پاورپوینت منتقدان حافظ
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت منتقدان حافظ دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت منتقدان حافظ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت منتقدان حافظ :
پاورپوینت منتقدان حافظ
چون شهرت کمنظیر حافظ و سرودههای او از روزگار خود او آغاز شد، پیشینه انتقاد و مخالفت با وی نیز به روزگار او میرسد.
فهرست مندرجات
۱ – نوع برخورد حافظ با مخالفان
۲ – منتقدان عصر حیات
۳ – منتقدان عصر حاضر
۴ – انتقاد اهل دیانت
۴.۱ – در حکومت عثمانی
۴.۲ – در هند
۴.۳ – کتاب منبه الجهال
۴.۴ – دوره معاصر
۴.۴.۱ – خراسانی
۴.۴.۲ – برقعی
۵ – مهمترین انتقادها
۵.۱ – فساد حافظ
۵.۲ – مدح حکام ستمگر
۵.۳ – جبرگرایی
۵.۴ – مسائل قیامت
۵.۵ – طعن واعظ و علم و زهد
۶ – انتقاد متجددان
۶.۱ – اقبال لاهوری
۶.۲ – احمد کسروی
۷ – فهرست منابع
۸ – پانویس
۹ – منبع
نوع برخورد حافظ با مخالفان
پیشینه انتقاد و مخالفت در پارهای از سرودههای او نیز منعکس است.
او در اشعارش از برخی منتقدان با حرمت یاد میکند، مانند این بیت:
[۱] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۲۰۴، بیت ۹، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
«یادباد آنکه به اصلاح شما میشد راست/ نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بود» و گاه نیز برخی را نکوهش مینماید:
[۲] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۱۶۲، بیت ۱۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
«کسی گیرد خطا بر نظم حافظ/ که هیچش لطف در گوهر نباشد».
[۳] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۸۷، بیت۱۰، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
در زمان حیاتش نیز وقتی از او خواستند اشعارش را در دیوانی فراهم آورد ــبه تعبیر جامع دیوان حافظ، احتمالا محمد گلندام ــ وی به علت ناراستی روزگار و غدر اهل عصر، از این کار سرباز زد.
[۴] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، مقدمه قزوینی، ص قزـقح، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
ظاهراً مقصود از این غدر و ناراستی، مخالفتهایی بوده که با وی میشده است.
منتقدان عصر حیات
درباره اعتراضها و مخالفتهایی که با حافظ در زمان حیاتش میشده، روایات متعددی به جا مانده، از جمله آنها اعتراض شاه شجاع به حافظ است مبنی بر اینکه غزلیات او از مطلع تا مقطع از نظر موضوعی بر یک منوال نیست
[۵] خواندمیر، روضه الصفا، ج۳، ص۳۱۵.
و نیز گزارش مجعولی مبنی بر ارتباط حافظ با مفتیزاده شیراز و برملا شدن بادهنوشی آنها
[۶] کمالالدین حسین گازرگاهی، مجالس العشّاق (تذکره عرفا)، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۴، چاپ غلامرضا طباطبائیمجد، تهران ۱۳۷۶ ش.
یا صدور حکم کفر او به اتهام انکار معاد با استناد به این بیت:
[۷] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۴۹۰، بیت۱۰، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
«گر مسلمانی از این است که حافظ دارد/ آه اگر از پس امروز بود فردایی»، و راهی که شیخ زینالدین تایبادی برای نجات از این مهلکه در پیش پای حافظ نهاد
[۸] خواندمیر، روضه الصفا، ج۳، ص۳۱۵ـ۳۱۶.
که ظاهرآ افسانهای بیش نیست.
همچنین است اعتراض تیمور به حافظ به سبب یکی از غزلیاتش که در آن سمرقند و بخارا را به خال هندوی ترک شیرازی میبخشد.
[۹] دولتشاه سمرقندی، تذکرهالشعراء، ج۱، ص۳۰۵ـ۳۰۶، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ ش.
نیز گفته شده است پس از درگذشت حافظ، برخی او را ملحد خواندند و از نماز گزاردن بر جنازه او خودداری کردند.
[۱۰] نصراللّه سیفپور فاطمی، شرححال (لسانالغیب) شمسالدین محمد حافظ شیرازی، ج۱، ص۸۶، اصفهان ۱۳۱۲ ش.
از این قبیل روایات و گزارشها، که گاه چندان موثق نیستند، بسیار نقل شده است.
[۱۱] کمالالدین حسین گازرگاهی، مجالس العشّاق (تذکره عرفا)، ج۱، ص۲۰۴، چاپ غلامرضا طباطبائیمجد، تهران ۱۳۷۶ ش.
[۱۲] حافظ شناسی، بهکوشش سعید نیازکرمانی، ج۳، ص۱۸۶ـ۱۸۸، ج ۳، تهران: پاژنگ، ۱۳۶۵ ش.
منتقدان عصر حاضر
انتقاد از حافظ و مخالفت با او تا عصر حاضر نیز ادامه یافته است.
منتقدان و مخالفان او عمدتآ سه گروهاند:
الف) برخی از اهل دیانت که مضامین اشعار وی را بر خلاف اعتقادات اسلامی دانسته و خود او را نیز فردی ناصالح شمردهاند.
ب) برخی متجددان و نواندیشان که رواج سرودههای حافظ را موجب اشاعه باورها و رفتارهای زیانبار و مغایر با مصالح ملی تلقی کردهاند.
ج) برخی اهل ادب که از پارهای اشعار حافظ از لحاظ ادبی انتقاد کردهاند.
انتقاد اهل دیانت
در میان گروه نخست کسان بسیاری در ایران و هند و عثمانی به مخالفت و مبارزه قلمی و غیرقلمی با حافظ برخاستهاند.
در حکومت عثمانی
از جمله در روزگار صفویان گزارشهایی از مخالفت علمای اهل سنّت عثمانی با حافظ و منع کردن مردم از مطالعه دیوان او وجود دارد.
برای مثال از مفتی مشهور حنفی ابوالسعود، درباره حافظ استفتا شده بود و وی گفته بود گرچه در سرودههای حافظ حکمتهای ذوقی وجود دارد، در لابهلای آنها خَرافات بیرون از مرز شریعت نیز هست، پس باید هر بیت را با دیگری فرق گذارد.
[۱۳] حاجی خلیفه، سلم الوصول الی طبقات الفحول، ج ۱، ستون ۷۸۳ـ۷۸۴.
[۱۴] محمد قزوینی، حافظ از دیدگاه علامه محمد قزوینی، ج۱، ص۳۴۳ـ ۳۴۵، به کوشش اسماعیل صارمی، تهران ۱۳۶۷ ش.
نمونه دیگر مخالفت با او در بلاد عثمانی، متهم ساختن حافظ به اقتباس از یزید بن معاویه، دومین خلیفه اموی، بود.
سودی
[۱۵] محمد سودی، شرح سودی بر حافظ، ج۱، ص۱ـ۲، ترجمه عصمت ستارزاده، تهران ۱۳۶۶ ش.
مینویسد که مصرع اول نخستین غزل در دیوان حافظ اقتباس از یکی از اشعار یزید است و به همین دلیل بعضی شعرا، مانند اهلی شیرازی و شمسالدین محمد کاتبی، ابیاتی در اعتراض به حافظ سرودهاند؛ اما قطعاتی که به اهلی و کاتبی نسبت میدهند در دیوان آنها وجود ندارد.
[۱۶] محمد قزوینی، حافظ از دیدگاه علامه محمد قزوینی، ج۱، ص۳۳۹ـ۳۴۰، به کوشش اسماعیل صارمی، تهران ۱۳۶۷ ش.
به علاوه، در هیچ کتابی از کتابهای ادبیات عرب، تاریخ و رجال، نشانهای از انتساب این اشعار به یزید دیده نشده است و ادعای سودی مستند به هیچ مدرکی نیست.
[۱۷] محمد قزوینی، حافظ از دیدگاه علامه محمد قزوینی، ج۱، ص۳۳۸ـ۳۳۹، به کوشش اسماعیل صارمی، تهران ۱۳۶۷ ش.
به نظر قزوینی،
[۱۸] محمد قزوینی، حافظ از دیدگاه علامه محمد قزوینی، ج۱، ص۳۴۲، به کوشش اسماعیل صارمی، تهران ۱۳۶۷ ش.
به دلیل نفوذ دیوان حافظ در بلاد عثمانی، بعضی متعصبان برای برحذر داشتن مردم از مطالعه دیوان حافظ و برای تحقیر او، این مطلب را در همان حوالی عصر سودی شایع کردند.
در هند
در هند نیز گرچه شاهان بابری دلبستگی بسیار به حافظ داشتند ــ از جمله اکبرشاه بخشهایی از دیوان حافظ را نزد میر عبداللطیف قزوینی (متوفی ۹۸۱)، که از سادات حسنی بود، خواند و پادشاهان بابری، به ویژه همایون شاه و جهانگیر، در برخی کارهای مملکتی پس از تفأل به حافظ تصمیم میگرفتند
[۱۹] اکبر ثبوت، بیست و سه گفتار، ج۱، ص۱۶ـ۱۸، ۲ : «حافظ در شبهقاره»، دهلی: مرکز تحقیقات فارسی، ۱۳۸۱ ش الف.
ــ اما در دوره اورنگ زیب اوضاع دگرگون شد.
او دستور داد دیوان حافظ را از کتابخانهها جمع کنند و آنها را بسوزانند، البته در برابر این دستور مقاومتهایی نیز شد.
میر یوسف بیگ عارف، متخلص به شایق هندی (متوفی ۱۰۹۸)، که برادرش از امیران دربار اورنگزیب بود، فرمان او را گردن ننهاد.
وی خمریات حافظ را تأویل میکرد.
[۲۰] آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۹، قسم ۲، ص۵۰۴ـ۵۰۵.
کتاب منبه الجهال
در ۱۲۲۵، ملا محمد کاظم بن محمدشفیع هزارجریبی کتاب منبّه الجُهّال علی وصف رئیس اهل الضلال را در نکوهش حافظ و امثال وی نوشت و در آن مردم را از مطالعه دیوان حافظ برحذر داشت و پارهای از سرودههای او را باطل دانست.
آقابزرگ طهرانی
[۲۱] آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۲۲، ص۳۶۱.
نسخه خطی این کتاب را در نجف دیده بود.
دوره معاصر
در دوره معاصر، بیشترین انتقاد از حافظ، از منظر دینی، در دو کتاب گرد آمده است: یکی البدعه و التحرف تألیف محمدجواد خراسانی و دیگری منظومهای به نام گفتگوئی با حافظ، یا، حافظ شکن نوشته سیدابوالفضل برقعی.
خراسانی
خراسانی در کتاب خود، که آن را در رد صوفیه نوشته، مدعی شده که حافظ از ریاکاری صوفیه و نفاق آنها باخبر بوده و آنها را مذمت کرده و از اینرو از خانقاه بیرون رفته و به رندی و لاابالیگری روی آورده است.
[۲۲] محمدجواد خراسانی، البدعه و التحرف، ج۱، ص۴۸، یا، آئین تصوف، (تهران، بیتا).
او به ضمیمه این کتاب، کتابی به نام رضوان اکبر اختصاصآ در رد حافظ تألیف کرده و در آن نوشته که حافظ از اهل ضلال بوده و دیوانش مضل است، بنا بر این خرید و فروش و چاپ و مطالعه آن حرام است.
[۲۳] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۴۴۷، (تهران، بیتا).
وی مدعی است که پیر حافظ، پیر مغان بوده و در مذهب پیر مغان نوشیدن شراب حلال است
[۲۴] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۱۱۱، (تهران، بیتا).
و در جایی دیگر مینویسد که حافظ در باطن به هیچ خانقاهی و تصوفی معتقد نبوده و منظوری جز عیاشی نداشته است.
[۲۵] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۱۹۰، (تهران، بیتا).
[۲۶] محمدجواد خراسانی، ج۱، ص۱۹۰، پانویس، رضوان اکبر، (تهران، بیتا).
برقعی
برقعی نیز در منظومه گفتگوئی با حافظ، که بر وزن غزلهای حافظ و در جواب او سروده، اظهار کرده که حافظ اگر چه در فن شعر استاد بوده، این استادی را در خدمت بدگویی به زاهد و فقیه، بهشت و کوثر، ترویج میخواری و خلاصه ترغیب به گناه به کار گرفته است.
[۲۷] ابوالفضل برقعی، گفتگوئی با حافظ، ج۱، ص۶ـ۸، یا، حافظشکن، (بیجا، بیتا).
برقعی در کتاب شعر و موسیقی نیز، که به تخطئه عرفا و شعرا اختصاص دارد، بیشترین اهتمام را در تخطئه حافظ کرده است.
[۲۸] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۴۸ـ۵۱، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
[۲۹] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۵۴ـ۶۱، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
وی حافظ را به استنادِ بیتِ «روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم/ در لباس فقر کار اهل دولت میکنم»،
[۳۰] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۳۵۲، بیت ۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
جاسوس حکومت دانسته،
[۳۱] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۳۰، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
در حالی که در روزگار حافظ و قرنها پس از آن کلمه دولت به معنای امروزی (حکومت) به کار نمیرفته، بلکه به معنای ثروت و مال و ظفر استعمال میشده است
[۳۲] دهخدا، لغتنامه دهخدا، ذیل «دولت».
(برای نمونههای دیگر به این منبع رجوع کنید
[۳۳] ابوالفضل برقعی، عقل و دین، ج۱، ص۲۴۹ـ۲۵۰، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۳ ش.
[۳۴] ابوالفضل برقعی، عقل و دین، ج۱، ص۲۵۵، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۳ ش.
[۳۵] ابوالفضل برقعی، عقل و دین، ج۲، ص۳۱ـ۳۳، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۳ ش.
).
مهمترین انتقادها
مهمترین انتقادات و اعتراضات خراسانی و برقعی بر حافظ بدین قرار است:
فساد حافظ
حافظ اهل شراب و غوطهور در ملاهی و مناهی بوده و دیگران را نیز به همراهی با خود در این طریق دعوت میکرده است
[۳۶] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۹۳، (تهران، بیتا).
[۳۷] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۱۲۹، (تهران، بیتا).
[۳۸] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۳۰، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
[۳۹] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۴۸ـ۵۱، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
[۴۰] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۵۴ـ۶۱، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
البته این نسبتها مستند به گزارشهای معتبر تاریخی نیست بلکه فقط استنباطهایی از مضامین و کلماتی چون می و میخانه و تعلم از پیر مغان است که حتی در سرودههای بسیاری از علمای دین نیز وجود دارد (برای نمونه به این منابع رجوع کنید
[۴۱] محمد بن حسین شریف رضی، دیوان، ج۱، ص۱۰۸، بیروت: داربیروت للطباعه و النشر، (بیتا).
[۴۲] علی بن حسین علمالهدی، دیوان، ج۱، ص۲۱۰، چاپ رشید صفار، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
[۴۳] محمد بن حسین شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهاءالدین محمدالعاملی مشهور به شیخ بهائی، ج۱، ص۷۴، چاپ غلامحسین جواهری، (تهران، بیتا).
[۴۴] محمد بن حسین شیخ بهائی، کلیات اشعار و آثار فارسی شیخ بهاءالدین محمدالعاملی مشهور به شیخ بهائی، ج۱، ص۸۱ـ۸۲، چاپ غلامحسین جواهری، (تهران، بیتا).
[۴۵] احمد بن محمدمهدی نراقی، مثنوی طاقدیس، ج۱، ص۴۵۶، به همراه منتخبی از غزلیات عالم ربانی حاج ملااحمد فاضل نراقی، چاپ حسن نراقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۴۶] احمد بن محمدمهدی نراقی، مثنوی طاقدیس، ج۱، ص۴۶۰، به همراه منتخبی از غزلیات عالم ربانی حاج ملااحمد فاضل نراقی، چاپ حسن نراقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۴۷] هادی بن مهدی سبزواری، دیوان حاجیملاهادی سبزواری (اسرار) مطلع الانوار، ج۱، ص۵۷، چاپ احمد کرمی، (تهران) ۱۳۷۰ ش.
[۴۸] هادی بن مهدی سبزواری، دیوان حاجیملاهادی سبزواری (اسرار) مطلع الانوار، ج۱، ص۱۲۰ـ ۱۲۱، چاپ احمد کرمی، (تهران) ۱۳۷۰ ش.
).
اساسآ سنّت تغزل و تشبیب و نسیب در شعر شاعران از دیرباز رواج داشته است و شمار زیادی از شاعران مسلمان نیز، با بهرهمندی از این سنّت، مضامین و تعبیرات عاشقانه را به مثابه رموزی از حقایق و اسرار در خدمت مفاهیم عالی دینی درآوردند تا آنجا که بسیاری از پارسایان نیز، که بیتردید کمترین نسبتی با مقولات ظاهری شاهد و می (باده) و میکده نداشتهاند، در عالم شعر این مضامین را به کار بردهاند.
[۴۹] مرتضی مطهری، عرفان حافظ (تماشاگه راز) : مباحثی پیرامون شناخت واقعی خواجه حافظ، ج۱، ص۷۵ـ ۷۹، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۵۰] اکبر ثبوت، پیشینه غزلسرایی و خمریهسرایی و مقدمهای بر تفسیر سرودههای خیام، ج۱، ص۲۱۹، قند پارسی، ش ۱۷ (بهار ۱۳۸۱ ب).
برخی ناقدان، بدون توجه به اصطلاحات خاص هر فن و با غفلت از چنین سوابقی، گمان بردهاند که همه سرایندگان چنین آثاری در طلب لذایذ جسمانی بوده و حدود شرعی را رعایت نمیکردهاند.
در برابر، برخی نیز به تفسیرهای حیرتآور پرداخته و هر جا و در کلام هر گویندهای سخنی از شاهد و می و هجران محبوب و مانند اینها بوده برایش معانی روحانی ساختهاند تا از این راه از حیثیت برخی شاعران دفاع کنند.
حافظ نیز، به سبب سرودن اشعاری با همین مضامین، دچار همین سرنوشت شد.
عدهای بر مبنای استنباط ظاهری از اشعار او، به ویژه با توجه به استقبال و هواداری کسانی که جز به خوشیهای ظاهری نمیاندیشند و حافظ را پیشرو و سخنگوی خویش پنداشتهاند، تصور کردهاند که حافظ خود نیز از همین گروه بوده است؛ از اینرو، از وی به شدت انتقاد و چه بسا او را تکفیر کردهاند.
[۵۱] مرتضی مطهری، عرفان حافظ (تماشاگه راز) : مباحثی پیرامون شناخت واقعی خواجه حافظ، ج۱، ص۵ـ ۶، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۵۲] مرتضی مطهری، عرفان حافظ (تماشاگه راز) : مباحثی پیرامون شناخت واقعی خواجه حافظ، ج۱، ص۴۶ـ۴۷، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۵۳] اکبر ثبوت، پیشینه غزلسرایی و خمریهسرایی و مقدمهای بر تفسیر سرودههای خیام، ج۱، ص۲۱۹، قند پارسی، ش ۱۷ (بهار ۱۳۸۱ ب).
در مقابل، بیشتر کسانی که با اشعار حافظ سروکار دارند، همه تعبیرات تغزلی او را حمل بر معانی عالی کرده و عیبجویی از گفتار حافظ را ناشی از فهم و درک نادرست از مفاهیم عرفانی دانستهاند.
[۵۴] محمد بن محمد دارابی، لطیفه غیبی: حاوی توضیح اشعار مشکله حضرت خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، ج۱، ص۱۰ـ۱۳، شیراز: کتابفروشی احمدی، (بیتا).
[۵۵] محمد بن محمد دارابی، لطیفه غیبی: حاوی توضیح اشعار مشکله حضرت خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، ج۱، ص۱۳۸، شیراز: کتابفروشی احمدی، (بیتا).
[۵۶] مرتضی مطهری، عرفان حافظ (تماشاگه راز) : مباحثی پیرامون شناخت واقعی خواجه حافظ، ج۱، ص۸۷ـ ۸۸، تهران ۱۳۷۰ ش.
به نظر میرسد تأمل در مجموعه اشعار حافظ، بیشتر مؤید رمزی بودن تعبیرات اوست و حتی برخی عالمان دین (برای نمونه به این منابع رجوع کنید
[۵۷] جلالالدین همائی، مقام حافظ، ج۱، ص۴۶ـ۵۱، تهران: کتابفروشی فروغی، (بیتا).
[۵۸] محمدحسین طباطبائی، جمال آفتاب و آفتاب هر نظر: شرحی بر دیوان حافظ، ج۱، ص۴۸ـ۵۰، تألیف و تدوین علی سعادتپرور، تهران ۱۳۸۲ ش.
[۵۹] محمدحسین طباطبائی، جمال آفتاب و آفتاب هر نظر: شرحی بر دیوان حافظ، ج۱، ص۶۴ـ ۶۸، تألیف و تدوین علی سعادتپرور، تهران ۱۳۸۲ ش.
[۶۰] محمدحسین طباطبائی، جمال آفتاب و آفتاب هر نظر: شرحی بر دیوان حافظ، ج۱، ص۷۹، تألیف و تدوین علی سعادتپرور، تهران ۱۳۸۲ ش.
) در شرح و تفسیر دیوان حافظ تمام مضامین عاشقانه و واژههای پربسامدی چون می و شاهد و پیر را در اشعار او از منظر عرفانی و تعالیم دینی نگریستهاند.
مدح حکام ستمگر
تملق و مدح غلوآمیز حکام و وزرای ستمگر.
[۶۱] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۳۴، (تهران، بیتا).
[۶۲] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۱۸۵، (تهران، بیتا).
[۶۳] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۲۰ـ ۲۱، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
[۶۴] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۳۱، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
این اعتراض بیشتر حاکی از بیتوجهی به شرایط حاکم بر اعصار پیشین، اقتضای مقام، الزامات اخلاقی و لزوم قدردانی در موارد خاص است، چنانکه حتی علمای دین نیز گاهی کتابهایشان را به همین ملاحظات به حاکمان و صاحبان قدرت اهدا میکردند، از جمله علمالهدی در دیوان خود،
[۶۵] علی بن حسین علمالهدی، دیوان، ج۱، ص۳ـ۶، چاپ رشید صفار، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
[۶۶] علی بن حسین علمالهدی، دیوان، ج۱، ص۴۷ـ۵۰، چاپ رشید صفار، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
[۶۷] علی بن حسین علمالهدی، دیوان، ج۱، ص۸۶ـ۹۱، چاپ رشید صفار، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
[۶۸] علی بن حسین علمالهدی، دیوان، ج۱، ص۲۳۳ـ۲۳۸، چاپ رشید صفار، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
[۶۹] علی بن حسین علمالهدی، دیوان، ج۱، ص۸۸، چاپ رشید صفار، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
[۷۰] علی بن حسین علمالهدی، دیوان، ج۱، ص۲۵۰، چاپ رشید صفار، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
شریف رضی نیز در دیوانش،
[۷۱] محمد بن حسین شریف رضی، دیوان، ج۱، ص۹ـ۱۳، بیروت: داربیروت للطباعه و النشر، (بیتا).
علامه حلّی در الرساله السعدیه،
[۷۲] حسن بن یوسف علامه حلّی، الرساله السعدیه، ج۱، ص۴، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۱۰.
شیخ بهائی در جامع عباسی،
[۷۳] محمد بن حسین شیخ بهائی، جامع عباسی، ج۱، ص۲، چاپ سنگی بمبئی ۱۳۱۹، چاپ افست تهران (بیتا).
محمدتقی مجلسی در لوامع صاحبقرانی،
[۷۴] محمدتقی بن مقصودعلی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ج۱، ص۸ـ۹، المشتهر بشرح الفقیه، قم ۱۴۱۴.
محمدباقر مجلسی در حق الیقین،
[۷۵] محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، حقالیقین، ج۱، ص۹ـ۱۰، اصفهان ۱۳۸۱ ش.
فاضل هندی در حکمت خاقانیه
[۷۶] محمد بن حسن فاضل هندی، حکمت خاقانیه: شامل یکدوره مختصر منطق، ج۱، ص۳۹ـ۴۰، طبیعیات و الهیات، چاپ دفتر نشر میراث مکتوب، تهران ۱۳۷۷ ش.
و ملا احمد نراقی در معراج السعاده.
[۷۷] احمد بن محمدمهدی نراقی، کتاب معراج السعاده، ج۱، ص۴ـ۶، تهران ۱۳۷۱ ش.
به علاوه، حافظ در همان غزلیاتی که در مدح برخی حکام سروده است، جملاتی در تحذیر و تهدید حاکمان نیز دارد.
[۷۸] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۱۰۵، بیت ۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۷۹] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۱۴۷، بیت ۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۸۰] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۱۴۷، بیت ۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
گاهی نیز حافظ ابیاتی را در مقام حقشناسی سروده و با سرودن آن خود را در معرض خطر قرار داده، مانند غزلی که در سوگ قوامالدین محمد، یکی از رجال با کفایت قرن هشتم، سروده است.
[۸۱] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۱۱۲، بیت ۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
توضیح آنکه شاه شجاع، به سبب سعایت عدهای، قوامالدین را دستگیر کرد و با شکنجه بسیار کشت و هر پارهای از بدن وی را به ولایتی فرستاد.
[۸۲] میرخواند، روضه الصفا، ج۴، ص۵۱۶.
جبرگرایی
جبرگرایی از دیگر انتقادات مخالفان حافظ است.
آنها او را، به دلیل جبرگرایی، اشعری و در نتیجه از اهل سنّت دانستهاند
[۸۳] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۳۲۲ـ۳۲۶، (تهران، بیتا).
[۸۴] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۹۰ـ ۹۴، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
اما حافظ بسیاری اشعار دیگر هم دارد که مشتمل است بر دعوت به عمل و حاکی از تأثیر ارزش کار و اعتقاد به آزادی انسان در انتخاب راه و اعتراف به برترین مراتب اختیار و توانایی برای انسان، به ویژه انسانهای کمال یافته، مانند این بیت: «سعی نابرده در این راه به جایی نرسی/ مزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر».
[۸۵] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۲۳۳، بیت ۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۸۶] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۲۵۰، بیت ۶، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۸۷] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۲۳۹، بیت ۴، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۸۸] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۳۷۴، بیت ۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
ولی پاورپوینت منتقدان حافظ اشعار موهم جبر او را اصل گرفتهاند و اشعاری را که درباره اهمیت کار و کوشش سروده است، با آن ناسازگار دانسته و از اینرو او را متهم به تناقضگویی نیز کردهاند.
[۸۹] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۳۳۷، (تهران، بیتا).
[۹۰] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۹۱، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
[۹۱] ابوالفضل برقعی، عقل و دین، ج۱، ص۳۲۸ـ۳۲۹، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۳ ش.
گفتنی است که بسیاری از اشعار حافظ که به ظاهر موهم جبر است
[۹۲] بهاءالدین خرمشاهی، حافظنامه: شرح الفاظ، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۵۴، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، تهران ۱۳۶۶ ش.
با تأمل دانسته میشود که چنین نیست.
مثلا در بیت «رضا به داده بده و ز جبین گره بگشای/ که بر من و تو در اختیار نگشادست»،
[۹۳] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۳۷، بیت ۸، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
مراد نفی توانایی نیست، بلکه توجه دادن به محدودیت انسان در مقام دستیابی به همه دادهها و نعمتهاست.
قائلان به اختیار نیز منکر سنن الهی و نوامیس و قوانین حاکم بر جهان نیستند و قلمرو اختیار انسان را به تبع محدوده وجودی او لاحد و لایتناهی نمیدانند (جبر و اختیار).
همچنین ابیاتی مانند «در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم/ لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمائی» نیز صراحت در جبر ندارد و برعکس، اوج اختیار را نشان میدهد.
[۹۴] بهاءالدین خرمشاهی، حافظنامه: شرح الفاظ، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۵۴، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، تهران ۱۳۶۶ ش.
در واقع اینگونه تعبیرات، معرف دیدگاهی متعالی است که در آن عارف در طی سیر و سلوک آزادانه و از سر اختیار، اراده خود را در اراده حق مستهلک میکند.
از نظر عرفا این گونه سلب اختیار آزادانه به معنای توسعه قلمرو اختیار از طریق حاکم کردن اراده لایتناهی حق بر اراده محدود انسان است.
مسائل قیامت
انکار قیامت و ایجاد تردید درباره معاد و طعن بر بهشت و دوزخ یکی دیگر از انتقادهای منتقدان و مخالفان است.
ابیاتی که منتقدان در اینباره به آن استناد میکنند
[۹۵] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۱۲۳، (تهران، بیتا).
[۹۶] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۲۲۵، (تهران، بیتا).
[۹۷] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۳۰۲ـ۳۰۴، (تهران، بیتا).
[۹۸] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۵۸، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
[۹۹] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۸۱، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
[۱۰۰] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۸۴، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
یا درباره غنیمت شمردن عمر است
[۱۰۱] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۱۶۴، بیت ۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۱۰۲] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۳۶۳، بیت ۷، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
یا اظهار تحسر
[۱۰۳] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۴۹۰، بیت ۱۰، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
یا بیخبری انسان از حقایق پشت پرده الهی
[۱۰۴] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۱۰۱، بیت ۵، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
یا ترجیح وصال حق به بهشت
[۱۰۵] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۸۸، بیت ۲، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(برای پاسخ به منتقدان در اینباره به این منبع رجوع کنید
[۱۰۶] محمد بن محمد دارابی، لطیفه غیبی: حاوی توضیح اشعار مشکله حضرت خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، ج۱، ص۱۳۵ـ ۱۳۸، شیراز: کتابفروشی احمدی، (بیتا).
).
طعن واعظ و علم و زهد
طعن و بدگویی از واعظ و اهل فقه و علم و زهد، که آن را توهین به مقدّسات دانستهاند
[۱۰۷] محمدجواد خراسانی، رضوان اکبر، ج۱، ص۳۰۶ـ۳۹۹، (تهران، بیتا).
[۱۰۸] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۳۶، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
[۱۰۹] ابوالفضل برقعی، شعر و موسیقی، ج۱، ص۵۵ـ۵۶، یا، شعر و شاعری و وظیفه مداحان و شاعران، (بیجا، ۱۳۸۲).
اما برخی علمای دین آن تعابیر و مضامین را پسندیده و بارها به آن استناد کردهاند، از جمله محدّث قمی در منتهی الآمال،
[۱۱۰] عباس قمی، منتهیالآمال، ج۱، ص۳۴۲، تهران ۱۳۳۱ـ۱۳۳۲ ش، چاپ افست (بیتا).
به مناسبت انتقاد از برخی اهل منبر، به شعر حافظ
[۱۱۱] شمسالدین محمد حافظ، دیوان، غزل ۱۹۹، بیت ۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۲ ش.
اشاره کرده است.
به علاوه، گاهی علمای دین نیز، مانند حافظ، در اشعارشان عشق و شهود حق را بر علم اکتسابی
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.