پاورپوینت دیدگاههای شهید مصطفی خمینی درباره ولایت و حکومت اسلامی


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
4 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت دیدگاههای شهید مصطفی خمینی درباره ولایت و حکومت اسلامی دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت دیدگاههای شهید مصطفی خمینی درباره ولایت و حکومت اسلامی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت دیدگاههای شهید مصطفی خمینی درباره ولایت و حکومت اسلامی :

ولایت فقیه, ریشه در اعماق فقه شیعه دارد و از دیرباز در میان فقهای شیعه مطرح بوده است; زیرا بسیاری از احکام و قوانین اسلامی, بسته به وجود حاکم و ولی شرعی است و یا دست کم, باید با اجازه وی اجرا گردد.


فقهای پیشین, هر چند به دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر تاریخ گذشته کشورهای اسلامی و چیرگی حکومتهای ستم پیشه و مهیّا نبودن زمینه حاکمیت فقها, به گونه ای مستقل به این مقوله نپرداخته اند, ولی در جای جای کتابهای فقهی خود, به تناسب مورد, از آن سخن گفته اند و احکامی را نیز بر آن بار کرده اند.۱


ملاّ احمد نراقی۲ و میرفتاح حسینی مراغه ای۳, از نخستین کسانی اند که به گونه ای مستقل و تا اندازه ای جامع, از ولایت فقیه و مسائل مربوط به آن سخن گفته اند. پس از آن دو بزرگوار, این بحث با فراز و نشیبهایی از لحاظ کمی و کیفی, از سوی فقیهان شیعی پی گرفته شده است.


امام خمینی, به گونه ای فراگیر و گسترده, پیش از انقلاب اسلامی, به این مقوله پرداخت و از دیگر متفکران اسلامی نیز, تحقیق و بررسی آن را خواستار شد:


(ما, اصل موضوع را طرح کردیم, لازم است نسل حاضر و نسل آینده در اطراف آن بحث و فکر کنند و راه به کار بستن آن را پیدا کنند. سستی, سردی و یأس را از خود دور سازند و ان شاء اللّه تعالی, کیفیت تشکیل و سایر متفرعات آن را با مشورت وتبادل نظر به دست بیاورند و کارهای حکومت و مملکت اسلامی را به دست کارشناسان امین و خردمندان معتقد بسپارند و دست خائنین را از حکومت و بیت المال مسلمین قطع کنند و مطمئن باشند که خداوند توانا با آنهاست.)۴


طرح حکومت اسلامی از سوی امام خمینی و درخواست آن بزرگوار از فرهیختگان و عالمان دین که این مقوله را به بحث بگذارند, بازتابهای گوناگونی را درحوزه های علمیه و محافل سیاسی در پی داشت. شاگردان و معتقدان به راه و اندیشه های امام راحل, با وجود کنترل شدید ساواک, مبحث ولایت فقیه را در سطح گسترده ای پخش کردند و در حدّ توان از ارزش و اهمیّت آن در حوزه نجف, قم و دیگر حوزه ها و در میان مردم سخن گفتند.


علاّمه شهید مصطفی خمینی, فرزند بزرگوار امام, درباره اهمیت طرح حکومت اسلامی می نویسد:


(شعار حکومت اسلامی, یک شعار موسمی و گذرا نیست, شعاری است که قرنها می توان پای آن سینه زد و برای تحقق آن تلاش کرد.)۵


و در جای دیگر می نگارد:


(به نظر من, جا داشت حوزه خواب زده نجف, بیش ازنیم قرن از وجوهات اسلامی استفاده کند و سر پا بماند, تا امروز خمینی چنین طرحی را در این حوزه مطرح سازد.)۶


محقّقان و پژوهشگران حوزه های علمیه, نیز, ضمن نشر اندیشه های امام خمینی, به بحث و بررسی درباره حکومت اسلامی پرداختند.


استاد شهید مصطفی خمینی, از نخستین کسانی بود که به درخواست امام پاسخ مثبت داد و رساله ای را با عنوان (الاسلام و الحکومه) به ولایت و حکومت اسلامی و مسائل مربوط به آن ویژه کرد و افزون بر این, در ضمن دیگر مباحث فقهی استدلالی خویش نیز, به تناسب موارد, به این مقوله توجه فراوان کرد.


در مبحث ولایت فقیه, بحث های فراوانی به عنوان زیر مجموعه مطرح شده و صاحب نظران از دیرباز درباره آنها به اظهار نظر پرداخته اند از قبیل:


۱ . رابطه دین و سیاست.


۲ . نیاز جامعه ها به حکومت.


۳ . ضرورت حکومت در اسلام.


۴ . اقسام ولایت.


۵ . ولایت فقیه, تفاوت آن با ولایت معصومان(ع).


۶ . پیشینه ولایت فقیه.


۷ . دلیلهای ولایت فقیه.


۸ . مفهوم امام در فرهنگ اسلامی.


۹ . شرائط حاکم اسلامی.


۱۰ .ولایت یا وکالت حاکم اسلام.


۱۱ . قلمرو ولایت فقیه و یادکرد نمونه هایی از امور ویژه به مقام ولایت فقیه.


۱۲ . روایی و یا ناروایی انجام شؤون حکومتی پیش از تشکیل حکومت از سوی فقها.


۱۳ . بررسی دیدگاه کسانی که قیام و اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی را در دوره غیبت روا نمی دانند.


۱۴ . تزاحم ولایت فقیهان و راه حلّ آن.


و…


بحثهای یاد شده, به گونه ای سامان مند و استدلالی از سوی شهید مصطفی خمینی مطرح شده است.


او, در یکایک گزاره های یاد شده, دیدگاههای استوار و سنجیده ای از خود به یادگار گذاشته است. اهمیّت این دیدگاهها, هنگامی روشن تر می شود که به ظرف زمانی آن و همچنین جوّ عمومی حوزه ها, بویژه حوزه نجف در آن زمان توجه داشته باشیم.


بی گمان, طرح همه مباحثی که ایشان در این باره آورده اند, در این مقوله نمی گنجد. از این روی, به برخی از دیدگاههای ایشان که از اهمیّتِ بیش تری برخوردارند, اشاره خواهیم کرد:



پیوند دین و حکومت


طرح این بحث در باب ولایت فقیه, هر چند بحثی مقدمی به شمار می آید, ولی اهمیّت ویژه ای دارد; زیرا تا پیوند دین و حکومت روشن نگردد و به شبهه جدایی دین از حکومت پاسخ گفته نشود, نظریه (ولایت فقیه) جایگاه خود را باز نمی یابد.


پرسش اصلی این است که آیا حکومت, جزیی از دین و اداره اجتماع بدونِ توجه به آموزه های دینی کاری غیر دینی, بلکه ضدّ دین است, یا این که سیاست و حکومت از مباحث عقلایی است و دین در این باره رسالتی ندارد و مردم خود باید بر اساس تشخیص مصلحت نیازها را برآورند و گره از کارها بگشایند؟ دیدگاههای گوناگونی در این باب وجود دارد:


الف. جدایی دین از حکومت: شماری بر این نظرند که دین از سیاست و حکومت جداست و این دیدگاه از دیرباز, به جز طرح علمی, دست آویز استعمارگران, حاکمان مستبد و بی دین و دین داران رفاه طلب قرار گرفته است.


علی عبدالرّزاق, نویسنده معروف مصری, در (الاسلام واصول الحکم)۷ و شماری از روشنفکران شیعی, این دیدگاه را پذیرفته اند.


این گروه بر این باورند که حکومت پیامبر گرامی اسلام(ص) هیچ پیوستگی به رسالت او نداشته و وظیفه پیامبر(ص) تنها هدایت مردم در امور معنوی و اخروی بوده است.


البته, آن حضرت به سبب بیعت و خواست مردم حکومت را به دست گرفت وگرنه در این عرصه, هیچ گونه مسؤولیتی نداشت.


ب . جدایی ناپذیری دین از حکومت: بیش تر متفکران اسلامی و مسلمانان, شیعه و سنی, پیامبر اسلام(ص) را دارای سه منصب الهی دانسته اند: رسالت, قضاوت, امامت و رهبری. بر همین اساس, آن حضرت تشکیل حکومت داده و به اجرای قوانین پرداخته و در شهرهای دور و نزدیک والی و قاضی گمارده و خود نیز, به قضاوت نشسته است.


همان گونه پاره ای از آیات بر منصب رسالت پیامبر(ص) دلالت دارند, پاره ای دیگر نیز, به منصب قضاوت و حکومت او اشاره دارند, از جمله:


(النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم.)۸


(اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم.)۹


(وما کان لمومن ولامؤمنهٍ اذا قضی اللّه ورسوله امراً ان یکون لهم الخیره من امرهم و من یعص اللّه ورسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً.)۱۰


(فلا وربّک لایؤمنون حتی یحکّموک فیما شجر بینهم ثمّ لایجدوا فی انفسهم حرجا ممّا قضیت و یسلموا تسلیما.)۱۱


شهید مصطفی خمینی نیز, به پاره ای از آیات بالا و چندین آیه دیگر استدلال کرده است و افزون بر ثابت کردن مقام قضاوت و حکومت برای پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) آن دومنصب را به همان آیات برای ولی فقیه نیز, اثبات کرده است.۱۲


وی, به روشنی امامت و حکومت علی(ع) را جزو دین و به نصّ و نصب خداوند دانسته است.۱۳


عالمان و متفکران شیعی, از جمله شهید مصطفی خمینی, برای جدایی ناپذیری دین از حکومت, دلیلهایی آورده اند که فهرستی از آنها را فرا دید شما می نهیم:


۱ . سیره پیامبر گرامی اسلام(ص) در تشکیل حکومت.


۲ . تعیین تکلیف رهبری و حکومت در روزهای نخستین بعثت.


۳ . جامعیت اسلام و آمیختگی آن با سیاست و حکومت.


۴ . اگر دین, دارای نظام و حکومت نباشد ضامن اجرا ندارد.


۵ . مخالفت و درگیری مستمر امامان معصوم(ع) با حکومتهای ستم پیشه.


۶ . آیات و روایاتی که همکاری با ستمگران را روا نمی دانند.


از باب نمونه:


شهید مصطفی خمینی, پس از طرح دیدگاه نخست (جدایی دین از حکومت) و اشاره ای به پاره ای از شبهه های صاحبان این دیدگاه, از جمله شبهه زیر:


(پیامبر اسلام(ص) برای شناساندن اسلام, گسترش و پاسداری از آن, تشکیل حکومت داد. اگر پادشاهان از گسترش اسلام جلوگیری نمی کردند, پیامبر(ص) به تشکیل حکومت نمی پرداخت.)۱۴


با اشاره به سستی و بی پایگی آن, درباره جامع و فراگیر بودن اسلام و آمیختگی آن با سیاست و حکومت, به شرح سخن می گوید که چکیده آن چنین است:


(قوانین اسلامی, سعادت بشر را در همه عرصه ها بر می آورد; زیرا اسلام برای تمام مرحله ها و زوایای گوناگون زندگی, در امور فردی و اجتماعی, برنامه دارد.


اسلام, دین دنیا و آخرت است. اسلام بشر را تنها به آخرت فرا نمی خواند, بلکه دین, سیاست بزرگی است که همه سعادتهای جزیی, کلّی, دنیوی و اخروی را در بردارد. به همین جهت است که اسلام مسائل گوناگون: روحی, مادّی, فردی و اجتماعی را داراست, به خلاف قانونهای دیگر ملتها که در احکام, فردی و معنوی ناتمامند, تا چه رسد به امور دنیای آنان.)۱۵


از سویی, یکی از برجسته ترین آموزشهای امامان معصوم(ع) مبارزه با ستم, درشکل حرام کردن همکاری با ستمگران و حکومت های جائز است. دهها روایت در کتابهای روایی از جمله: وسائل الشیعه۱۶, مستدرک الوسائل۱۷ و…۱۸ وجود دارند به شیعیان دستورداده اند: (از پادشاهان و دستگاه ستمگران کناره گیری کنند) و از دیگر سوی, روایاتی در ستایش و برتری فقیهان وارد شده۱۹ که روشن می کند اسلام برای حکومت اسلامی طرحی درانداخته و بنیانی پی ریخته است. اینها همه برای این است که شیعیان از دستگاه ستمگران دور شوند و به فقیهان آگاه و بیدار روی آورند.


شهید مصطفی خمینی درباره همکاری با حکومتهای ستم می نویسد:


(سرّ این که پذیرش امور حکومتی از سوی حاکمان ستم حرام است, مگر در موارد خاصّ, این است که حکومت عادل, سرچشمه همه خوبیهای دنیا و آخرت است و حکومت ستم, سرچشمه همه بدیهاست. بنابراین, به حکم عقل لازم است که حکومت ستم, هر چند با مبارزه منفی, سرنگون و به جای آن حکومت عدل تشکیل گردد. پس از دقت و درنگ همین نکته از روایات باب نیز, استفاده می شود.)۲۰


در بحث روایی و ناروایی پذیرش ولایت و حکومت از سوی حاکمان ستم نیز, مطلبی همانند مطلب پیشین آورده است:


(ان قضیه منع الاکید من الدّخول فی الولایات والمناصب والاعانه ونحوها کما یلعم الی ابطال هذه الدّوله و بعث الملّه الاسلامیه الی تشکیل السلطنه الحقّه والیه یشیر ما فی بعض الاخبار.)۲۱


بازداری شدید معصومان(ع) از پذیرش ولایت و حکومت از سوی حکومتهای ستم و همچنین یاری آنان, به سبب گرایش ائمه(ع) به از بین بردن حکومت ستم و برانگیختن ملّت مسلمان به تشکیل حکومت حق است. روایاتی که پذیرش ولایت را از سوی آنان, روا نمی دانند به همین مسأله اشاره دارند.


آنچه یاد شد, نمونه ای بود از بسیار. آن شهید بزرگوار, در لابه لای کتابهای فقهی به پیوند دین و حکومت بارهای باراشاره کرده است که نقل آنها در این مختصر نمی گنجد.


ج: جدایی ناپذیری دین و حکومت, ولی در دوران حضور: گروهی دیگر, هر چند اصل پیوند دین با حکومت را پذیرفته اند, ولی آن را ویژه دوره حضور معصومان(ع) دانسته و بر این باورند که دردوره غیبت, قیام و اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی روا نیست. شماری براساس همین بینش, به مخالفت با نظام مشروطه پرداختند۲۲ و بزرگانی چون: آخوندخراسانی, مازندرانی و نائینی را تخطئه کردند.


این تفکّر, چون با خودکامگی حاکمان ستم ناسازگاری نداشت, بلکه غیرمستقیم توجیه گر اعمال آنان نیز بود, از سوی آنان حمایت و ترویج شد, تا جایی که پیش از انقلاب اسلامی, هواداران این اندیشه, به صورت گروهی منسجم درآمدند که با مبارزان و هواداران راه امام خمینی سرناسازگاری گذاشتند و روحیه بی تفاوتی, سکون و سکوت و ظلم پذیری را تقویت می کردند.


امام خمینی, پیش از انقلاب اسلامی, در ضمن روشن گری دلیلهای ولایت فقیه, به این تفکّر و پیامدهای زیانبار آن اشاره دارد.۲۳


پیشتاز بیان این دیدگاه و نقد مبانی آن, شهید بزرگوار مصطفی خمینی است۲۴. امّا پس از انقلاب اسلامی بسیاری از صاحب نظران, شماری به گونه فشرده و شماری به شرح, به نقد و بررسی این اندیشه و مبانی آن پرداخته اند.۲۵


درگذشته درمقاله ای مستقل آوردیم۲۶ که این باور از سه برداشت انحرافی از معارف دین سرچشمه گرفته است:


۱ . برداشت نادرست از روایاتی که گسترش ستم و فساد را از نشانه های ظهور امام زمان(ع) و تشکیل حکومت به وسیله آن حضرت معرفی می کنند.


۲ . تفسیرنادرست از امامت و رهبری و تصور این که تشکیل حکومت دردوره غیبت, دخالت در قلمرو کار امام معصوم(ع) است.


۳ . استناد به روایاتی که از هرگونه قیامی درعصر غیبت بازداشته و به سکوت و سکون و صبر بر بلاها و ناگواریها دعوت کرده اند.


شهید مصطفی خمینی, درتحلیل و بررسی این دیدگاه, تنها به مستند سوّم آنان, که شاید مهم ترین دلیل آنان نیز باشد, پرداخته است. ایشان در این باب, هشت روایت آورده و ضعف سند هر یک را نشان داده است و اشاره کرده که این روایات ضعیف, با دلیلهای عقلی و نقلی که درگذشته آوردیم بر بایستگی تشکیل حکومت, ناسازگارند.


وی, این روایات رااز جهتهای دیگر نیز مردود می داند, ولی شرح آنها را سازوار با هدف این کتاب نمی داند.۲۷


شهید بزرگوار در انگیزه رواج این احادیث می نویسد:


(ثم ان عصر الخلفا الجائرین کان یقتضی جعل هذه الاخبار لاخماد النّار المشتعله علی ضدهم وهذا الامر مما هو الواضح البارز من الاوّل الی عصرنا هذا وهو مقتضی کیدا لکیده و مکرا لمکره وای کید احسن حتی اورث سکوت اعلام الشریعه فیالعصور المختلفه و اوجب التردد فی الامر و اشکّ فی الوظیفه.)۲۸


عصر خلفای ستم, اقتضای جعل چنین احادیثی را داشت; زیر آنان برای خاموش کردن شعله های آتشی که بر ضدّ آنان زبانه می کشید, به این کار نیاز داشتند. و این امر روشن و آشکاری در طول تاریخ, بوده است و تا زمان ما نیز ادامه دارد. اقتضای نیرنگ نیرنگ بازان نیز, جز این نمی تواند باشد. چه مکر و نیرنگی بالاتر از این که با جعل این روایات, بزرگانی ازعالمان دین را در دوره های گوناگون به سکوت واداشته و سبب تردید در امر (تشکیل حکومت) و وظیفه شده اند.


ایادی حاکمان ستم, به انگیزه یاد شده, گاه روایاتی که در میان مسلمانان رواج داشته و انگیزاننده بوده, به ضدّ آن بدل می کرده اند.


به گفته شهید مصطفی خمینی: بر فرض صدور چنین احادیثی از امامان معصوم(ع) انگیزه صدور آنها, بدون تردید تقیّه از حاکمان ستم بوده است; چرا که آن بزرگواران متهم بودند که مردم را به تشکیل حکومت حقّ فرا می خوانند. واقع مطلب نیز همین بود. ائمه(ع) در مناطق گوناگون فعالیتهای سیاسی داشته اند و مردم را به حکومت فرا می خوانده اند.



دلیلهای ولایت فقیه


برای ثابت کردن ولایت فقیه فقیهان به دلیلهای عقلی و نقلی بسیاری استناد جسته اند. ویژگی شهید مصطفی خمینی در این زمینه دوچیز است:


۱ . اصالت دادن به دلیلهای عقلی و آوردن دلیلهای نقلی به عنوان تأیید.


۲ . استناد به آیات, افزون بر روایات.


چون برخی از گروههای مارکسیستی۲۹ پس از پیروزی انقلاب اسلامی و برخی از لیبرالها در چند سال اخیر, ادّعا کرده اند که ولایت فقیه ناسازگار با قرآن است و از این روی, ملا احمد نراقی و امام خمینی که از مدافعان ولایت فقیه بوده اند, به قرآن استناد نکرده اند۳۰, اشاره به پاره ای از آیاتی که مورد استدلال شهید مصطفی خمینی قرار گرفته مفید و مناسب می نماید:


۱ . (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا اللّه واطیعوا الرسول واولی الامر منکم.)۳۱


کلمه (اولی) به معنای صاحبان و متصدیان است و وقتی که به کلمه (امر) اضافه شود, به معنای متصدیان امر حکومت و کشور داری است.


چون قرآن کتابِ جاوید و احکام آن همیشگی است, حکم آیه (اولی الامر) نیز باید در همه زمانها, شایستگی اجرا را داشته باشد. بنابراین, دردوره غیبت, مصداق (اولی الامر) ولی فقیه است.


شهید مصطفی خمینی در ذیل آیه شریفه می نویسد:


(خطاب, (یا ایها الذین امنوا) مؤمنان دوره غیبت را نیز, در بر می گیرد; زیرا امام(ع) در این زمان غایب است و پیروی از اومیسّر نیست. بنابراین, باید مصداق (اولی الامر) شخص دیگری باشد. قدر متیقن, فقیه واجد شرایط است. پس اگر فقیهی حکومت را دردست بگیرد, واجب است از او پیروی شود.)۳۲


بسیاری از مفسران قرآن, با توجه به روایاتی که در ذیل آیه شریفه آمده است نوشته اند (اولی الامر), یعنی امامان معصوم(ع):


امین الاسلام طبرسی از امام محمّد باقر و امام جعفر صادق(ع) نقل می کند که آن دو بزرگوار فرمودند:


(اولی الامر, ائمه اهل البیت هستند.)۳۳


در روایتی دیگر, اولی الامر بر علی(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) برابر شده است.۳۴


شهید مصطفی خمینی درتوجیه مسأله بالا می نویسد:


(غیر خفی انّ ماورد من حصر اولی الامر بالائمه المعصومین فهو محمول فی مقام الاجراء لا التشریع الی مع وجودهم لاینبغی لاحد آخر ان یتصدی لاجراء الامور و تنفیذ الاحکام واما مع فقدهم فیوخذ بعموم الکتاب.)۳۵


روایاتی که (اولی الامر) را به امامان معصوم(ع) منحصر کرده اند, مربوط به مقام اجراست نه تشریع; یعنی با وجود آن بزرگواران, شایسته نیست که دیگران اجرای امور و تنفیذ احکام را بر عهده بگیرند, ولی با نبود آنان باید به عموم (اولی الامر) عمل شود.


ایشان پس از سخن بالا, به پاسخ اشکال دیگری پرداخته که شاید به ذهن بیاید.


اشکال: اگر بخواهیم به عموم (اولی الامر) عمل کنیم حکومتهای طاغوتی نیز جزو نمونه های آن به شمار خواهند آمد.


ایشان در پاسخ می نویسد:


(الضّروره قاضیه بانهم لایصلحون لذلک کیف یمکن ایجاب اطاعه الفاسق الفاجر علی المومن الصالح.)۳۶


ضرورت حاکم است به این که حکومتهای ستم پیشه شایستگی برای حکومت ندارند. چگونه ممکن است خداوند پیروی از فاسق فاجر را بر مؤمن صالح, واجب گرداند.


به دیگر سخن, عقل هر انسانی پیروی از ستمگران را از نکوهیده ترین کارها می داند. آیا ممکن است خداوند به چیزی حکم کند که خلاف عقل است؟


بسیاری از آیات و روایات نیز, این حکم عقل را تأیید می کنند و پیروی از ستمگران و فاسقان را روا نمی دانند.


البتّه شهید مصطفی خمینی, بر این باور است: هر چند پیروی حکومت ستم پیشه و فاسق نکوهیده است, ولی برای حفظ نظام و جلوگیری از هرج و مرج, در صورتی که حکومت عادلی نباشد, ضرورت دارد; یعنی اگر فقیه دارای شرایط در جامعه داشته باشیم, حکومت باید به او واگذار شود و اگر نبود, وجود حکومت ستم, از هرج و مرج بهتر است.


۲ . (انّما ولیکم اللّه ورسوله والذین امنوا, الّذین یقیمون الصلوه ویوتون الزکاه و هم راکعون…)۳۷


سرپرست و رهبر شما, تنها خدا و پیامبر او, و کسانی اند که ایمان آورده اند و نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.


بی گمان, کلمه (ولیّ) در آیه شریفه, به معنای دوست و یاور نیست; زیرا ولایت به این معانی, ویژه کسانی نیست که نماز می گزارند و در حال رکوع زکات می دهند, بلکه یک حکم عمومی است که همه مسلمانان را در بر می گیرد. همه مسلمانان باید یکدیگر را دوست بدارند و یکدیگر را یاری دهند.


(ولیّ) در این آیه, به معنای سرپرستی و رهبری است.


شهید مصطفی خمینی در ذیل آیه شریفه می نویسد:


(والولی فی الایه ایضا یکون اللّه ورسوله والمؤمنین کافه فلابدّ من الاخذ بانّ المؤمنین فی الایه طائفه خاصه وإلاّ یلزم ولایه کل احد علی کل احد وتلک الطائفه لابد وان یکون الائمه المعصومین او من یشابههم فی الطریق المنطبق علیه مفهوم الایه ومفادها وهم الفقهاء العدول اوالعدول والفقهاء قدر المتیقن منها.)۳۸


(ولیّ) در آیه, خدا, پیامبر و همه مؤمنان هستند. ناچاریم که مؤمنان را برگروهی خاصّ حمل کنیم وگرنه, ولایت هر فردی بر دیگری از آیه استفاده می شود. آن گروه یا امامان معصوم(ع) اند و یا کسی که در راه و روش که آیه آورده است, همانند آنان باشد و آنان یا فقهای عادل و یا مؤمنان عادل هستند و قدر متیقن, فقیهان از آن گروهند.


شهید مصطی خمینی, به آیات زیرنیز, استدلال کرده است:۳۹


(الم تر الی الذین یزعمون انهم امنوا بما انزل الیک و ما انزل من قبلک یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت وقد امروا ان یکفروا به.)۴۰



(لولا ینههم الربانیون والاحبار من قولهم الاثم وکلهم السحت بئس ماکانوا یصنعون.)۴۱


قلمرو ولایت فقیه


بحث درباره قلمرو ولایت فقیه, از دیر باز در فقه شیعه مطرح بوده است. در دوره حضور, اگر امام معصوم(ع) در رأس حکومت قرار می گرفت, هیچ گونه محدودیتی برای اجرای آیینها و احکام شرعی وجود نداشت. آیا در عصر غیبت, که فقیه دارای شرایط حکومت را بر عهده دارد, این چنین است و یا آن که غیبت امام سبب می شود که اختیارات حکومتی فقیه, محدود و حتی پاره ای از احکام فرو گذاشته شود. بحثهای حدود, تعزیرات, جهاد, نماز جمعه و گرفتن مالیاتهای اسلامی, همانند: خمس و زکات و… از مواردی هستند که درباره آنها دیدگاههای گوناگونی اظهار شده است.


شهید مصطفی خمینی, هر چند از نظر مقامات معنوی امامان معصوم(ع) را برتر از فقها و حتی درخور مقایسه با آنان نمی داند, ولی در مقام حکومت و اجرای احکام, هیچ فرقی بین امام معصوم(ع) و ولیّ فقیه نمی بیند۴۲ و تردید در برخی از موارد, از جمله موارد یاد شده را روا نمی داند. حتی ایشان در اختصاص جهاد ابتدایی به امام معصوم(ع) اشکال کرده و می نویسد:


(جاودانگی اسلام و معارف اسلامی سبب می شود که تبلیغ و ارشاد و گسترش حکومت اسلامی در همه جا, از وظایف اصلی ما به شمار آید. بنابراین, بر ما واجب است که اسلام را به دورترین نقطه ها گسترش دهیم. البته در این مسأله باید صلاح اسلام و مسلمانان را در نظر بگیریم.)۴۳


آن شهید بزرگوار, درنگاشته های فقهی خود و همچنین کتاب (الاسلام والحکومه), بسیاری از مواردی را که در قلمرو ولایت فقیه قرار می گیرند, آورده است, از باب نمونه:


درباره تعزیر کسی که روزه ماه رمضان را افطار کرده است, می نویسد:


(والمسأله من هذه الجهه موکوله الی بحث الولایه حیث انّ المقرر عندنا هناک جوازتصدّی غیرالمعصوم کلیه الامور الحکومیه فیجوز له التعزیز هنا ایضاً.)۴۴


مسأله از این جهت, بستگی به بحث ولایت فقیه دارد. ما در آن جا, بر آن باوریم که برای غیر معصوم [ ولیّ فقیه] رواست که همه امور حکومتی از جمله تعزیرات را سرپرستی کند.


درجای دیگر, روایتی را نقل می کند که اگر کسی در ماه رمضان, با همسرش جمع شود و روزه خود را باطل کند, با بیست و پنج ضربه شلاق تعزیز می گردد. مشهور فقها, به مضمون این روایت فتوا داده اند, ولی ایشان بیست و پنج ضربه شلاق را حکم حکومتی از سوی امام(ع) می داند, نه حکم شرعی; از این روی, می نویسد:


(والّذی یظهر لی انّ هذه الروایه لاتورث تعین التعزیر بعدِ ما ثبت ان ذلک بنظر الامام والحاکم ولاحدّ له فی الموارد الاخر طبعاً. وذلک لانّ هذه الواقعه قضیّه خارجیه, الامام حسب هذه الرّوایه عیّن حد التعزیز فی تلک القصّه فلا معنی لکونه من الحکم الشرعی الماخوذ به.)۴۵


من بر این باورم که این روایت, مقدار تعزیر را مشخص نمی کند, چون تعیین مقدار تعزیر به دست امام و حاکم است. در موارد دیگر نیز, برای آن حدّی نیست. تعیین بیست وپنج ضربه در این واقعه, کاری است که ازسوی امام انجام گرفته است, نه این که حکم شرعی باشد تا ما نیز براساس آن فتوا بدهیم.


فتوا, قضاوت, دریافت اموال خراج و مقاسمه و جزیه, اوقاف عامه, نذورات, صدقات, مال مجهول المالک ولقظه و… ازاختیارهای ولیّ فقیه است.


همچنین انفال, ارث کسی که وارث ندارد, نصب والیان, ولایت بر وصایا و اوقاف با نبود وصیّ و متولی وقف, حفظ اموال یتیمان, غائبان, دیوانگان و سفیهان و تصرف در آنها با نظرگرفتن مصلحت و… گماردن والیان برای شهرها, بیت المال, تشکیل و مجهز کردن ارتش برای جهاد و پاسداری از مرزها و… اداره کارگزاران حکومتی, نصب قضات, نظارت بر بازار, اقامه حدود و تعزیرات, ضرب سکّه, اجبار محتکر به فروش کالا, قیمت گذاری, تعیین رؤیت ماه, اصلاح راهها, ساختن بیمارستانها, امر به معروف و نهی از منکر, دفاع از حدود و نفوس و اعراض و اموال مردم و…۴۶ در قلمرو اختیارهای ولی فقیه قرار دارند.


(وبالجمله حلّ جمیع المشاکل الفردیه والاجتماعیه و تشکیل دور الوزاره فی مختلف شؤون المملکه.)۴۷


خلاصه, حلّ همه گرفتاریهای فردی و اجتماعی و تشکیل کابینه و وزارتخانه هایی که برای اداره مملکت نیاز است [از اختیارهای حاکم اسلامی و ولیّ فقیه است].


وی, درجای دیگر به چهل مورد از اختیارهای حاکم اسلامی اشاره کرده است که این موارد را فقها در کتابهای فقهی خود آورده اند.۴۸


شماری از فقهای شیعه, با آن که به روشنی و یا به اشاره از نیابت عامّه فقیه سخن گفته و آن را پذیرفته اند, ولی در بسیاری جاها فتوای به تعمیم نداده اند و یا مسأله را در بسیاری از جاها در دائره حضور امامان معصوم(ع) طرح کرده اند و از دوره غیبت, سخن به میان نیاورده اند, از باب نمونه:


مقدس اردبیلی با این که به نیابت عامه فقیه تصریح دارد۴۹ و دلیلهایی را نیز برای عموم نیابت اقامه می کند۵۰, ولی در باب جزیه تردیدکرده۵۱ و جهاد ابتدایی را در دوره غیبت منتفی می داند; از این روی, حتّی به مباحث آن نیز نمی پردازد.۵۲


شیخ طوسی, درباره سهم (مولفه قلوبهم), (العاملین علیها) و (فی سبیل اللّه) بر این باور است که در دوره غیبت, این سهمها ساقط می شوند.۵۳


در ریشه یابی برخورد این بزرگان بامسائل یاد شده, می توان گفت: فقهای شیعه, بویژه دردوره های نخستین, تصوّری از این که حکومتی به دست فقیه و نایب عام امام(ع) درزمان خودآنان و یا پس از آن به وجود بیاید, نداشتند و آن را امری دور, بلکه ناممکن می شمردند. این فکر, سبب شد که بینش فردی جایگزین بینش حکومتی گردد و ذهنیّت برخی از عالمان دین بر همان اساس شکل بگیرد, به گونه ای که در هر جا درروایات به واژه (امام) برخوردند, آن را بر امام معصوم(ع) حمل کردند.


شهید مصطفی خمینی در این باره می نویسد:


(در میان فقهای شیعی شهرت یافته که امام منصوب به امام معصوم(ع) است و در روایاتی که اجرای حدود و تعزیرات به امام واگذار شده امام معصوم در نظر است.)۵۴


ایشان, پس از اشاره به پیامدهای این دیدگاه, از جمله: فروگذاشته شدن حدود و تعزیرات در دوره غیبت, بلکه فرو گذاشته ماندن بسیاری از احکام اسلامی, آن را وسوسه ای باطل نام نهاده و از خدا می خواهد که ما را از آن نگه دارد. و نتیجه می گیرد که واژه (امام), منصرف به امام معصوم(ع) نبوده است, مگر در زمانهای اخیر, بلکه (امام) بر هر شخصی که جلودار مردم در کارها و نیازهایشان باشد, اطلاق می شود.


همان گونه که واژه (والی) و (سلطان) نیز, اعمّ است, معصوم وغیرمعصوم حقّ و ناحقّ را در بر می گیرد.


دلیلها و شاهدهای بسیاری می توان بر سخن بالا اقامه کرد. ایشان نیز, از روایات و تاریخ, نمونه هایی را نقل کرده است.۵۵


قرآن نیز, واژه (امام) را در اعمّ از حقّ و باطل, معصوم و غیرمعصوم, به کار برده۵۶, ولی آن بزرگوار در این باره به قرآن استناد نکرده است.


بنابراین, مقام امامان معصوم(ع) و همچنین حق بودن آنان در ادّعای امامت, نباید سبب شود که فتوا در مسیر خاصّی قرار گیرد و ما را از فهم درست روایات باز دارد.



ولایت مطلقه فقیه


تهاجم استعمارگران و ایادی خائن آنان در داخل و خارج کشور به عینیّت نظام اسلامی و مفاهیمی که در این پیوند است, از جمله ولایت فقیه برکسی پوشیده نیست.


آنان چون حاکمیت نظام سیاسی اسلام را مخالف هدفها و آرزوها و سود خود دیده اند, افزون بر توطئه ها و طرحهای براندازی, با همه توان, تلاش می ورزند که حکومت مبتنی بر ولایت فقیه را استبدادی معرفی کنند, حکومتی که آزادی مردم را از آنان دریغ می دارد و به آنان اجازه هیچ گونه انتقاد و اعتراضی را نمی دهد, نه تنها حقّ تحقیق و بررسی درمسائل و پدیدهای مهمّ را از آنان سلب می کند که پیروی بی چون و چرا یی را از آنان می خواهد; چرا که ولیّ فقیه احکام شرعی را بیان می کند. در این صورت, جایی برای اظهار نظر متفکران و روشنفکران , چه رسد به توده مردم وجود ندارد.


در شبهه پراکنیهای بالا, میان احکام الهی و احکام حکومتی و همچنین میان بحث و تحقیق با مخالفتهای عملی, از روی عمد, خلط شده است.


بی گمان, در احکام الهی جای مشورت و نظرخواهی نیست; امّا در احکام حکومتی, همان گونه که پیامبر(ص) و علی(ع) بارهای بار, با مردم به مشورت پرداختند, حاکم اسلامی و ولیّ فقیه نیز همان گونه عمل خواهد کرد. پیامبراسلام(ص), نه تنها خود با دیگران به مشورت می نشست که در رخدادهای گوناگون به مشورت با اصحاب نیز تأکید می کرد.۵۷ آن حضرت, درجنگ بدر۵۸ و همچنین درباره این که چه محلّی را برای جنگ برگزینند مشورت کرد۵۹. درجنگ احد۶۰, خندق۶۱ و… به رایزنی پرداخت. و حتّی در برخی از موارد, نظر دیگران را بر نظرخود مقدم داشت.۶۲ علی(ع) نیز, افزون بر مشورت با اصحاب خود, آنان را به اظهارنظر دعوت می کرد.۶۳


از تاریخ استفاده می شودکه مسلمانان نیز, به تفاوت احکام حکومتی و الهی توجه داشته اند; از این روی او در برخی از موارد سؤال می کردند که آیا در این مورد دستور خاصی از جانب خداوند رسیده است و اگر پیامبر(ص) می فرمود, دراین زمینه دستور خاصّی نیامده, بلکه تشخیص خود من بوده, به اظهارنظر می پرداختند و گاه رأی پیامبر(ص) را نیز با دلیل و برهان عوض می کردند.۶۴


بیش تر مفسران قرآن, این تفاوت را در ذیل آیه (وشاورهم فی الامر)۶۵ یادآور شده اند.۶۶


درنظام اسلامی, نه تنها امکان تحقیق و بررسی و اظهار نظر از افراد گرفته نمی شود که تشویق نیز می گردند. شواهد تاریخی در این زمینه بسیار است, از باب نمونه:


گروهی از هواداران عبداللّه بن مسعود, که از یاران حضرت علی(ع) بودند, در جنگ با معاویه تردید داشتند از علی(ع) اجازه خواستند ضمن همراهی با آن حضرت, در کارهای معاویه دقت کرده و پس از آن تصمیم نهایی را بگیرند. علی(ع) در پاسخ آنان فرمود:


(مرحباً و اهلاً, هذاهو الفقه فی الدّین والعلم بالسّنه, من لم

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.