پاورپوینت فلسفه علوم اجتماعی و جامعه شناسی معرفت


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
4 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت فلسفه علوم اجتماعی و جامعه شناسی معرفت دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت فلسفه علوم اجتماعی و جامعه شناسی معرفت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت فلسفه علوم اجتماعی و جامعه شناسی معرفت :



Normal
۰




false
false
false

EN-US
X-NONE
AR-SA













MicrosoftInternetExplorer4

























































































































































جامعه شناسی و
روش شناسی علوم اجتماعی

جامعه شناسی به عنوان یک علم از شیوه ای روشمند برای شناخت پدیدارها و
واقعیت های اجتماعی استفاده می کند

.

شیوه شناخت در این علم وسیله است و
موضوع دانش جامعه شناسی نیست. موضوع جامعه شناسی اجتماع و پدیده های مربوط به آن
است. علمی که به مطالعه احکام مربوط به شیوه و روش معرفتی جامعه شناسی

(methodology)

می پردازد روش شناسی علوم اجتماعی است

.

موضوع جامعه شناسی با موضوع روش شناسی آن متفاوت است. جامعه شناسی به
طور مستقیم به روش علمی خود نگاه نمی کند، بلکه از آن به عنوان وسیله استفاده
می نماید، لکن روش شناسی در علوم اجتماعی، که منطق این علوم است، روش علمی
جامعه شناسی را موضوع کاوش های علمی خود قرار می دهد و به همین دلیل روش شناسی
جامعه شناسی در قیاس با علم جامعه شناسی یک علم درجه دوم است و جامعه شناس نیز به
این علم به عنوان یک علم آلی نگاه می کند

;

یعنی مسائل مربوط به آن
را جزو دانش حقیقی خود نمی داند، بلکه دانشی می داند که برای بارور کردن معرفت
مورد نظر جامعه شناس مفید است و از همین جهت نیز به آن می پردازد

.

نظریه های
جامعه شناسی و حوزه ها

نظریه جامعه شناسی جزئی از علم جامعه شناسی و بلکه بخش مرکزی این علم
را شکل می دهد. در مباحث مربوط به نظریه ها، قواعد، اصول و ارکان جامعه شناسی مورد
بحث و نظر قرار می گیرد و در آن خطوط اصلی تحلیل های جامعه شناسی پی ریزی می شود

.

حوزه های جامعه شناسی به پدیده های خاص اجتماعی نظر دارند و قلمروهای
گوناگونی از این علم را به وجود می آورند

;

مانند جامعه شناسی سیاست،
جامعه شناسی صنعت، جامعه شناسی کار و شغل، جامعه شناسی شهر، روستا، معرفت، علم و
جز آن. هر یک از حوزه های جامعه شناسی نیز بخشی از علم جامعه شناسی را
تشکیل می دهد. جامعه شناس با استفاده از اصول و قواعدی که در نظریه جامعه شناسی پی
ریخته است به حل مسائل مربوط به هر یک از حوزه ها می پردازد

.

حوزه های اجتماعی در نظریه های گوناگون از اهمیتی یکسان برخوردار
نیستند و اصول و قواعد مربوط به برخی از نظریه ها به بعضی از حوزه ها اهمیت بیشتری
داده و یا آن که در بعضی از حوزه ها کاربرد وسیع تری پیدا کرده است

.

جامعه شناسی معرفت

جامعه شناسی معرفت

(Sociology of knowledg)

یکی از حوزه های
جامعه شناسی است و به همین دلیل علم

(Science)

را نیز می تواند در برگیرد و در هر صورت جامعه شناسی معرفت و یا
جامعه شناسی علم به لحاظ اینکه صورت اجتماعی معرفت و علم انسانی را موضوع دانش خود
قرار می دهد در قیاس با معارف و علومی که به آنها نظر دارد می تواند دانشی درجه
دوم به حساب آید

.

جامعه شناسی علم به فرآیند اجتماعی دانش و علم و تاثیر و تاثر متقابل
آن با جامعه نظر دارد و به همین دلیل هرگز ساختار درونی علم را، که ناظر به موضوع
علم است، مورد نظر قرار نمی دهد

.

ساختار منطقی هر علم اگر به صورت آلی و در ارتباط با موضوع علم به کار
گرفته شود نفس علم را تشکیل می دهد و اگر به صورت مستقل مورد کاوش نظری قرار گیرد
و جنبه معرفتی آن از حیث چگونگی ترتیب و چیدن مقدمات برای وصول به نتیجه، مورد نظر
واقع می شود. روش شناسی

(metodology)

ومنطق آن علم را پدید
می آورد و جامعه شناسی معرفت به هیچ یک از این دو نحو، به ساختار علوم گوناگون نظر
نمی کند

.

کسی که با نگاه آلی به ساختمان معرفتی یک علم به تحقیق می پردازد در
حقیقت با عینک آن علم به کاوش پرداخته است و عالم همان علم می شود و کسی که ساختار
معرفتی یک علم را ارزیابی معرفتی می کند، گرچه عالم آن علم نیست، لکن به منطق آن
علم می پردازد. در جامعه شناسی علم نه کار مختص به هر یک از علوم و نه منطق مربوط
به آنها مورد بحث قرار می گیرد، بلکه روابطی که بین یک علم با محیط اجتماعی آن
وجود دارد به صورت موضوع معرفت در می آید

.

بنابراین، جامعه شناسی
علم نظر به روابط بیرونی علم دارد، اما روابطی که چهره اجتماعی دارد و با زمینه
اجتماعی معرفت و علم پیوند می خورد

.

جامعه شناسی علم هرچند به دلیل اینکه نگاه جامعه شناس نگاهی علمی است،
از قواعد کلی منطق و علم استفاده می کند، ولی هرگاه علم خاصی را مورد نظر قرار دهد
از اصول موضوعه و شیوه ویژه مربوط به آن علم استفاده نمی کند

.

ساخت معرفتی
جامعه شناسی علم از شیوه ویژه جامعه شناسی و مبادی و اصول موضوعه مؤثر مربوط به آن
تغذیه می کند

.

به عنوان مثال، پزشکی باشیوه خاص این علم به موضوعات مورد علاقه خود
می پردازد و جامعه شناسی پزشکی بدون آنکه وارد مسائل و مباحث ویژه پزشکی شود، در
چارچوب نظریه جامعه شناختی خود و با بهره گیری از منطق ویژه ای که در این علم وجود
دارد، به تحلیل جایگاه وچهره اجتماعی پزشکی و علم مربوط به آن می پردازد و این
دوگانگی بین علم ناظر و علمی که مورد نظر قرار گرفته است تنها در یک مورد نقض
می شود و آن جایی است که جامعه شناسی به عنوان یک علم در معرض نظر جامعه شناس قرار
می گیرد

.

جامعه شناسی
جامعه شناسی

جامعه شناسی در صورتی که علم «جامعه شناسی » را به صورت موضوع آگاهی
خود در آورد بخش خاصی از جامعه شناسی علم، یعنی جامعه شناسی جامعه شناسی، شکل
می گیرد

.

علم جامعه شناسی به دلیل اینکه مانند سایر علوم از بعد و واقعیتی
اجتماعی نیز برخوردار است، در بازنگری مجدد به لحاظ هویت اجتماعی خود در معرض نظر
جامعه شناس قرار می گیرد و جامعه شناس با استفاده از ساختار معرفتی جامعه شناسی،
بدون آنکه نظری مستقل به شیوه معرفتی آن داشته باشد، با بهره وری آلی از روش
جامعه شناسی مانند همه جامعه شناسان در متن علم جامعه شناسی قرار می گیرد و با
استفاده از ارکان و اصولی که فضای این علم را می سازد روابط بیرونی جامعه شناسی با
محیط اجتماعی آن را مورد نظر قرار می دهد

.

بنابراین، نکته مهم در جامعه شناسی جامعه شناسی این است که جامعه شناس
در این بخش از دانش خود از قلمرو نظری و از محدوده منطق و شیوه مربوط به علم مورد
نظر خود خارج نمی شود. به بیان دیگر، در جامعه شناسی جامعه شناسی علم درجه اول –
یعنی جامعه شناسی – با علم درجه دومی که به تحلیل علم پیشین می پردازد – یعنی
جامعه شناسی جامعه شناسی – از ساختمان و سازمان معرفتی واحد بهره می برند

.

تغذیه جامعه شناسی جامعه شناسی از اصول، مبادی و روش معرفتی
جامعه شناسی، علم درجه اول و درجه دوم را در یک حوزه معرفتی واحد و گفتگو را در
قلمرو یک علم واحد قرار می دهد و بدین ترتیب، جامعه شناسی در نظر به خود در مسند
قضاوت و داوری درباره خود قرار می گیرد

.

فلسفه جامعه شناسی
و جامعه – شناسی جامعه شناسی

فلسفه جامعه شناسی علی رغم ارتباط و یا برخی شباهت هایی که با
جامعه شناسی و دیگر عناوین مزبور دارد با آنها متفاوت است. فلسفه جامعه شناسی به
جامعه شناسی نظر دارد و از این حیث، با جامعه شناسی ارتباط و با جامعه شناسی جامعه شناسی
شباهت پیدا می کند، ولی با این همه، هیچ یک از این دو نیست; زیرا فلسفه
جامعه شناسی از اصول موضوعه و روش ویژه جامعه شناسی به عنوان وسیله دید و تحلیل
استفاده نمی کند، در حالی که جامعه شناسی و جامعه شناسی جامعه شناسی هر دو در متن
ساختار معرفتی علم جامعه شناسی قرار دارند

.

فلسفه جامعه شناسی شباهت ها واختلافات دیگری نیز با جامعه شناسی
جامعه شناسی دارد. جامعه شناسی جامعه شناسی هر چند با شیوه معرفتی جامعه شناسی کار
می کند، اما به روابط بیرونی این علم نظر می دوزد و فلسفه جامعه شناسی نیز با آنکه
مقیدبه شیوه معرفتی این علم نیست، روابط بیرونی آن را مورد نظر قرار می دهد. اما
با این همه، نظر بیرونی این دو یکسان نیست

.

جامعه شناسی جامعه شناسی به روابط اجتماعی خود با بیرون از خود می نگرد
و فلسفه جامعه شناسی به روابط منطقی ای که جامعه شناسی با بیرون از حوزه معرفتی
خود دارد، نگاه می کند

.

در جامعه شناسی جامعه شناسی سخن از انگیزه ها، شرایط و عوامل اجتماعی،
نیازها و ضرورت هایی است که زمینه تکوین، توسعه و بسط دانش اجتماعی را فراهم آورده
و به آرمان ها، اغراض و یا کارکردهایی پرداخته می شود که از تحقق جامعه شناسی پدید
می آید و این عوامل با آنکه در پیدایش و ظهور جامعه شناسی و تکوین توسعه و بسط آن
دخیل اند، هیچ یک ربطی منطقی با روش مبادی و اصول موضوعه آن ندارند

.

فلسفه علوم اجتماعی
و تحلیل منطقی مبادی علم

هر علم موضوع، مسائل، اغراض، اهداف و همچنین روشی ویژه دارد و از اصول
موضوعه خاصی نیز استفاده می کند

.

ساختار اصلی هر علم را مسائل آن، که
پیرامون موضوع و یا موضوعات مربوط به آن علم هستند، شکل می دهند و این مسائل با
استفاده از روش و شیوه مربوط به آن علم سازمان می یابند

.

بحث از روش گرچه در ارتباط نزدیک با علم است، لکن در متن علم جای
نمی گیرد; زیرا هر علمی از قضایا و اصولی استفاده می کند که بحث از صحت و سقم آن
قضایا نیز در متن علم قرار نمی گیرد; مانند اصل علیت نسبت به علوم جزئی و به همین
دلیل این دسته از قضایا به عنوان اصول موضوعه و به تعبیری دیگر – که تعبیری
نئوکانتی است – به نام پیش فرض وارد علم می شوند

.

روش شناسی و منطق علم نیز به نوبه خود به دلیل آنکه از ساختار معرفتی
خاصی برخوردار است از اصول موضوعه و پیش فرض های مناسب با خود بهره می برد

.

مهم ترین اصول موضوعی که در علوم گوناگون نقش محوری و بنیادین دارند
اصولی هستند که کاوش پیرامون چیستی و هستی آنها در حوزه دانش فلسفی است و شناسایی
این اصول و کاوش پیرامون صحت و سقم آنها یک سلسله مسائل و مباحثی را به وجود
می آورد که از سنخ مسائل مربوط به علومی که از آنها استفاده می کنند; نمی باشند،
بلکه از سنخ مسائل فلسفی اند و این دسته از مسائل فلسفی، که مبادی ویژه علوم دیگر
را تامین می کنند، در بسیاری از موارد نیز از مسائل عام فلسفی نیستند و هر بخشی از
این مسائل که احتیاجات خاص یکی ازعلوم گوناگون راتامین می کندفلسفه خاص مربوط به
آن علم را پدید می آورد; مانند فلسفه روان شناسی ویافلسفه علوم اجتماعی

.

فلسفه هر علم به مسائل مربوط به آن علم نمی پردازد و از روش های خاص آن
علم استفاده نمی کند. فلسفه هر علم به مسائل داخلی علم نظرنمی کند، بلکه به روابط
خارجی علم می پردازد; یعنی داد و ستدی را که علم با بیرون از خود دارد مورد نظر
قرار می دهد

.

فلسفه علم و از جمله فلسفه جامعه شناسی با جامعه شناسی علم و از جمله
جامعه شناسی جامعه شناسی از این جهت که نظر بیرونی به علم می کنند همسان اند، ولی
تفاوت اصلی در این است که فلسفه علم و از جمله فلسفه جامعه شناسی علمی است که به
روابط منطقی ای می پردازد که دیگر علوم با دنیای خارج از خود برقرار می کنند و حال
آنکه جامعه شناسی علم روابط اجتماعی علوم را، که از سنخ روابط منطقی نیستند، در
مرکز تحلیل و شناخت علمی و منطقی خود قرار می دهد و این تفاوت غیر از آن امتیازی
است که در روش معرفتی این دو علم وجود دارد; زیرا جامعه شناسی جامعه شناسی به دلیل
اینکه جزئی از علم جامعه شناسی است و در متن آن قرار دارد، از چارچوب علمی
جامعه شناسی فراتر نمی رود، اما فلسفه جامعه شناسی به دلیل اینکه جزئی از دانش
فلسفی است به روش فلسفی مورد نظر خود اعتماد می نماید

.

فلسفه و منطق علوم
اجتماعی

بین فلسفه علوم اجتماعی و منطق علوم اجتماعی نیز جهت مشابهت و جهت
مغایرت وجود دارد: یک جهت مشابهت این دو در این است که هیچ یک از آنها به موضوعات
جامعه شناسی به طور مستقیم نظر نمی کنند; یعنی موضوعات مسائل جامعه شناسی، موضوعات
آنها نیست. جهت مشابهت دیگر آنها در این است که هردو درمقایسه با جامعه شناسی علمی
درجه دوم هستند. جهت اختلاف آنها در این است که منطق جامعه شناسی روشی را که جامعه شناسی به صورت آلی به کار
می برد به دیده مستقل می نگرد و احکام و خصوصیات روش را مورد کاوش قرار می دهد، در
حالی که فلسف

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.