پاورپوینت عدالتخواهی (۱)


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
2 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت عدالتخواهی (۱) دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت عدالتخواهی (۱)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت عدالتخواهی (۱) :

بشر، فردی و جمعی، همیشه در آرزوی تحقق حق و عدالت بوده است. مسلمانان بنابر صریح آیه ۱۶۵ سوره انعام و

همچنین آیه ۲۶ صوره ص که خداوند می فرماید: «ای داود، ما تو را خلیفه روی زمین گردانیدیم. در میان مردم به حق

داوری کن و از پی هوای نفس مرو که تو را از راه خدا منحرف سازد.» معتقدند که انسان خلیفه و جانشین خداوند در

زمین است

.

از این رو، بنابر سنت اسلام، خداوند تاکید می فرماید که آدمی برای پیمودن مسیر عدالت باید راه حق را بپیماید زیرا این

شیوه به صراط الهی منتهی می شود و شایسته نیست که انسان در رفتار و داوری از هوای نفس پیروی کند

.

هر کسی استنباط خاص خود را از حق دارد، و اگر فرد یا جامعه ای مدعی شود که مالک منحصر به فرد حق است، در آن

صورت است که حق انحصاری می شود و ممکن است نفرت یک دین از دینی دیگر را برانگیزد و یا در تفسیر حق بین

پیروان یک دین اختلاف به وجود آید. از این جهت است که جنگهای زیادی بین پیروان دینهای بزرگ شعله ور شده و یا

پیروان دینی واحد از دراز کردن دست محبت به سوی هم خودداری کرده اند. در نتیجه انحصاری شدن حق عدالت نسبی

می شود و هرگز کمال مطلوب تحقق نمی یابد. جامعه انسانی به دینهای متعدد تقسیم شده و هر دینی به مذهبهای

گوناگون منشعب گردیده است. اگر دینهای بزرگ روح همدیگر را بدرستی درک کنند می توانند به صورت نیرویی متحد

و مجتمع برای سعادت بشر بکوشند تا انسانها بتوانند به هدف مشترک خود برسند. اما در عمل اختلافات سنتی و

حوادث تاریخی دین را در حد نیرویی نارسا و نفاق افکن تنزل داده است

.

رهبران جامعه بین الملل بارها گفته اند که راه حل «معقول » تنش زدایی از مناطق حساس جهان و از بین بردن چالشهای

موجود، تشویق فرهنگهای مختلف به گفتگو با یکدیگر است. این بیان بر مبنای استنباط وست از این مفهوم است که

انسان در اصل جوهری است مادی و نیروهای مادی هستند که قادر به ایجاد دگرگونی در او می باشند. بنابراین اخلاق،

دین و ارزشهای معنوی با رشد تواناییهای بشر بیگانه اند و ربطی به روند اداره یا اتحاد جوامع انسانی ندارند. براساس

بینش غیراخلاقی غرب تمامی اصول اخلاقی تبیین یا تعریف نشدنی و یا پدیده های معنوی را می توان در قالب «فرهنگ

»

دسته بندی کرد. بر این مبناست که تمدن جدید غربی می پندارد و از ما نیز می خواهد بپذیریم گفتگوهای بین فرهنگها

می تواند تمام تنشها را بزداید و همه چالشهای بین ملتها را حل کند به شرط آنکه این گفتگوها براساس گفت و شنود

باشد

.

قبل از آن که از این مرحله جلوتر برویم شاید بهتر باشد بعضی از اصطلاحهایی را که در این جا ذکر می شود تعریف کنیم

.

لازم است ابتدا کلمه «انسان » را در نظر بگیریم. منظور از این کلمه «انسان مدرن » است. «انسان مدرن »، یا به بیانی فلسفی

«

انسان پسامدرن » تجسم تغییراتی است که، در نتیجه ترویج مادیگری و تحول اروپای غربی از کشوری در حال توسعه به

کشوری پیشرفته، در طرز تفکر و روش زندگی انسان غربی پدید آمده است

.

از این رو «انسان مدرن » در اصل همان «انسان غربی » است که معتقد به برتری علم و تکنولوژیی می باشد که خود او

محصول آن است. انسانی که متکی به خرد و انجام کارهای هیجان انگیز است، انسانی که مغرور، خودخواه، غیراخلاقی و

غیرمذهبی است. انسانی که مجذوب جنبه موجود و ملموس احساس است. انسانی که راه رسیدن به خوشبختی را تنها با

درک لذتهای جسمی و کسب ثروت میسر می داند. او چنان مقهور محصول دست آوردهای خویش است که از زندگی

عاطفی و معنوی بکلی دست شسته است

.

«

انسان شرقی » جهان توسعه نیافته، در زمان گذشته موفق به بسط شیوه ای عرفانی شد که در پرتو آن زندگی دینی با

مظاهر عالی خود تسکینی بود برای آلام بشر رنجدیده; اما این سیر باطنی در این زمان دیگر مایه آرامش نیست

.

بازگرداندن انسان عادی در کشورهای در حال توسعه به دنیای افسانه ای سده های میانه و بازداشتن از توجه به تغییرات و

تحولات و راضی نگاه داشتن او به بقای برجهل و قید و بندهای معنوی به جای آماده کردن او برای حرکت در مسیر تاریخ

سوء تعبیری از خواسته های اوست

.

مفهوم کلمه «تمدن » در شرایط امروز چیست؟ تمدن ساختار فرهنگی چند بعدیی است که در کشورهای پیشرفته

صنعتی براساس «توسعه » و «غیرمذهبی بودن » به وجود آمده است. «توسعه » به معنای افزایش مداوم درآمد سرانه مردم

یک کشور است. این مفهوم صرف توسعه یک ابداع غربی است. این نظریه ها چیزی به نام «تجدد» را می سازد

.

چه حوادثی سبب شد که در اروپا تمدنی مطلقا مادی به وجود آید و انسانی نو ظاهر شود؟ عده ای از متفکران، جنبشها و

حوادث کلا عامل این دگرگونی بودند. جنبش مذهبی سده شانزدهم انسان را از چنگال کلیسایی انعطاف ناپذیر رها

ساخت و دین را از سیاست جدا کرد. از طرفی «رنسانس » اندیشه بشری را از قید خرافه آزاد کرد و به او آموخت که برای

کشف حقایق منحصرا به خرد، بینش منطقی و تفکر علمی اعتماد کند. و او از نظریه داروین پیروی کرد که انسان را از

نظر زیست شناختی تکامل یافته از حیوان می دانست. مجموعه این رویدادها به انسان این بینش را داد که باید متکی به

خود باشد و این همان چیزی است که در اروپا «بیداری » نام گرفت. انسان با نگرشهای فیلسوفانه خود از طبیعت گرایی و

خردگرایی کسب اعتماد کرد. از آن پس انقلاب صنعتی آغاز به دگرگونی چهره اروپا کرد و انقلاب فرانسه با پاشاندن بذر

آزادی فردی، تولید انرژی از زغال و بخار آب را به انسان آموخت و او از انرژی و نیروی کار ارزان برای به راه انداختن

کارخانه ها استفاده کرد. اروپا کالایی آنچنان انبوه تولید کرد که در تاریخ بشر بی سابقه بود. برای فروش این کالاها نیاز به

بازار بود. جستجو برای یافتن بازار و دسترسی به ماده خام به استعمار و امپریالیسم و استثمار انسان از انسان انجامید. از

این رو در اروپا تمدنی جدید ظهور کرد که مبتنی بر جامعه جدید بازار بود

.

نظامهای کوتاه بینانه تر اخلاقی مبتنی بر مسایل مادی جایگزین اصول جهانی دینی و اخلاقی شد و اروپا به دولتهای

متعدد و ناهمگونی تجزیه گردید که ملیت گرایی در تضاد با مصلحت بشری بر آن حکومت می کرد. به بهانه آزادی تجارت،

قدرت استبدادی فرمانروایان کاهش یافت و دموکراسی سرمایه داری بر پایه ملی گرایی منطقه ای به وجود آمد. این

دولتهای ملی بدون توجه به ارزشهای اخلاقی و با فرار از مجازاتها، حقوق دیگران را پایمال کردند. سرانجام رقابت،

همچشمی و حسادت بین کشورهای استثمارگر و غارتگر اروپایی منجر به جنگ اول جهانی از یک سو و استقرار

سوسیالیسم الحادی در روسیه از سویی دیگر شد

.

به پیشنهاد ویلسون دولتهای ملی به فکر ایجاد جامعه ملل به عنوان کوششی برای ایجاد مجمعی عمومی افتادند تا به

جای برخوردهای قهرآمیز مشاجرات خود را با گفتگوهایی مسالمت آمیز حل کنند. و اگر اصول اخلاقی مسیحیت را

نمی پذیرند حداقل به اصول اخلاقی مورد قبول بین المللی تن دردهند. اما این تجربه به علت غرور، خودخواهی و رقابت

قدرتهای بزرگ و ضعف دولتهای کوچک، که بعضی از آنها کشورهای وابسته ای بیش نبودند، کلا به شکست انجامید. ولی

تلاش برای برتری جویی بر دیگران ادامه یافت و منجر به جنگ جهانی دوم شد. و چنین می نماید که این دولتهای ملی

«

متمدن » هیچ درسی را از این دو جنگ جهانی، که سبب تلفات سنگین مالی و جانی شد، نیاموختند

.

آزادی سیاسی بیشتر مستعمرات سابق یا کشورهای وابسته و تاسیس سازمان ملل متحد از گامهای مثبت در مسیر حل

درست مناقشات بین المللی و تامین عدالت و صلح با منطق گفتگو است، هر چند هنوز لازم است جامعه بین الملل

کوششهای فراوانی اعمال کند تا کشورهای خطاکار را وادار به تسلیم در برابر تصمیماتش کند. تجربه به ما آموخته است

هرگاه چنین گفتگوهای دوجانبه یا متقابلی پیش آمده، همیشه کفه ترازو به نفع طرف قویتر و به ضرر طرف ضعیفتر

چربیده است. بنابراین تا زمانی که در نتیجه نفوذ جامعه جهانی روشی بین المللی به وجود نیامده است تا ما را مطمئن

سازد که نتیجه چنین گفتگوهایی براساس برابری، عدالت و انصاف خواهد بود دستیابی به هدفهای این مجمع به صورت

آرمانی مقدس باقی خواهد ماند. جامعه بین الملل باید مردم را مطمئن سازد که مذاکره بین دو گروه متخاصم در شرایط

برابر انجام می شود. و این در صورتی ممکن است که منافع ملی کشورهایی که در موقعیتی قرار دارند که می توانند اعمال

فشار کنند تحت الشعاع مصلحت کلی بشریت قرار گیرد. طرف ستیزه جو یا خطاکار مورد مذاکره را باید تحت فشار

گذاشت تا در چهارچوب عدالت و مساوات قرار گیرد و بر طرف ضعیفتر، فقط به علت آن که نظری مطابق با خواسته

دولتهای سرپرست و بزرگتر است نباید با پیشداوری رایی اعمال کرد

.

سازمان ملل متحد تاکنون نتوانسته است دیوهای منطقه ای خونریزی، ظلم و فشار را که سر برمی آورند و ظاهر خود را

در نقابهای گوناگون می پوشانند و روح آزادی و شرف آدمی را در نقاط مختلف جهان لگدمال می کنند به زانو درآورد

.

رهبران جامعه بین الملل که وظیفه شان جلوگیری از ظلم به انسانها و اعتلای سطح اخلاقی و فکری جامعه بشری است

چیزی جز تماشاگرانی خموش نیستند. فریاد همدردی و نوع دوستی انسانها بسیار ضعیف و نارساست. با وجود این

می توان گفت این سازمان ناتوان، با همه محدودیتهای موجود خود، توانسته است به نتایج مثبتی دست یابد

.

تمدن غرب روش زندگی خود را بر مبنای تفکری غیردینی بنا نهاده است، زیرا براساس تجربه های تاریخی اروپاییان دین

با انعطاف ناپذیری اش سبب تعدی، فساد، اختلاف و جنگ می شد. اما مساله ای که باید به آن توجه شود این است که آیا

جدایی دین از سیاست و رشد حکومتهای ملی منطقه ای در هماهنگ ساختن انسانها موفق بوده و یا توانسته است به حل

مناقشات بشری کمک کند؟ آیا توانسته است با نابود کردن تعصبهای اخلاقی، نژادی، زبانی و یا سایر کشمکشها برابری و

عدالت را در جامعه انسانی ترویج کند؟ آیا موفق به نابودی جنگ شده است؟ اتفاق نظری کلی در این موضوع وجود دارد

که منع کاربرد سلاحهای هسته ای، و نه منشور سازمان ملل، در دوران جنگ سرد به تداوم صلح و جلوگیری از جنگی

جهانی «جنگی واقعی » کمک کرده است. اما هیچ دولت قدرتمندی فقط از جنبه اخلاقی به صلح و عدالت روی نیاورده

است. فروپاشی ناگهانی اتحاد شوروی سابق از درون، توانست موازنه بین عوامل وحشت را از میان ببرد و ایالات متحد

امریکا را به عنوان تنها قدرت جهان یک قطبی برجای گذارد که بتواند مدعی برقرار کردن نظمی نوین در جهان شود

.

این را می توان پیروزی دموکراسی دانست، اما جهانی شدن مفهوم آزادی فردی و اجتماعی بستگی دارد به پیامد رهایی

گروههای قومی از چنگال دولتهای ملی مدعی رهبری در جهان امروز. بنابراین منع کاربرد سلاحهای هسته ای، دیگر

مانعی در برابر ادامه جنگهایی نیست که ملتها با سلاحهای غیراتمی علیه متجاوزان به حق تعیین سرنوشت خود به راه

انداخته اند

.

ذکر این نکته مهم است که بیشتر ملتهای قربانی تجاوز در جهان امروز، از قضا، مسلمانهایی هستند که برای در دست

گرفتن حق تعیین سرنوشت خود به عنوان ملیتهای قومی در چچن، بوسنی، کشمیر، فلسطین و غیره می جنگند اما با

کمال تاسف شخصیتهای برجسته در غرب غیر مذهبی، اسلام را تهدیدی برای تمدن غرب می دانند. این حقیقت را

نمی توان انکار کرد که عواملی افراطی در تمام جوامع وجود دارند و بیشتر ملتها، مسلمان و غیرمسلمان، در داخل و در

خارج سرزمین خود قربانی اعمال تروریستی آنان می باشند. ولی همه مسلمانان، در پوشش عباراتی مانند «تروریسم

اسلامی »، «اسلام جنگ طلب »، «اسلام تندرو» یا «بنیادگرایی اسلامی » (که ابعادی از واکنش نسبت به وعده های بی فرجام

و زبان دو پهلوی دیپلماسی بعد از فروپاشی کمونیسم در اتحاد شوروی سابق است) هدف خصومت قرار گرفته اند

.

نیکسون رییس جمهور متوفای ایالات متحد در کتابش به نام «فرصت را از دست ندهید

»

Seize the Moment

به

این نتیجه می رسد که

:

تمام امریکاییان تمایل دارند مسلمانان را به عنوان مردمی بی تمدن، کثیف، وحشی و غیرمنطقی طبقه بندی کنند. در

ذهن آمریکاییان هیچ ملتی، حتی چین کمونیست، وجهه ای منفی تر از جهان اسلام ندارد. بعضی از صاحب نظران اعلام

خطر می کنند که اسلام چالشی جدی به وجود خواهد آورد و غرب ناچار خواهد شد برای مقابله با جهان اسلام مهاجم و

متخاصم، با مسکو پیمانی جدید ببندد (ص ۱۹۴-۱۹۵

).

نویسندگان و متفکران سیاست نگر غرب نیز اسلام را تهدیدی برای آینده می دانند جان اسپوزیتو محقق نسبتا میانه رو

در کتابش با عنوان «تهدید اسلام

»

The Islamic Threat

نظر می دهد در زمانی که رهبرا

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.