پاورپوینت نقش خواص و عوام در شکل گیری حادثه عاشورا


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
3 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت نقش خواص و عوام در شکل گیری حادثه عاشورا دارای ۱۰۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت نقش خواص و عوام در شکل گیری حادثه عاشورا،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت نقش خواص و عوام در شکل گیری حادثه عاشورا :

چکیده

نوشتار حاضر با تعریف و تبیین کوتاهی از مفهوم عوام و خواص، به نقش این دو دسته در شکل گیری حادثه عاشورا پرداخته است و عملکرد خواص بویژه خواص باطل را در فرایند تاریخی این حادثه، به طور مختصر مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است و با تقسیم بندی این دسته از افراد، نمونه هایی از رفتار آنان که تاثیر بسزایی در این حادثه داشته است را گوشزد نموده است .

مقدمه

نهضت عاشورا با تمام درسها و عبرتهای آن، پیام آور شکوه و عظمت آن بزرگ مرد الهی; یعنی سید جوانان بهشت، حضرت حسین بن علی علیه السلام است . این که نهضت بی مثال عاشورا هنوز بر تارک جهان می درخشد و روز به روز به تجلی آموزه های آن بر تشنگان حقیقت و طالبان سعادت افزوده می شود، چیزی نیست مگر موهبتی برخاسته از عظمت شان و بلندی مقام آن امام همام و نشئه وجودی او . از این روست که این نهضت نورش با نام حسین علیه السلام روشن است . نهضت عاشورا در بردارنده مشخصه ها و ابعاد مختلف شؤون بشری است به گونه ای که سالهاست که فکر بشر را مجذوب خود کرده و انسان امروزی از واقعه آن روز، همواره ابعاد جدیدتری را دریافته و تشنه تر از همیشه به بررسی ابعاد و آموزه های آن می پردازد . به همین جهت، مسلمین باید در فراگیری درسها و عبرتهای عاشورا بذل همت کرده و در طریق نیل به سعادت، آنها را چراغ راه خویش قرار دهند .

از آنجا که شخصیت وجودی سید الشهداء و قیام الهی او مشتمل بر جلوه های متنوعی از هدایت انسانهاست و همین امر سبب جلب افکار اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان به این حقیقت بوده، هر کس از زاویه ای به بررسی و تحقیق نشسته است و چه بسا در این میان به نتایج مفیدی هم دست یازیده است . یکی از مسائل مورد بحث در راستای عبرت گیری از حماسه عاشورا، بررسی موقعیت عوام و خواص در این حادثه است; مساله ای که رهبر معظم انقلاب بارها به آن اشاره فرموده و تذکر داده اند . آنچه در پی می آید، نگاهی به پاورپوینت نقش خواص و عوام در شکل گیری حادثه عاشورا و ارزیابی عملکرد آنهاست و البته قبل از پرداختن به اصل موضوع توجه به دو نکته، از باب مقدمه، ضروری است:

۱ – مراد از خواص و عوام

از آنجا که انسان مدنی الطبع و نیازمند به زندگی اجتماعی است، همواره تکامل و تعالی خود را در همبستگی با جامعه می بیند و عموما فرایند تاثیرگذاری و تاثیرپذیری را در جامعه به عنوان یک حقیقت می پذیرد; از این رو، در مطلق جوامع بشری، مردم از حیث تاثیرات متقابل، به دو قطب تاثیرگذار و تاثیرپذیر تقسیم می شوند . در این میان، ویژگی گروه تاثیرگذار که معمولا اقلیت جامعه را تشکیل می دهند، این است که می توانند بر اساس بصیرت، عقل و تحقیق به تحلیل و بررسی مسائل بپردازند و در جریانهای اجتماعی پیش کسوت باشند و آنها «خواص » نامیده می شوند . از دیدگاه جامعه شناسی، «خواص » ، نوعی از گروه های اجتماعی هستند که «عوام » ، در ارزشیابی خود، آنها را ملاک و معیار قرار می دهند و در اعمال و رفتار خود از آنها الهام می گیرند; از این رو، به آنها گروه های «مرجع » یا «داوری » یا «استنادی » گفته می شود . (۲)

رهبر معظم انقلاب، در یک تقسیم جامعه شناسانه از این گروه اینگونه یاد می کنند:

«[خواص] کسانی [هستند] که از روی فکر، فهمیدگی، آگاهی و تصمیم گیری، کار می کنند; یک راهی را می شناسند و دنبال آن راه، حرکت می کنند … خواص; یعنی کسانی که وقتی عملی انجام می دهند، موضع گیری می کنند و راهی را [که] انتخاب می کنند از روی فکر و تحلیل است; می فهمند، تصمیم می گیرند و عمل می کنند .» (۳)

اما واژه «عوام » جمع «عامه » است و در لغت به معنای توده مردم آمده است . (۴) راغب اصفهانی در مفردات الفاظ قرآن [علت] نامگذاری توده مردم به «عامه » را، فراوانی آنان می داند و در مقابل، خواص، جمع خاصه، گروه ویژه و برجسته مردم است . (۵) قابل ذکر است که «عامه » به معنای توده مردم، در محاورات عرفیه، فراوان استعمال می شود . حضرت علی علیه السلام در موارد مختلفی، «عامه » را در همین معنا استعمال فرموده است، از جمله آنجا که می فرماید:

«و ان العامه لم تبایعنی لسلطان غالب و لا لعرض حاضر»

یعنی: عامه و توده مردم با من بیعت نکردند به جهت تسلط و غلبه (ای که داشته باشم) و نه به جهت مال و دارایی موجود (که طمع به آن کرده باشند; بلکه با اختیار و خواست خود دست بیعت به سوی من دراز کردند). (۶)

شایان ذکر است که عوام در اصطلاح جامعه شناسی، عبارت از اکثریتی است که توانایی تجزیه و تحلیل مطالب را ندارند و صاحب نظر و رای نیستند; آنها بر اساس عملکرد خواص، ارزشها و عملکرد خود را تنظیم می کنند و در واقع، پیرو تصمیم و نظر دیگرانند . رهبر معظم انقلاب در خصوص این دسته چنین فرمودند:

«عوام یعنی کسانی که وقتی جو به یک سمتی می رود اینها هم می روند; تحلیلی ندارند . یک وقت مردم می گویند زنده باد، این هم نگاه می کند [و] می گوید زنده باد; یک وقتی مردم می گویند مرده باد، او هم نگاه می کند [و] می گوید مرده باد . یک وقت جو اینگونه است اینجا می آید; یک وقت جو آن طور است، آنجا می رود .» (۷)

چنان که اشاره کردیم، از این گروه با تعابیری از قبیل عوام، تاثیرپذیر، بیشترین، پیرو، توده و عموم یاد می شود .

۲ – اهمیت عملکرد خواص و عوام در شکل گیری فرایندهای تاریخی

حوادث گذشته که چیزی جز محتوای تاریخ نیست، گنجینه عبرت گیری آیندگان و سرمایه ای گران سنگ برای نوع بشر است . مطالعه و بررسی این حوادث و پیامدهای آنها، برای انسان در نوع تفکر و تصمیم گیری و برخورد با قضایای پیش آمده امری ضروری است .

با یک نگاه جامعه شناختی نسبت به جوامع پیشین، در می یابیم که هر جامعه ای در طول تاریخ، افرادش را در دو گروه خواص و عوام تجزیه کرده است و در واقع، همین دو گروهند که منشا تحولات تاریخی در دوره های مختلف بوده اند; به گونه ای که هر پدیده تاریخی، حاصل نوع عملکرد این دو طایفه و تعامل آنهاست . اکنون با توجه به مرجعیت خواص برای عوام و تاثیرپذیری گروه پیرو از طایفه پیشرو، عملکرد و نوع تفکر این دو دسته در انعقاد و شکل گیری فرایندهای تاریخی، امری حایز اهمیت خواهد بود; زیرا نوع عملکرد آنها می تواند جامعه و حتی تاریخ را سعادتمند کند و یا به تباهی و انهدام بکشاند; عنصر اصلی در این امر، خواص هستند; زیرا به فرموده رهبر معظم انقلاب:

«حرکت خواص، به دنبال خود، حرکت عوام را می آورد … یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات می دهد; گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص برای زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه گمراهی می غلطاند … اگر خواص، در هنگام خودش، کاری را که لازم است، تشخیص دادند و عمل کردند، تاریخ نجات پیدا می کند و حسین بن علی ها به کربلا کشانده نمی شوند .» (۸) و نیز «وقتی که خواص طرفدار حق در یک جامعه – یا اکثریت قاطعشان – آنچنان می شوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می کند، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و از دست دادن مقام و پست، از ترس منفور شدن و تنها ماندن، حاضر می شوند حاکمیت باطل را قبول کنند .» (۹)

بدیهی است اگر خواص در تشخیص صواب از خطا دقت داشته باشند و همت خود را در راستای آنچه که به صلاح جامعه و تاریخ است، استوار سازند، عوام نیز پیروی می نمایند; زیرا خواص در همه ابعاد فکری، رفتارهای فردی و اجتماعی و سایر شؤونات، مقتدای عوام هستند . نتیجه چنین عملکردی، تعالی جامعه و سعادت مردم است، در غیر این صورت نتیجه ای جز تباهی و انهدام نخواهد داشت .

نقش خواص در پیدایش حادثه عاشورا

پیدایش هر حادثه ای در جوامع بشری در مرتبه اول، معلول عملکرد خواص آن جامعه است که طبیعت چنین عملکردی، تاثیرپذیری عوام را بدنبال دارد; خواص، یا خواص حقند و یا خواص باطل . خواص حق، نیز در مقابل مظاهر دنیوی یا پای بند به حقند و یا روی گردان از حق . بدیهی است هر یک از این اقسام می تواند در پیدایش و عدم پیدایش فرایندهای تاریخی، اجتماعی، سیاسی و غیره موثر باشد و در نتیجه جامعه را به صلاح و یا فساد بکشاند .

حادثه عاشورا و کشته شدن فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی از حوادثی است که نقش خواص در قبال آن بسیار برجسته و قابل توجه و تامل بوده است . اکنون، به بررسی وضعیت خواص نسبت به قیام عاشورا می پردازیم .

خواص و منتقدین معاصر امام حسین علیه السلام

در یک تقسیم بندی می توان خواص دوره امام حسین را به چند دسته تقسیم کرد:

۱ – بقایای اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله از مهاجر و انصار; مانند: جابر بن عبدالله انصاری، ابن عباس، سهل بن ساعده و انس بن مالک .

۲ – بزرگان و خواص شیعه، مانند: محمد حنفیه، مختار، سلیمان بن صرد خزاعی، هانی بن عروه، مسیب بن نجبه فرازی و ابراهیم اشتر .

۳ – اطرافیان خلفا، مانند: عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر .

۴ – منتقدین در قبایل قحطانی در سرزمین عراق که شامل بزرگان و رؤسای قبایل قحطانی می شوند، مانند: شمر، محمد بن اشعث و عمر بن حریث .

۵ – کارگزاران بنی امیه از قبیل عماره بن عقبه بن ولید و ابن زیاد .

اکنون با توجه به عملکرد خواص عصر امام حسین علیه السلام در قبال حادثه عاشورا، می توان آنها را به دو گروه تقسیم کرد: یک دسته، کسانی که از همکاری با امام علیه السلام به علل و دلایلی بازماندند و توفیق حضور در رکاب او را نیافتند . دسته دوم، کسانی که زمینه ساز حادثه عاشورا بوده و آتش جنگ را بر علیه امام علیه السلام دامن زدند . گروه اول را نیز از حیث نوع موضع گیری می توان به اقسامی به این شرح تقسیم کرد:

الف) کسانی که به حقانیت امام علیه السلام قائل بودند; اما قدرت همراهی و یاری او را نداشتند از این گروه می توان افرادی از قبیل جابر بن عبدالله انصاری، آن صحابی بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله، را نام برد . جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام خزرجی انصاری مکنی به ابو عبدالله از بزرگان صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله و از دوستداران خاندان پاک آن حضرت است . جابر خود گوید: «رسول اکرم صلی الله علیه و آله خود شخصا در بیست و یک غزوه حضور داشت و من در نوزده غزوه شرکت داشتم » وی در بدر و احد شرکت ننمود; ولی به مسلمانان آب می داد که پدرش به علت خردسالی او را از نبرد باز می داشت . جابر در صفین در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام بوده و او نخستین کسی است که امام حسین علیه السلام را پس از شهادتش زیارت نمود و آخرین نفر از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله بود که درگذشت . وی نسبت به خاندان رسالت ارادتی شایان داشت که حدیث لوح فاطمه علیها السلام مشتمل بر اسامی حضرات ائمه معصومین را او به امام باقر علیه السلام بازگفت و سلام پیغمبر را به آن حضرت رساند . (۱۰) ایشان در هنگام حادثه عاشورا نابینا بوده است; از این رو، نتوانست با امام علیه السلام در کربلا حضور یابد . عبدالله بن جعفر و محمد حنفیه نیز از همین گروهند که به علت کهن سالی و بیماری یا علل و مصالح دیگر، از حضور در کربلا بی نصیب ماندند . (۱۱)

ب) کسانی که قائل به حقانیت امام علیه السلام بودند و در عین توانایی، با او همراه نشدند . یکی از این افراد، عبیدالله بن حر جعفی است . او یکی از هواداران عثمان بود که پس از کشته شدن او، به نزد معاویه رفت و در جنگ صفین در مقابل حضرت علی علیه السلام به جنگ ایستاد . (۱۲) او شاعر نیز بود و در بین مردم کوفه شخصی شناخته شده به حساب می آمد . وی در حالی که می توانست امام را یاری دهد، چنین کاری نکرد; زیرا وقتی امام علیه السلام به منزل «قصر مقاتل » رسیدند، خیمه ای دیدند; سؤال فرمودند که خیمه کیست؟ گفتند: متعلق به عبیدالله بن حر جعفی است . امام علیه السلام کسی را فرستاد تا او را به همکاری دعوت کند; اما او جواب منفی داد و گفت:

من از کوفه بیرون نشدم مگر به خاطر این که با حسین علیه السلام نباشم چون در کوفه یاوری ندارد و من اصلا دوست ندارم او را ببینم و او هم مرا ببیند .

پاسخ او را به امام علیه السلام گفتند و آن حضرت خودش نزد او رفت و پس از سلام، از او برای خروج علیه یزید دعوت کرد; ولی عبیدالله همان جواب را تکرار کرد و چون امام علیه السلام از هدایت و رستگاری او، مایوس شد، فرمود:

نصیحتی به تو می کنم و آن این که تا می توانی خود را به مکان دوری برسان تا صدای استغاثه ما را نشنوی; زیرا به خدا سوگند اگر صدای استغاثه ما به گوش کسی برسد و به یاری ما شتاب نکند، خدا او را در آتش جهنم قرار خواهد داد . (۱۳)

سرانجام، عبیدالله امام علیه السلام را یاری نکرد; در حالی که توانایی چنین امری را داشت . از خلال کلمات عبیدالله با امام علیه السلام و نیز با توجه به اشعاری که بعد از شهادت امام علیه السلام از او نقل شده است، می توان دریافت که او منکر حقانیت امام علیه السلام نبوده بلکه معتقد به آن بوده است; مثلا وقتی که امام علیه السلام او را به توبه دعوت کرد و راه توبه را پیوستن به فرزند دختر رسول خدا معرفی نمود، عبیدالله گفت:

«به خدا سوگند من می دانم که هر کس از فرمان تو پیروی کند به سعادت ابدی و خوشبختی ابدی نائل شده است ولی من احتمال نمی دهم که یاری من به حال تو سودی داشته باشد .»

او، همچنین در اشعاری که در حسرت نپیوستن به امام علیه السلام سروده است، می گوید:

فیالک یا حسره ما دمت حیا

تردد بین صدری و التراقی

حسین حین یطلب نصر مثلی

علی اهل العداوه و الشقاق

حسین حیث یطلب بذل نصری

علی اهل الضلاله و النفاق

لو انی اواسیه بنفسی

لنلت کرامه یوم التلاقی

آه از حسرت و تاسف سنگینی که تا زنده هستم، در میان سینه و گلویم در حرکت است . آنگاه که حسین بر اهل نفاق و ستم پیشگان از مثل من یاری می طلبید; آنگاه که می خواست برای نابودی اهل ضلال و نفاق به یاریش بشتابم; آری! اگر آن روز از راه جان، یاری و مواساتش می نمودم، در روز قیامت به شرافتی بس بزرگ نائل می شدم . (۱۴)

بدیهی است اعتقاد به این که امام علیه السلام بر علیه اهل ضلال و نفاق قیام کرد و سعادت و خوشبختی در فرمانبرداری از اوست، کاشف از اعتقاد به حقانیت امام علیه السلام است; هر چند که این امر، به تنهایی، علت رستگاری نیست; بلکه حرکت بر اساس این اعتقاد و عمل بر طبق آن، لازم است و چون عبیدالله اعتقاد را به مرحله عمل نرسانید، رستگار نشد .

البته اعتقاد به حقانیت نیز، از حیث شدت و ضعف دارای مراتب است . از این رو، افرادی مانند سلیمان بن صردخزاعی، نجبه فرازی (از سران شیعیان کوفه) معتقد به حقانیت امام علیه السلام بودند و با این حال، از او دعوت رسمی به عمل آوردند; اما یاریش نکردند . شاید بتوان گفت اعتقادشان به حقانیت امام علیه السلام در مرتبه شدیدتر نسبت به عبیدالله بوده است; ولی آنچه اهمیت دارد، عمل است که هم آنان و هم عبیدالله در آن مساوی بودند .

ج) کسانی که نسبت به حقانیت امام علیه السلام توقف کرده و یا از منکرین بودند و بدین جهت از یاری او خودداری کردند .

عبدالله بن عمر را می توان یکی از این افراد دانست .

«وی سال سوم بعثت، در مکه متولد شد و گویند قبل از پدرش ایمان آورده که بنابراین باید پیش از بلوغ مسلمان شده باشد . او پیش از پدر خود به مدینه هجرت کرد و در سال ۷۳ یا ۷۴ ه . ق . در سن ۸۴ سالگی در مکه از دنیا رفت .» (۱۵)

در همان روزهای اول ورود امام حسین علیه السلام به مکه، عبدالله بن عمر که برای عمره مستحب آنجا بود، خدمت امام علیه السلام آمد و چنین گفت:

ای اباعبدالله! چون مردم با این مرد بیعت کرده اند و درهم و دینار در دست او قرار دارد، قهرا مردم به او اقبال نشان می دهند و با دشمنی خاندان اموی با شما، می ترسم در صورت مخالفت با او کشته شوی و گروهی از مسلمین قربانی گردند و از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: «حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری او بردارند، به ذلت مبتلا می گردند .» اکنون پیشنهاد من به شما آن است که همان طور که همه مردم با یزید بیعت کرده اند، تو نیز بیعت کنی و از ریخته شدن خون مسلمین بترسی . (۱۶)

امام علیه السلام پس از دادن پاسخ او فرمود:

ای ابوعبدالرحمان از خدا بترس و از یاری ما دست برمدار .

اما این سخنان نورانی در او تاثیر نکرد و سرانجام از جمله کسانی شد که با یزید بیعت کرد . (۱۷) او بیعت خود را با یزید اینگونه توجیه می کرد که اگر این کار درستی بوده چه بهتر و گرنه صبر می کنم تا اوضاع بهتر شود . پس از این که مردم مدینه علیه یزید خروج کردند و بیعتش را شکستند، وی فرزندان خود را گرد آورد و گفت ما طبق بیعت خدا با او بیعت کردیم و از پیغمبر شنیدم فرمود: روز قیامت پرچمی افراشته گردد و گروهی به زیر آن گرد آیند و سپس اعلام شود که اینان جفاکارانند و بزرگترین جفا و خدعه پس از شرک به خدا نقض بیعت است . مبادا یکی از شما بیعت خود را بشکند که میان من و او شمشیر حکم خواهد کرد . (۱۸) البته عبدالله بن عمر از زمان حضرت علی علیه السلام

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.