پاورپوینت اخلاق و واقعیت


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
3 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت اخلاق و واقعیت دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت اخلاق و واقعیت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت اخلاق و واقعیت :

تاریخ دریافت: ۱۷/۱۰/۸۰تاریخ تأیید: ۲۷/۵/۸۱
چکیده
مسأله ارتباط احکام اخلاقی با واقعیت از مسائل مهم فلسفه اخلاق است. گروهی که اکثریت فیلسوفان اخلاق مغرب زمین را تشکیل می دهند، به نفی آن پرداخته و در مقابل، گروهی نیز آن را پذیرفته اند. در این نوشتار با مطرح نمودن انتقادها و پیامدهای نادرست نفی رابطه پاورپوینت اخلاق و واقعیت بر ارتباط آن دو، تأکید شده است. مهمترین پیامد نفی رابطه میان آن دو، مسأله نسبیت اخلاقی و در نتیجه نفی هر گونه بحث و تبادل نظر درباره آن است؛ چیزی که هیچ عالم صاحب گفتاری در عمل بدان پای بند نیست. دیگر پیامد مهم نفی رابطه یاد شده، انشایی بودن احکام اخلاقی است که این امر به نوبه خود پیامدهای ناپذیرفتنی بسیاری به دنبال دارد. ازنظر نگارنده، گزاره های اخلاقی ضرورت دارد و ضرورت آن از ملاحظه تأثیر فعل اخلاقی در کمال فاعل آن به دست می آید و این نظریه را می توان بطور غیر مستقیم از گفته های همه فیلسوفان اخلاق که فعل اخلاقی را هدفمند می دانند، به دست آورد.
واژگان کلیدی: واقعیت اخلاقی، نسبیت، هدف. پاورپوینت اخلاق و واقعیت
یکی از مسائل مهم فلسفه اخلاق رابطه میان پاورپوینت اخلاق و واقعیت است. پرسشهای اساسی که در این باره مطرح می شود به قرار زیر است: آیا تکلیفهای اخلاقی مانند باید راست گفت؛ نباید دروغ گفت، حقایقی عینی است و درخارج از ذهن و احساسات متکلم وجود دارد؛ یا اموری ذهنی است اگر چه بطور غیر مستقیم از خارج حکایت می کند و یا اموری ذهنی است که هیچ گونه حکایت خارجی ندارد یعنی اعتباری است؟ به بیان دیگر، سرچشمه حکمهای اخلاقی چیست؟ آیا واقعیت و عینیت خارجی یا آنچه بدان مربوط است منشأ پیدایش حکمهای اخلاقی است و یا ذهنیت، احساسات و سلیقه ها و بالاخره اعتبارهای مربوط به متکلم علت پیدایش آنها است؟
این پرسشها پرسش دیگری را به دنبال دارد و آن این است که آیا گزاره های اخلاقی، گزاره های اخباری است یا انشایی؟ به تعبیر دیگر، آیا گزاره های اخلاقی مانند گزاره های علوم توصیفی هم چون فیزیک، شیمی، زیست شناسی و نجوم است یا مانند گزاره های علوم دستوری هم چون منطق، دستور زبان، حقوق، زیبایی شناسی است؟ این پرسش نیز، پرسش دیگری را به دنبال دارد و آن این است که اگر گزاره های اخلاقی با گزاره های دیگر علوم تفاوت دارد، تفاوت آن در موضوع است یا محمول و یا رابطه آن؟ به دیگر سخن، موضع قضایای اخلاقی، اموری عینی و واقعی است یا ذهنی و اعتباری؟ و نیز محمول آن گزاره ها چگونه است؟ و همین طور، رابطه آنها؟ این پرسش نیز به نوبه خود به پرسش دیگر بستگی دارد و آن این است که موضوع گزاره های اخلاقی چیست تا درباره واقعیت یا اعتبار آن سخن بگوییم و نیز محمول چنین گزارهایی چیست؟ حاصل پرسش های مطرح شده به ترتیب اولویت بدین قرار است:
۱- موضوع و محمول و رابطه گزاره های اخلاقی چیست؟
۲- آیا موضوع و محمول و رابطه این گونه گزاره ها واقعی است یا اعتباری ؟
۳- تفاوت گزاره های اخلاقی با دیگر گزاره ها در چیست و آیا مانند گزاره های علوم توصیفی است یا دستوری؟ و آیا گزاره های اخباری است یا انشایی؟
۴- پرسش مهم و آخر این که رابطه اخلاق با واقعیت چیست؟
در پاسخ به پرسش نخست می توان پرسش دیگری را جایگزین آن ساخت تا پاسخ به آن، اندکی روشن تر باشد و آن این که آیا گزاره های اخلاقی از نظر موضوع محدودیت دارد؟ اگر چه در تفکر سنتی اخلاقی، غالب یا همه گزاره های اخلاقی، موضوعاتی مانند راستی، دروغ، قتل، کینه، زیان رسانی، فداکاری و مانند آن محدودیت دارد، ولی آیا این امر بدان معناست که موضوعات دیگر را نمی توان در گزاره های اخلاقی به کار برد؟ حتی همان تفکر سنتی اخلاقی نیز چنین گمانی ندارد. چنانکه خواجه طوسی (۸-۳۷) در تعریف اخلاق می گوید: «حکمت منقسم شود به دو قسم: یکی علم و دیگر عمل. علم، تصور حقایق موجودات بود و تصدیق به احکام و لواحق آن، چنانکه فی نفس الامرباشد، به قدر قوت انسانی، و عمل ممارست حرکات و مزاولت صناعات از جهت اخراج آنچه در حیز قوت است به حد فعل، به شرط آن که مؤدی بود از نقصان به کمال بر حسب طاقت بشری… و چون علم حکمت، دانستن همه چیزهاست، چنان که هست، پس به اعتبار انقسام موجودات، منقسم شود به حسب آن اقسام. و موجودات دو قسمند: یکی آنچه وجود آن موقوف بر حرکات ارادی اشخاص بشری نباشد، و دوم آنچه وجود آن منوط به تصرف و تدبیر این جماعت بود؛ پس علم به موجودات نیز دو قسم بود: یکی علم به قسم اول و آن را حکمت نظری خواندند، دیگر علم به قسم دوم و آن را حکمت عملی خواندند.»
حکمت عملی، عهده دار شناختن موجوداتی است که بود و نبود آنها به انسان بستگی دارد، مانند: حسادت، کینه توزی، بخشندگی، فداکاری، اگر چه موضوع اخلاق همین گونه امور است، ولی مجوعه رفتارهای آدمی که به نوعی به این موجودات یا صفات ارتباط داشته باشد و در بود و نبود آنها تأثیر داشته باشد، در همین علم مورد بحث قرار می گیرد.
بنابراین گزاره های «باید راستگو بود»، «نباید دروغ گفت» و مانند آن، از مسائل همین علم است. پس می توان گفت که مجموعه رفتارهای انسان که در پیدایش یا زدایش صفات اخلاقی تأثیرگذار باشد، کارهای اخلاقی است و تعابیر و گزاره های مربوط به آنها گزاره های اخلاقی است. «بدان که نفس انسانی را چگونه خلقی اکتساب توان کرد که جملگی افعالی که به ارادت او ازو صادر شود جمیل و محمود بود، پس موضوع این علم نفس انسانی بود از آن جهت که ازو افعال جمیل و محمود یا قبیح و مذموم صادر تواند شد به حسب ارادت او». (همان: ۴۸) و به گفته اتکینسون (۶۵) «اخلاق ملاحظه رفاه دیگران و یا همه مردم (از جمله خویشتن) است. پس در گزاره های اخلاقی علاوه بر راست و دروغ و مانند آن می توان هر عنوان دیگری را که با صفات انسان ارتباط داشته باشد نهاد. می توان گفت: کار و تلاش خوب است: جنگ بد است؛ آبادی جهان مطلوب است؛ تخریب محیط زیست؛ نامطلوب است افزایش کمیت نسل آدمی پسندیده یا ناپسند است.
بنابراین موضوع گزاره های اخلاقی محدودیتی ندارد. تنها مفاهیمی که به صفات انسان ارتباط ندارد، به عنوان موضوع گزاره های اخلاقی به کار نمی رود. از این جهت گزاره های اخلاقی با گزاره های غیر اخلاقی تفاوتی ندارد؛ یعنی موضوع گزاره های اخلاقی امری عینی و خارجی است و حتی اگر امری ذهنی مانند انگیزه یانیت، هم موضوع گزاره ای اخلاقی باشد، آن هم از آن جهت که کار انسان است و نیز از آن جهت که در ذهن موجودی عینی وجود دارد، امری عینی است.
موجودات عینی که به رفتار انسان ارتباطی نداشته باشند، موضوع گزاره های اخلاقی قرار نمی گیرد، ولی همان موجود عینی از جهتی که به رفتار انسان ارتباط دارد، موضوع گزاره اخلاقی است؛ به عنوان نمونه دریا به عنوان موجودی خارجی و عینی، موضوع اخلاق نیست و از جهت دخالت انسان در آن و ارتباط آن با انسان، توسعه دریا، تخریب دریا، پاکسازی دریا، موضوع گزاره های اخلاقی است. حاصل آن که موضوع گزاره های اخلاقی اغلب، عینی و واقعی اند نه اعتباری و ذهنی.
نکته دیگر این که بطور کلی موضوع گزاره های اخلاقی، همیشه اموری انتزاعی هستند و تا امری انتزاعی لحاظ نشود، موضوع حکم اخلاقی نخواهد بود، حتی اگر یک امر عینی هم متصف به حسن و قبح اخلاقی شود، «آن جا هم آن امر عینی، از آن جهت که مصداق یک عنوان انتزاعی است، محکوم یک حکم اخلاقی قرار می گیرد، یعنی مثلاً ممکن است، بگویم راه رفتن تو ظلم بود، چون در زمین مردم بود و تجاوز به حق دیگران، راه رفتن یک حقیقت خارجی است، ولی وقتی دقت می کنیم، می بینیم که راه رفتن، حقیقتا موضوع خیر و شر نیست؛ بلکه راه رفتن از آن جهت که مصداق غصب است، متصف به شر می شود. پس اگر به یک امر حقیقی هم حسن و قبح اخلاقی را نسبت دهیم بالعرض است، حکم ذاتا مال عنوان انتزاعی است.» (مصباح یزدی: ۴-۱۳).
این که هر کاری را مورد دقت قرار دهیم و از آن عنوانی انتزاعی به دست آوریم و آنگاه آن را موضوع احکام اخلاقی قرار دهیم، نه لازم است و نه ممکن ؛ زیرا چنانکه گفتیم، می توانیم موضوع احکام اخلاقی را افعال انسان از جنبه ای ویژه قرار دهیم. از این گذشته انتزاع مفهومی از یک عمل و قرار دادن آن به عنوان موضوع حکم اخلاقی، تغییری در مسأله پدید نمی آورد. محمول قضایای اخلاقی
محمول قضایای اخلاقی غالبا واژه هایی مانند خوب، بد، پسندیده، ناپسند، خیر، شر، دارای حسن، دارای قبح، زیبا، نازیبا، مطلوب، نامطلوب، بجا، نابجا، نیک، زشت، ستوده و نکوهیده است. آیا این عناوین، اموری عینی است یا اعتباری؟ برای ارائه پاسخ به این پرسش، دو راه پیش رو داریم: نخست، فرو کاهش عناوین یاد شده به واژه های شناخته شده تر و بسیط و دوم، تحلیل عینی و تبیین معرفت شناختی آن دو (هر چند در سطحی ابتدایی و به دور از پیچیدگیهای معرفت شناختی آن).
نخست برگردان عناوین یاد شده به واژه های شناخته شده تر:
۱- می توانیم به جای توصیف کارهای غیر اخلاقی به بد، ناپسند، شر، زشت و…، آن را به «مجازات پذیری» (اتکینسون: ۷۴) توصیف نماییم و بگوییم چنین کاری که غیر اخلاقی است، مجازات پذیر است (البته مجازات در درجات مختلف). در این صورت آسان تر می توان به عینیت محمولهای گزاره های اخلاقی، حکم کرد. چه مجازات بویژه اقسام قابل توجه آن اموری اعتباری نیست؛ بلکه امری کاملاً عینی است.
۲- چنانکه می توانیم آن را به مسؤولیت پذیری برگردانیم و فعل غیر اخلاقی را فعلی بدانیم که می توان درباره آن، از فاعل سؤال نمود، فعلی است که فاعل آن، باید پاسخی برای آن «دست و پا» کند. این برگردان نیز مانند مجازات پذیری، از سادگی بیشتری برخوردار است و می توان راحت تر درباره واقعی یا اعتباری بودن آن حکم کرد.
۳- همین گونه است اگر ما دیدگاهی شناخت گرایانه داشته باشیم. شناخت گرایی اخلاقی این است که ما حکم اخلاقی را خبری از امر واقع تلقی کنیم. (همان: ۷۴)
۴- محمولهای اخلاقی را به زشتی و زیبایی برگردانیم و زشتی و زیبایی را امری عینی و خارجی بدانیم؛ هر چند به خاطر نداشتن حس زیبایی شناسی آن را با عقل یا آثار عینی آن بشناسیم و به وجود آن پی ببریم، به تعبیر دیگر زشتی و زیبایی را معقول اول بدانیم؛ خواه بوسیله حس ادراک پذیر باشد، خواه به وسیله عقل. در این صورت نیز می توان به واقعی بودن آن دست یافت.
۵- محمولهای اخلاقی را به کمال و نقص برگردانیم، اگر چه برخی از کمالات و نیز برخی از نقصها، ممکن است سلیقه ای و مربوط به عواطف و احساسات باشد و در نتیجه اثبات واقعی بودن آن خالی از ابهام نباشد، ولی بسیاری از کمالات این چنین نیستند؛ مانند علم، قدرت، بینایی و مانند آن که اموری عینی و واقعی اند و نیز بسیاری از نقصها نیز همین گونه اند. پس با ارجاع محمولهای اخلاقی به کمال و نقص، می توان به واقعی بودن آنها دست یافت. اگر چه ممکن است، گفته شود محمولهای اخلاقی، از کمالها و نقصهای اعتباری و سلیقه ای اند و نه واقعی و یا دست کم مردد بین آن دو است ولی با اندک تأملی در مثال های یاد شده می توان از این تردید گذر کرد.
۶- محمولهای اخلاقی را به معنای تناسب یا عدم تناسب چیزی با هدف مورد نظر آن، تفسیر کنیم ؛ در این صورت، به همان اندازه که هدف و ابزار آن واقعی باشند، تناسب میان آن دو نیز واقعی خواهد بود؛ زیرا تناسب امری اضافی است و ظرف وجودی آن، ظرف وجودی دو طرف اضافه است. اگر ابزار و هدف عینی و واقعی باشند، تناسب نیز همان گونه است و اگر اعتباری باشند، تناسب نیز اعتباری است. (صدرالدین شیرازی، ۷-۲۰۴).
شکی نیست که ابزار و هدف در بسیاری از موارد عینی و واقعی هستند پس تناسب نیز عینی و واقعی است بنابراین محمولهای اخلاقی نیز که به تناسب کاهش یافته اند، عینی و واقعی هستند. در دو معنای اخیر از محمولهای اخلاقی، میان متکلمان نیز اختلافی وجود ندارد. «گفته شده که حسن و قبح در نظر متکلمین سه معنا دارد. در دو معنای آنها، اختلافی میان اشاعره و معتزله نیست اولین معنا حسن را مساوی با کمال و قبح را مساوی با نقص دانسته اند… معنای دوم، ما رابطه ای بین یک شی ء و غرض خودمان در نظر می گیریم… اگر این شی ء با آن غرض، تناسب دارد، می گوییم: خوب است و اگر تناسب ندارد، می گوییم: بد است (مصباح یزدی، صص ۳۷-۳۶)
لازم به یادآوری است، آنچه که در پی اثبات آن هستیم، بسیار گسترده تر از چیزی است که جنسلر(Gensler) در دفاع از واقع گرایی اخلاقی می گوید. وی در توضیح این که حقایقی اخلاقی وجود دارد که به اندیشه یا احساس آدمی بستگی ندارد، می گوید: «نفرت خطا است» نمونه ای از حقیقت اخلاقی است. خطا بودن نفرت به اندیشه یا احساس کسی بستگی ندارد. نفرت، فی نفسه خطا است. نفرت خطا است حتی اگر همه آن را بپسندند. «نفرت خطا است»، یک حقیقت انکارناپذیر است ؛ مانند x، x است، یا ۴=۲+۲ است.
اعتقاد به ارزشهای عینی و واقعی، فهمی متداول است. همه ما در زندگی خود، می پذیریم که پاسخ درست به پرسشهای اخلاقی وجود دارد و می پذیریم که حقیقتی درباره درست و خطا وجود دارد که باید کشف شود. البته برخی از نظریه پردازان فلسفه اخلاق، ارزشهای عینی را انکار کرده اند. برخی از آنها می گویند: خوب و بد، به آنچه ما می پسندیم وابسته است (ذهن گرایی اخلاقی Moral idealism) و برخی دیگر خوب و بد را به آنچه که مورد تصویب جامعه است وابسته می دانند. (نسبی گرایی فرهنگی)(cultural relativism)؛ ولی دلایل مور، دیدگاه های آنها را رد می کند.
او می نویسد: «من به همان اندازه که می توانم وجود یک جهان واقعی را اثبات کنم، می توانم به اثبات وجود ارزشهای واقعی بپردازم (و ما واقعا در خواب یا تخیلات نیستیم). همه باورهایی که بخشی از فهم متداول است، آشکارا درستند و نیاز به هیچ دلیلی ندارند. بگذاریم آنها که حقایق عینی اخلاقی را انکار می کنند، به اثبات ادعای خودشان بپردازند تا من آنها را ابطال کنم. بنابراین به اعتقاد من، حقایق اخلاقی بنیادین، حقایقی ضروری است که به خاطر ماهیت خودشان صادق اند و محال است که کاذب باشند. اجازه دهید اضافه کنم که این رهیافت عینی، در حالی که به لحاظ فلسفی، سنتی است، به لحاظ سیاسی، تندروی است. مردمانی که دست به انقلاب می زنند، معمولاً نادرستی واقعی وضع موجود را پذیرفته اند.» (۴۹-۵۰)
دو احتمال نخست، گستره لازم را ندارند و درنتیجه همه مصادیق محمولهای اخلاقی را در برنمی گیرند. چه بسیار کارهایی که می تواند اخلاقی باشد، ولی نه مجازات پذیر است، نه مسؤولیت پذیر (اتکینسون: ۸۹-۷۴) اما دیدگاه شناخت گرایانه که بر این اساس استوار است که مفاهیم گزاره ها و احکام اخلاقی می تواند متعلق شناسایی انسان قرار گیرد، نظریه ای است که شواهد متعددی در تأیید آن وجود دارد. به عنوان نمونه:
الف – شکی نیست آن گاه که ما با چنین گزاره هایی رو به رو می شویم، با مجهول مطلق یا با الفاظ مهمل یا اسامی قراردادی رو به رو نمی شویم. آن گاه که گفته می شود «ستم ناپسند یا بد است» یا گفته می شود «احترام به پدر و مادر پسندیده یا خوب است.» این گونه نیست که هیچ گونه درکی از آن نداشته باشیم و گویی با مجهول مطلق رو به رو باشیم و شنونده با شنیدن آن، گویی هیچ چیزی نشنیده باشد یا الفاظ بی معنایی شنیده باشد. البته این به معنای «بداهت گرایی» که «ادوارد مور» بدان گرایش دارد نیست. این نظریه نمی گوید که شناخت ما از گزاره های اخلاقی همانند شناخت ما از بدیهیات است بلکه می گوید: ما از آن نوعی شناخت داریم و چنین گزاره هایی برای ما مجهول مطلق نیست.
ب تفاوت مفاهیم اخلاقی با دیگر مفاهیم در چیست که بتوان ادعا نمود که ما توانایی شناخت آنها را نداریم؟ قطع نظر از عینیت و ذهنیت، چه تفاوت اساسی می توان میان مفاهیم اخلاقی و غیر اخلاقی یافت یا نهاد؟ تفاوتی که نشان دهنده تفاوت ساختاری میان آنها باشد، وجود ندارد و دست کم کسی چنین تفاوتی را به گونه ای مدلل بیان نکرده است.
ج مگر نه این است که مفاهیم اخلاقی «مفهوم» هستند؟ آیا می توان گفت که کاربرد مفهوم در مورد مفاهیم اخلاقی به صورت اشتراک لفظی است؟ اگر نیست، پس هر چیزی مفهوم باشد و اطلاق مفهوم بر آن صادق باشد، فهم پذیری و قابل شناسایی بودن آن حتمی و ضروری است.
د مفاهیم و گزاره های اخلاقی هر گونه که باشد، خواه عینی باشد خواه ذهنی، حتی اگر بیانگر احساسات و عواطف درونی انسان باشد، باز هم معرفت پذیر است؛ زیرا اگر این مفاهیم از نوع مفاهیم فلسفی باشد، در حوزه شناخت فلسفی قرار می گیرد و اگر همانند مفاهیم منطقی یا حتی مانند مفاهیم قراردادی یا بیانگر عواطف نیز باشد، باز هم در حوزه همان مفاهیم قابل شناسایی است. مگر مفاهیم اخلاقی جزو کدام دسته از مفاهیم است که فهم پذیر نیست؟
ه اگر هیچ گونه شناسایی به گزاره های اخلاقی تعلق نگیرد، انجام کار اخلاقی ممکن نخواهد بود و دست کم انجام کار با انگیزه اخلاقی امکان پذیر نخواهد بود؛ کاری که فهم پذیر نباشد، هدف و غایت و انگیزه آن روشن نخواهد بود و در این صورت تصور و تصدیق که از ارکان کار اختیاری است، تحقق نخواهد یافت، در چنین صورتی کاری انجام نخواهد شد و حال آن که بسیاری از مردم، بلکه همه آنها تا اندازه ای کار اخلاقی و با انگیزه اخلاقی انجام می دهند. وقوع کار اخلاقی نشان دهنده شناخت آن کار پیش از انجام آن است.
و اگر گزاره های اخلاقی قابل شناسایی نبود، به یقین داوری اخلاقی نیز ممکن نبود و حال آن که همه افراد کم و بیش داوری اخلاقی دارند و به توبیخ و تشویق دیگران به خاطر کارهای اخلاقی آن ها می پردازند.
هر کدام از نظریه های دیگر شواهدی له و علیه خود دارند که بررسی بیشتر آنها متوقف بر بحث دقیق درباره زیبایی، زشتی، کمال و نقص است که از گنجایش این نوشتار بیرون است. هدف از فعل اخلاقی
مقصود از هدف که تناسب ابزارها با آن، محمول گزاره های اخلاقی است، چیزی نیست که به این گمان بیانجامد که: «هدف وسیله را توجیه می کند» زیرا در این صورت، نخست احکام اخلاقی با یکدیگر برخورد خواهد داشت و در مرحله بعد، به تناقض می انجامد، یعنی چیزی که توجیه کننده اخلاقی است، آن را نفی می کند و به این گمانه می انجامد که خود اخلاق با برخی از اهداف، تناسب ندارد؛ از این رو فاقد محمول اخلاقی است، یعنی اخلاق دچار تناقض درونی می شود. به تعبیر دیگر، مقصود از فعل اخلاقی که تناسب ابزارها با هدف است، این است که نخست و قطع نظر از ابزارها، هدف هایی، خواه مربوط به جنبه های فردی انسان باشد، خواه شناسایی ابزارها باشد، پس از شناسایی هدفها اینک هر کاری که با آنها تناسب داشته باشد، اخلاقی است و این غیر از توجیه وسیله با هدف است؛ زیرا در فعل اخلاقی هر کاری که با توجه به ساختار آن تأمین کننده هدف است، اخلاقی است، ولی در توجیه وسیله چنین نیست.
در اخلاقی بودن کار اخلاقی سه نکته باید مورد توجه باشد: ۱- شناسایی دقیق هدفها. ۲- شناسایی ساختار کار و نتایجی که برآیند آن است. ۳- شناسایی ربط و پیوند تخلف ناپذیر هدفها و کارها. با توجه به نکات یاد شده، آنچه که اخلاقی است، تحت تأثیر فرآیندهای بیرونی قرار نمی گیرد و در واقع هیچ یک از امور یاد شده دچار تغییرات هدفمند نمی شود؛ از این رو کارهای معینی ابزار دستیابی به هدفهای ثابت و شناخته شده ای است. این مهمترین تفاوت میان این دیدگاه و گمانه توجیه پذیری وسیله است.
در این کَمانه مهمترین چیزی که مورد توجه قرار نمی گیرد این است که هدف باید کمال شایسته انسان باشد. در واقع تأثیرناپذیری هدفها از ابزارها و نیز از علایق و کشش های غیر مدلّل، نادیده گرفته شده است؛ از این رو آنچه که به عنوان تناسب ابزار و هدف در مرتبه متأخّر از شناسایی هدف، اخلاقی تصور شده بود، اینک بر هدف تأثیرگذار شده است و در نتیجه بر هدف تقدم یافته است و بنابراین آنچه که ملاک اخلاقی بودن کار است، سبب سلب جنبه اخلاقی آن شده است، به همین خاطر است که کاری که اخلاقی لحاظ شده است، می تواند غیر اخلاقی نیز باشد.
پس مقصود از هدف چیزی که به توجیه وسیله بیانجامد نیست؛ بلکه منظور از هدف چیزی است که آن را با اصلاحاتی از این قبیل بتوان بیان کرد: ملاحظه رفاه دیگران یا همه مردم (اتکینسون ۶۵)، بیشترین خیر(Greatest Good)، خیر عمومی(Common Good)، سعادت(Welfare)، خودگرایی (Egoism)، انجام فرایض اخلاقی (Fulfilment of deontological distraint)، ملاحظه انسان (Philanthropy)، تعادل قوا و استعدادهای انسان افلاطون(Human faculty,s balance). (Gensler: 57 و مطهری: ۳۰۵) باروری عقل ملاصدرا (همان)، نفع طلبی هوشیارانه و دور اندیشانه راسل (همان) قدرت برتر نیچه(higher power)، (macintyre, P.2-4) محبت به همگان هندی مسیحی، (مطهری: ۴۲-۳۸) رسیدن به آرزوها(Fulfilment of desires) (Griffing, p.39)، تعمیق لذتهای کیفی،(Achive to depth quality of pleasure) ( Ibid, P.38) رفع نیازها، (Ibid. P.40) رفع نیازهای اساسی(Basic needs) (Ibid, P.42) آرمان اخلاقی (Moral ideal) (Ibid , P.50)، پرهیز از تحریف اندیشه های اخلاقی (Ibid) و مانند آن.
اضافه کنم، هدف انسان عبارت است از رسیدن به هر آنچه که می جوید، می خواهد، از آن لذت می برد؛ به صورتی که کامل تر از آن در گمانش نگنجد، نگارنده این نکته را نیز بطور غیر مستقیم، ولی مکرر در «کوی نیکنامان»، (صص ۱۸۴، ۱۳۲، ۷۸) نشان داده است. اینک با توجه به آن چه گفته شد، محمولهای اخلاقی را شرح می دهیم:
اگر گفته می شود راستگویی خوب است، فداکاری پسندیده است، گذشت زیبا است و نیز مفاهیم مقابل آن بد است، بدین معناست که راستگویی با هدفهای انسان تناسب دارد و همین طور فداکاری و گذشت نیز چنین است. در مقابل دروغ بد است یا حسادت ناپسند است و کینه جویی زشت است، یعنی این گونه افعال یا صفات با هدف های انسانی تناسب ندارد. بنابراین چون این کارها با هدف تناسب دارد، خوب، پسندیده و زیباست و این افعال یا صفات چون با هدف تناسب ندارد، بد، ناپسند و زشت است. در هر صورت از آن جا که تناسب امری اضافی است و وابسته به دو طرف اضافه است و نیز از آن جا که کارهای انسان و نیز هدفهای او امری عینی و واقعی است، تناسب نیز به تبع در دو طرف اضافه (افعال و اهداف) امری عینی است (عینیت هدفهای انسان به این خاطر است که خود انسان موجودی عینی و واقعی است و علت پیدایش هدفهای خود است. به حکم سنخیت میان علت و معلول، عینی بودن انسان عینیت اهداف را به دنبال دارد. عکس آن نیز دلیل دیگری بر عینیت اهداف است.) و نیز از آن جا که رابطه قضایا خواه در قضایای منطقی، خواه فلسفی و خواه طبیعی، همان انتساب، اتصاف یا حکم است، بنابراین قضایای اخلاقی از نظر رابطه با دیگر قضایا تفاوتی ندارد. پس پاسخ پرسش دوم این است که موضوع و محمول و رابطه گزاره های اخلاقی، اموری واقعی است و نه اعتباری. توضیح دیگری در پاسخ به پرسش سوم خواهد آمد که برای این موضوع نیز سودمند است. در اینجا دو پرسش زیر مطرح می شود: تفاوت گزاره های اخلاقی با غیراخلاقی
۱- آیا گزاره های اخلاقی از نظر ساختاری با گزاره های غیراخلاقی متفاوت است؟
۲- آیا گزاره های اخلاقی از نظر محتوا با گزاره های غیراخلاقی متفاوت است؟
با توجه به آنچه که درباره موضوعها و محمولهای گزاره های اخلاقی گفته شد، پاسخ به این پرسش روشن می شود. اضافه می کنم که برخی از گزاره های علمی از چنین ساختار واقع گرایانه ای بی بهره اند؛ مانند گزاره های مربوط به حوزه ذره بینی(Microscopic) و نیز گزاره های مربوط به حوزه فرا ذره ای(Macroscopic) و در عین حال از نظر ساختاری پذیرفته شده اند به عنوان نمونه گزاره «الکترونها نامتعینند» گزاره ای است که به لحاظ ساختاری، خدشه ای بر آن وارد نشده است، در عین حال که موضوع و محمول آن، ما بازاء عینی ندارند و اگر دارند، به خاطر محدودیتهای تجربی یا مفهومی، (ایان باربور، صص ۸-۳۳۷) بیرون از حوزه حکم و تصدیق انسان هستند.
یادآوریهای گذشته، این حکم جزمی «حلقه وین»(Vienna Circle) را مبنی بر این که احکام متافیزیکی، همانند خنده فاقد مضمون عینی هستند (همان: ۲۷۹) سخت مورد تردید قرار می دهد؛ بدین سبب که مضمون و محتوای قضیه و یا ساختار ذهنی آن فرع ساختار زبانی و لغوی آن است و تمامیت ساختار لفظی آن به این است که به نوعی دارای ما بازاء باشد. (چنانکه بعد از این خواهیم گفت)؛
بنابراین گزاره های اخلاقی از

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.