانباه علی قبائل الرواه،

[۱۴۸] ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الانباه علی قبائل الرواه، به کوشش ابراهیم ابیاری، ج۱، ص۱۵، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.

[۱۴۹] ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الانباه علی قبائل الرواه، به کوشش ابراهیم ابیاری، ج۱، ص۱۶، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.

بلاذری در انساب الاشراف

[۱۵۰] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف ج۴، به کوشش ماکسن شلوسینگر، ص۱۰۱ـ۱۰۳، بیت المقدس، ۱۹۳۸ م.

و فتوح البلدان

[۱۵۱] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، ج۱، ص۲۶۳، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.

[۱۵۲] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، ج۱، ص۲۷۱، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.

[۱۵۳] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، ج۱، ص۲۷۴، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.

مبرد در الکامل،

[۱۵۴] مبرد، محمد بن یزید، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، ج۱، ص۳۲، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

[۱۵۵] مبرد، محمد بن یزید، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، ج۱، ص۱۱۰، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.

ابن عبدربه در العقد الفرید

[۱۵۶] ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، ج۱، ص۱۴۰، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.

[۱۵۷] ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، ج۱، ص۳۱۹، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.

و ابوالفرج اصفهانی در الاغانی.

[۱۵۸] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱، ص۴، قاهره، دارالکتب.

[۱۵۹] ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱، ص۱۰، قاهره، دارالکتب.

در بین نویسندگان این دوره، طبری بیش از همه در تاریخ خود آثار وی را سند قرار داده است.

[۱۶۰] طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۹۳.

[۱۶۱] طبری، تاریخ،

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.