پاورپوینت چاپ جدید روضه الصفا / تصحیحی برگزیده یا اثری نیازمند تصحیح؟!


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
2 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت چاپ جدید روضه الصفا / تصحیحی برگزیده یا اثری نیازمند تصحیح؟! دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت چاپ جدید روضه الصفا / تصحیحی برگزیده یا اثری نیازمند تصحیح؟!،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت چاپ جدید روضه الصفا / تصحیحی برگزیده یا اثری نیازمند تصحیح؟! :

روضه الصفا فی سیره الانبیاء و الملوک و الخلفاء / تألیف میرخواند، خوامیر، هدایت ؛ به تحشیه و تصحیح جمشید کیان فر تهران: اساطیر، ۱۳۸۰؛ ۱۰ جلد در ۱۵ مجلد.

اشاره

روضه الصفا فی سیره الأنبیاء و الملوک و الخلفاء از مشهورترین کتب تاریخ عمومی به زبان فارسی است که آن را محمّد بن خاوند شاه معروف به میرخواند (۸۳۷ ۹۰۳ ق) به رشته تحریر در آورده است. میرخواند در این کتاب از حوادث تاریخ جهان، از آغاز آفرینش تا روزگار خود یعنی دوران حکومت سلطان حسین بایقرا (۸۴۲ ۹۱۱ ق) سخن گفته است و چون دست اجل او را از اتمام این اثر باز داشت، نوه دختری اش غیاث الدین خواند میر (۸۸۰ ۹۴۲ ق) به تکمیل کار جدّ خویش اهتمام ورزید و کار او را از شرح تاریخ زندگانی سلطان حسین بایقرا تا حوادث تاریخی سال ۹۲۹ ق ادامه داد. پس از خواند میر نیز رضا قلی خان هدایت (۱۲۱۵ ۱۲۸۸ ق) تکمله ای بر روضه الصفا با عنوان روضه الصفای ناصری نگاشت و حوادث تاریخی را از آغاز حکومت صفویه تا سال ۱۲۷۰ ق ، یعنی هفتمین سال پادشاهی ناصرالدین شاه (۱۲۴۷ ۱۳۱۳ ق)، شرح داد.

روضه الصفا تا به حال بارها در هند و ایران به چاپ رسیده و به دلیل اهمّیت آن بخشهایی از آن نیز به زبانهای گوناگون ترجمه شده است.۱ از چاپهای این اثر در ایران چاپ سنگی ده جلدی هدایت از جمله چاپهای قابل اعتنا به شمار می رود.۲ به جز چاپ هدایت، چاپ سربی این اثر به سال ۱۳۳۸ ۱۳۳۹ ش نیز که با مقدّمه مرحوم عبّاس پرویز منتشر شده، حائز اهمیت می باشد.

مرحوم دکتر زریاب خویی هم تلخیص و تهذیبی از روضه الصفای میر خواند را در دو جلد به سال ۱۳۷۵ ش منتشر کرده است که این اثر هم در نوع خود اثری ارزشمند و در خور توجّه است.

چاپ جدید این اثر نیز در پانزده مجلّد شامل روضه الصفای میر خواند، تکمله خواند میر، و روضه الصفای ناصری جدید روضه الصفا را به دست آورد تا با مطالعه آن نکته هایی بدیع و آموزنده برای کارهای تحقیقی خود فرا گیرد. امّا با مطالعه جلد نخست این اثر، آن اشتیاق به سردی گرایید و آن پیش فرضها و گمانه ها جای خود را به افسوس و تأسّف داد. زیرا توجیهی برای ضعفهای تحقیقی اثر و اغلاط و بدخوانیهای آن پیدا نمی کرد، و در عین حال علّت اعتنای جمعی از صاحب نظران و فرهیختگان را به آن و انتخاب آن به عنوان کتابی برتر در حوزه تاریخ نمی یافت. این افسوس و تأسّف آن گاه فزونی یافت که نگارنده دریافت مصحّح محترم بیش از یک دهه از عمر گرانمایه خویش را صرف تصحیح این اثر کرده و حتما در این راه سختیها و مشقّاتی را نیز به جان خریده است. البتّه نویسنده این سطور نه قصد دارد زحمات مصحّح سخت کوش این اثر را نادیده بگیرد، و نه در داوری خود بر اساس پیش فرضهای گفته شده، و یا به عبارتی دیگر عوامل بیرونی، به قضاوت بنشیند. از همین رو در این مقاله سعی شده است با بررسی مقدّمه مصحّح و چگونگی تصحیح این اثر و نیز ذکر پاره ای از اغلاط و نارساییهای متن آشکار نماید که در تصحیح آن تا چه اندازه توفیق حاصل شده است و آیا می توان به عنوان متنی قابل اعتماد به آن نگریست، یا اینکه همواره باید مراقب بود تا در دام خطاهای آن گرفتار نیامد؟

بر همین اساس گفتنی است آنچه در این مقاله بررسی و ارزیابی می شود، تنها جلد نخست این اثر است و تمام مطالبی که در اینجا نقل می گردد از همین جلد خواهد بود و گمان می رود همین مقدار برای رسیدن به پاسخ این پرسش کافی باشد.

روش تصحیح

مصحّح محترم در باره روش تصحیح خود می نویسد: «از آغاز بر آن بودم که در تصحیح نخست اختلاف نسخ را در پانوشتها ضبط کنم و صرفا به روش تصحیح منقّح اکتفا کنم، اما کثرت نسخ خطی و اختلاف در اثر کثرت نسخه برداری، بر آن شدم که روش صرف تنقیح را تعدیل کرده از منابعی که مؤلف در تألیف سود جسته بهره مند شوم».۳

۱. صرف نظر از نارسایی نثر مصحّح که در جای جای مقدّمه دیده می شود و نیز صرف نظر از ابهامی که در منظور مصحّح از «روش تصحیح منقّح» وجود دارد، باید گفت: اگر به راستی کثرت نسخ خطّی و اختلاف در اثر کثرت نسخه برداری می توانست دلیلی برای کنار نهادن تمامی نسخه های موجود از یک اثر باشد، در این صورت کدام یک از آثار ارزشمندی که به دلیل اهمّیت آنها غالبا دارای نسخه های متعدّدی است، تصحیح و منتشر می شد و آیا دیگر آثار ارزشمند بزرگان علم و ادب این مرز و بوم همچون حافظ، فردوسی، مولوی، سعدی، نظامی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن سینا، ملاّ صدرا، فارابی و … تصحیح و منتشر می شد؟

از دیگر سو، اگر دلیل مصحّح محترم برای نادیده گرفتن نسخه های خطّی قابل قبول باشد، آیا می توان کاری را که در مورد این اثر صورت گرفته، «تصحیح» نامید؟

نیازی به گفتن نیست که در واقع بخش مهمّی از فرایند تحقیق متون، شناسایی صحیح ترین و قابل اعتمادترین نسخه های خطّی موجود از اثر است و پژوهشگر این گونه متون باید با ملاکهایی که برای شناسایی نسخه های قابل اعتماد وجود دارد نسخه و یا نسخه هایی را تهیه کند و بر این اساس به کار خود ادامه دهد و در این فرایند استفاده از تمامی نسخ موجود آن اثر نه ضرورتی دارد و نه شاید امکان پذیر باشد.

از این رو باید گفت: آنچه را که مصحّح محترم در مورد این اثر انجام داده به هیچ رو نمی توان «تصحیح» به معنای مصطلح نامید.

۲. مؤلّف در تألیف این اثر از منابع زیادی استفاده کرده است و مصحّح نیز در کار خود ضمن « تعدیل روش صرف تنقیح »! از این منابع بهره برده است. سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که: آیا بهتر نبود به هنگام استفاده از این منابع و تطبیق متن روضه الصفا با آنها دست کم به مشخّصات آنها در پاورقی اشاره می شد و بدین ترتیب ضمن فراهم کردن زمینه ای مناسب برای اهل تحقیق به منظور مراجعه به آن منابع، اثری محققانه تر و مستندتر به خوانندگان ارائه می گردید؟۴

به هر حال باید افزود خودداری از مأخذیابی در مورد کتابی چون روضه الصفا که مؤلّف در جای جای آن به منابع مورد استفاده خود تصریح کرده است و بسیاری از این منابع نیز چاپ شده و در دسترس می باشد، نمی تواند چندان مورد پذیرش متن پژوهان و صاحب نظران باشد و این نیز نقطه ضعف دیگری برای این اثر به شمار می رود.

مصحّح محترم در ادامه می گوید: «در بازنویسی متن برای حروفچینی رسم الخط امروزی رعایت شده است».۵

اینکه مصحّح محترم برای رسم الخطّ امروزی چه تعریفی دارد و آیا اصولاً رسم الخطّ فارسی به آن پایه از وحدت رویّه در میان ادیبان و زبان شناسان رسیده است که ما بتوانیم بی هیچ تعریفی از رسم الخطّ امروزی آن را به کار بریم، خود سخن مستقلّی است که البتّه صاحبان فکر و اندیشه در جای خود بسیار به آن پرداخته اند و در این مقال مجال پرداختن به آن نیست، امّا هر تعریفی که برای رسم الخطّ امروزی داشته باشیم، بدون تردید یکدستی در نگارش از ارکان اصلی آن به شمار خواهد رفت و اصولاً «رسم خطّ» بدون این رکن تحقّق پیدا نمی کند، تا چه رسد به نوع امروزینش. به عبارتی دیگر به کار بردن یک واژه به صورتهای گونه گون نه با نوع امروزین رسم الخطّ سازگار است و نه با نوع دیروزینش. از این رو نگارش واژگان زیر که به صورتهای مختلف آمده حکایت از هرج و مرج در رسم الخطّ به کار رفته در این کتاب دارد و این هرج و مرج چیزی است که نه از صفحه نخست بلکه از عنوان کتاب آغاز شده است؛ چه آنکه روی جلد در نام این اثر «الانبیاء» با همزه و «الخلفا» بدون همزه آمده، و علاوه بر رسم الخطّ گیومه ای نیز برای میرخواند باز شده که فراموش شده بسته شود. البتّه شاید این اشکال متوجّه مصحّح محترم نباشد، ولی به هر حال برای خواننده دقیق و اهل فنّ جای شگفتی دارد:

جهه (۲۳۵)، جهت (۲۴۹)، بجهت (۲۶۰)، به جهت (۱۸)، بجهه (۳۷)، به جهه (۵۲) / حقیقه (۶۶)، حقیقت (۱۴۱)/ هرون (۳۰۲)، هارون (۲۸۶)/ اسحق (۱۴۹)، اسحاق (۱۴۹)/ اسمعیل (۱۵۱)، اسماعیل (۱۶۹)/ توریت (۵۲)، توراه (۲۶۷)، تورات (۳۸۴)، توریه (۳۷۰)/ کبرا (۱۵۴)، کبری (۱۵۴)/ خوانسالار (۲۲۷)، خوان سالار (۲۲۷)، خونسالار (۲۲۲)/ سالها (۲۹)، سال ها (۲۴۱)/ اولوالعزم (۷۶) / مقتضای (۶۱)، مقتضی (۶۷)/ مسئلت (۶۲)، مسألت (۷۱)/ بجا می آورد (۴۵)، به جای می آورد (۴۵)/ به جانب (۴۳)، بجانب (۴۳)/ به واسطه (۱۴۰)، بواسطه (۲۹)/ به غایت (۳۶۳)، بغایت (۲۴۶)/ بمثابه ای (۱۲۸)، به مثابه ای (۷۳)/ بغیر از (۱۲۹)، به غیر از (۱۳۰)/ بقتل آمده (۲۸)، به قتل آمد (۴۰۲)/ بقول (۳۷)، به قول (۷۰)/ جنّت المأوی (۱۷۲)، جنّت المأوا (۵۲)/ قضایاء گذشته (۷)، قضایای گذشته (۲۵)/ اغواء (۶)، اغوا (۳۸)/ اشیاء (۲۶)، اشیا (۶۱)/ انبیاء (۴)، انبیا (۷)/ ندایی (۳۹۷)، ندائی (۳۹۸)/ عالم تر (۳۴۶)، عالمتر (۳۴۶)/ آن گاه (۶۷)، آنگاه (۱۳۰)/ تو را (۶۴)، ترا (۱۳۰)/ اسحق ام (۳۹۸)، یعقوبم (۳۹۸)، ابراهیم ام (۳۹۸)/ حیوه (۵)، حیات (۸)/ عالی مقدار (۱)، عالیمقدار (۱۷)/ آن که (۵۱)، آنکه (۵۱)/ در اثناء (۲۹)، در اثنای (۶۱)/ اینکار (۲۲۴)/ آن کار (۲۲۶)/ قلیل البضاعه، عدیم الاستطاعت (۱۸۵)، موفور الاستقامت (۱)، موزون السریره (۴۶) و … .

مصحّح محترم می گوید: «در کلیه مجلّدات متن، نقطه گذاری به شیوه رایج و متداول امروزی در نگارش رعایت شده».۶

در مورد نقطه گذاری نیز باید گفت: متأسّفانه تلاش مصحّح در این بخش چندان با توفیق همراه نبوده و همچون دیگر بخشهای کتاب چنین به نظر می رسد که «شیوه رایج و متداول امروزی» جای خود را به هرج و مرج، بی قاعدگی و بی نظمی داده است؛ چه آنکه در این بخش در استفاده از علائم نقطه گذاری همچون نقطه، دو نقطه، علامت پرسش و … گاه افراط و گاه تفریط شده و گاهی نیز این گونه علائم نابجا به کار رفته است. از جمله کاربردهای نابجای این علائم، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

استفاده از علامت پرسش در جملات خبری، مانند: ص ۶۴، س ۱۵/ ص ۹۲، س ۴/ ص ۱۰۶،س ۱۳/ ص ۱۲۲، س ۶ / ص ۲۴۷، س ۲؛

استفاده از نقطه در جملات پرسشی، مانند: ص ۱۵۳، س ۹ / ص ۲۰۱، س ۳؛

استفاده از نقطه پیش از پایان جمله، مانند: ص ۱۲، س ۱ ۲/ ص ۵۷، س ۱۴/ ص ۲۷۷، س ۴/ ص ۲۸۷، س ۹/ ص ۲۹۴، س ۲۷؛

خودداری از نقطه گذاری در پایان جمله، مانند: ص ۱۵، س ۱۳/ ص ۳۰، س ۴/ ص ۴۰، س ۶/ ص ۷۶، س ۱۷؛

استفاده از دو نقطه پس از واژه «گفت» و پیش از «که» به صورت «گفت: که»، مانند: ص ۳۹۸، س ۹/ ص ۴۰۴، س ۲/ ص ۴۰۷، س ۱۸.

مصحّح محترم در ادامه روش تصحیح در بندی جداگانه می نویسد: «کلمات ترکیبی در حدی که به اصل کلمه لطمه وارد نشود جدا نوشته شده است».۷

ناگفته پیداست که مسئله پیوسته یا جدا نویسی یکی از بخشهای مهم و یا به عبارتی، مهم ترین بخش رسم الخطّ است و چیزی جدای آن نیست که لازم باشد به شکلی مجزّا به آن پرداخت و به عنوان یکی از کارهای انجام شده روی متن از آن یاد کرد.

مصحّح محترم می افزاید: «نسخه اساس با نسخه بدل ها و چاپ سنگی مقایسه شده و اختلاف نسخ در صورت فاحش بودن در پانوشت ها ذکر شده است».۸

جای بسی شگفتی است که مصحّح محترم پس از آنکه در سطور قبل به خودداری از مراجعه به نسخه های خطّی اثر اشاره کرده، در اینجا از «نسخه اساس» و «نسخه بدل ها» و «اختلاف نسخ» سخن می گوید و چنین است که وی یا اصرار دارد اثر خود را بدون در نظر گرفتن اصول اوّلیه تصحیح و به کارگیری لوازم این فنّ، «تصحیح» بنامد و یا اینکه برای مصطلحات این فنّ معنایی تازه ابداع نماید!

در پایان این بخش از مقاله باید افزود: از آنجا که در کار تصحیح، رفع ابهامات و توضیح واژگان نامأنوس می تواند به خوانندگان علاقه مند برای درک بهتر و عمیقتر متن کمک کند، چنین به نظر می رسد که اگر این اثر از این ویژگی برخوردار می بود دست کم می توانست برای این خوانندگان سودمندتر باشد. این در حالی است که حدّ اقلّ انتظار خواننده از واژه سنگین «تحشیه» بر روی جلد این است که اگر با حواشی عالمانه اساتید فقیدی چون مرحوم علاّمه محمّد قزوینی، مرحوم محدّث ارموی و مرحوم استاد همایی روبه رو نمی شود، دست کم در آنها اطلاعاتی بیابد که وی را از مراجعه به منابع بی نیاز گرداند و ابهامات متن را بر طرف کند، بگذریم از اینکه برخی از حواشی مصحّح محترم خود نیز نیازمند توضیح است۹.

در همین راستا گفتنی است که بخش عمده حواشی مصحّح گرامی به ترجمه آیات متن اختصاص دارد و چنانچه هدف از این کار آشنایی خواننده با معنای آیه به منظور درک بهتر متن باشد، باید گفت در این صورت ترجمه روایات و عبارتهای عربی متن، ضرورت بیشتری می داشت؛۱۰ چه آنکه اوّلاً مؤلّف خود در بسیاری از موارد پس از آیه به معنای آن اشاره کرده است، و ثانیا در دسترس بودن ترجمه های گونه گون از قرآن، مراجعه و فهم معنای آیات را برای هر خواننده ای به راحتی امکان پذیر کرده است.

آیات، روایات و عبارتهای عربی

بخش آیات، روایات و عبارتهای عربی این کتاب از پر غلط ترین بخشهای آن به شمار می رود و در کمتر جایی دیده می شود که عبارتی عربی کاملاً بی غلط و خالی از اشتباه باشد و این اشتباه هم در ضبط نادرست واژگان و هم در اعراب گذاری و حرکت گذاری نابجا خود را نشان می دهد. نوع اغلاطی که در این بخش به چشم می خورد حکایت از آن دارد که ناآشنایی با زبان عربی در به وجود آمدن این سهوها و خطاها نقش اساسی داشته است. زیرا چنانچه آشنایی مختصری با این زبان وجود می داشت، لغزشهایی همچون: تنوین نهادن روی فعل و یا روی کلمه ای که دارای الف و لام است، مکسور نمودن حرف نخست فعل مضارع، حرکت گذاریهای نابجای کلمات و … پدید نمی آمد و یا دست کم تا این حدّ تکرار نمی شد.

افزون بر این گونه اغلاط، در ارجاع آیات نیز سهوها و لغزشهایی به چشم می خورد، به گونه ای که گاه اشاره به آیه با ذکر نام سوره و شماره آن در پاورقی فراموش شده و گاه نیز در این ارجاعات، اشتباهی رخ داده است.

نمونه ای از این لغزشها در زیر می آید:

ص ۳۵، س ۲۳: خَلَقَ الاِنسان من عجلٍ.

«خُلِقَ» درست است.

ص ۴۹، س ۱۷ ۱۸: هو الّذی خلقکم من نفسٍ واحدهٍ و خَلَقَ مِنها زوجِها.

اوّلاً در آیه «وجَعَلَ مِنها» آمده، نه «و خَلَقَ منها»؛ ثانیا «زَوجَها» درست است، نه «زوجِها».

ص ۶۲، س ۵: رفعناه مکانا علیّا.

آیه ۵۷ سوره مریم است که به آن اشاره نشده است.

ص ۲۲۰، س ۷: و اتَّقُوا یُوما تَرجِعُون فیه الی اللّه.

«یَوما تُرْجَعُونَ…» درست است. در ضمن این عبارت بخشی از آیه ۲۸۱ سوره بقره است که در پاورقی به آن اشاره نشده است.

ص ۲۲۰، س ۸: لاتَقَرّبُوا الزنا انه کان فاحشهً و ساء سبیلاً.

«لا تَقْرَبُوا» صحیح است. این عبارت نیز آیه ۳۲ سوره اسراء است که در پاورقی به آن اشاره نشده است.

ص ۲۲۰، س ۹: وانّ علیکم لِحافظین.

«لَحافِظین» درست است. این عبارت نیز آیه ۱۰ سوره انفطار است و در پاورقی بدان اشاره نشده است.

ص ۲۲۶، س ۵: و لنعلّمه من تأویل الأحادیث.

آیه ۲۱ سوره یوسف است که به آن اشاره نشده است.

ص ۲۳۰، س ۱۸: فاَنْسَیْه الشیطانُ.

«فأَنسیهُ الشیطانُ» صحیح است. این عبارت بخشی از آیه ۴۲ سوره یوسف است که در پاورقی جای شماره آیه علامت پرسش نهاده شده است.

ص ۲۶۴، س ۱ ۲: ذلک فضل اللّه [ و انّ الفضل بید اللّه ] یؤتیه من یشاء واللّه واسع علیم.

مصحّح در تشخیص این آیه اشتباه کرده و به همین دلیل نیز داخل قلاّب عبارتی را افزوده تا به زعم خود با بخشی از آیه ۲۹ سوره حدید مطابق شود و حال آنکه این آیه، بدون عبارت داخل قلاّب، آیه ۵۴ سوره مائده است. افزون بر اینکه این آیه به صورت «ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء واللّه ذوالفضل العظیم» آیه ۲۱ سوره حدید است، و آیه ۲۹ که در پاورقی به آن اشاره شده، اینچنین است: «.. و أنّ الفضل بید اللّه یؤتیه من یشاء واللّه ذوالفضل العظیم».

ص ۲۷۷، س ۲۰: ارکض برجلک الیمین.

واژه «الیمین» در آیه بالا (سوره ص، آیه ۴۲) نیامده و آیه اینچنین است: «ارکض برجلک هذا» و جالب آنکه مصحّح محترم به جای آنکه این واژه را از متن بردارد و به آن در پاورقی اشاره کند، برای سازگاری ترجمه آیه با آنچه در متن آمده واژه «راست» را در داخل قلاب افزوده است!

ص ۲۸۳، س ۱۹ ۲۰: و لمّا جاء امرنا نجّینا شعیبا … .

این آیه، آیه ۹۴ سوره هود است و آیه ۵۸ این سوره که در پاورقی بدان اشاره شده «و لمّا جاء أمرنا نجّینا هودا …» است.

ص ۲۸۷، س ۸: انا ربُّکم الاعلی.

آیه ۲۴ سوره نازعات است که در پاورقی به آن اشاره نشده است.

ص ۳۱۶، س ۲۳: اقراء کتابُک.

«اقرأ کتابَک» صحیح است. این عبارت، اقتباسی است از آیه ۱۴ سوره اسراء.

ص ۳۹۲، س ۱۴ ۱۵: للّه الامر من قبلِ و من بعدِ … .

«للّه الأمرُ مِن قبلُ و مِن بعدُ» درست است. این بخش از عبارت، از آیه ۴ سوره روم گرفته شده است.

افزون بر این، به اشتباهها و لغزشهای دیگری که در این بخش به وقوع پیوسته، فهرست وار اشاره می شود (عبارت پیش از دو نقطه، عبارت نادرستِ متن و آنچه پس از آن آمده عبارت صحیح است):

ص هفتاد و پنج، س ۱۲: سبحان من ذکر به نسیانه: … بنسیانه.

ص هشتاد و شش، س ۱۱: نعوذا باللّه: نعوذُ باللّه.

ص ۵، س ۱۶: و انحج بالخیر: و أنجح بالخیر.

ص ۱۱، س ۲: ما لایُدرِک کلّه لایُترِک کلّه: ما لا یُدرَک کُلُّه لا یُترَک کلُّه.

ص ۲۵، س ۱۶: بک اَثیب و بک اَعاقب: بک أُثیب و بک أُعاقب.

ص ۳۰، س ۱۲: و هو اعلم الحقیقه حال: … بحقیقه الحال.

ص ۴۲، س ۸ ۹: و ما یُعِدُّ من هذا القبیل … فتُقُبِّلُ من احدهما و لم یُتَقَبِّلُ من الآخر: و ما یُعَدُّ … فتُقُبِّلَ … و لم یُتَقَبَّلْ … .

ص ۵۱، س ۱۵: انا علمتَ مخالفه الحبیب علی الحبیب امرِ شدید: أنا علمتُ … أمرٌ شدید.

ص ۵۳، س ۶: ویؤید هذا انّه صارا مأمورا: … أنّه صار مأمورا.

ص ۷۳، س ۷: یا بُنَّیَ ارکَبْ مَعْنا: یا بُنَیَّ ارکَبْ مَعَنا.

ص ۹۳، س ۱۱ ۱۲: بسم اللّه … رسول ربَّ.. الی الملآء فَدَعْوَتِهُمْ الی الایمانَ و خَلَعُ الاصنام و الاُوثان … فاَهْلَکُهم الرَّیح العقیمٌ: رسول ربِّ … إلی الملأ فدَعَوْتُهم إلی الإیمانِ و خَلْعِ الأَوثانِ … فأَهْلَکَهُمُ الرِّیحُ العَقیمُ.

ص ۱۰۲، س ۷: فاَخَذَتُهُم الرَّجفَه: فأَخَذَتْهُمُ الرَّجفَه.

ص ۱۰۹، س ۹: قلنا یا ذُوالقرنین: … ذَا القرنین.

ص ۱۴۲، س ۸: راجَعون: راجِعون.

ص ۱۵۰، س ۹: یا وَیْلَنی ءاَلِدوُوَاَنا: یا وَیْلَتی ءَ أَلِدُ و أَنَا.

ص ۱۸۵، س ۱۱: من تشبه به قوم فهو منهم: من تشبّه بقومٍ … .

ص ۱۸۵، س ۱۳: اقتضاءً بسیرَتُهُم و اتّباعا بِسُنَّتِهُم: اقتفاءً بِسیرَتِهِمْ و اتِّباعا بِسُنَّتِهِمْ.

ص ۱۸۷، س ۱۵: یا بُنَیَّ … فکیدوا: یا بُنَیَّ … فیَکیدوا.

ص ۱۹۱، س ۱۸ ۱۹: قال بعضِ الحُکما من لم یهجُّه الربیع و ازهاره والمزمیر و اوتاره فهو فاسد المَزاج و محتاج الی العَلاج: قال بعضُ الحکماءِ: مَن لم یهیِّجْه الربیع … فهو فاسد المِزاج و محتاج إلی العِلاج.

ص ۱۹۳، س ۱۵ ۱۶: ا تدری لِمَ فرّقتُ بینِکَ و بَینَ یُوسِفُ … لاَنَّکَ خفتَ الذِّئبُ … و نظرتَ الی: أَ تَدری … بینَکَ و بینَ یوسُفَ …خفتَ الذِّئبَ … و نَظَرْتَ إلی … .

ص ۱۹۵، س ۱۰: وجودک ذنب لا یُقاسَتْ به ذنبٌ۱۱: لا یُقاسُ به ذنبٌ.

ص ۱۹۷، س ۱: … و لا الی یتیم الاّ و ذکرت یتیمی: … وذکرتَ یتمی.

یَتْم و یُتْم مصدر و به معنای یتیم شدن است.

ص ۲۰۶، س ۲ ۳: اِنّ اللّه لا یِغَیّر بِقُوم حَتّی یِغیّروا ما باَنفِسِهُم: إنّ اللّهَ لا یُغیِّرُ بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِأَنْفُسِهِمْ.

ص ۲۱۵، س ۱۱: یا لیت راحیل لم یَلِدْنی: … لم تَلِدْنی.

ص ۲۲۸: س ۲۱ ۲۲: قال احدُهما اِنّی اَرینی … و قال الاخَرَ اِنّی اَرانی اَحمِلُ فُوقَ رأسی… نَبِئْنا بتأویله اِنّا نَرَیکَ مِن المُحسِنینَ: قال أحدُهما إنّی أَرانی … و قال الآخَرُ إنّی أرانی أحمِلُ فَوقَ رأسی … نَبِّئْنا بتأویلِه إنّا نَراکَ مِن المُحسِنینَ.

ص ۲۶۰، س ۱۲ ۱۳: الی ان قضی اللّه علیهُم ما قد قضی و دعاهم الی قربه و کِرامه بالکاس الاَوفی و المنزل الاَسنی: … علیهِم … کَرامه بالکأس الأوفی و المنزل الأسنی.

آنچه گفته شد تنها بخشی از اغلاط و خطاهای عربی و ضبطهای نادرست قرآنی متن است و در ادامه، به شمار دیگری از اغلاط اشاره ای گذرا می شود:

و اَشرکُه: و اشرکْه (هشتاد و چهار)/ فاَخرج: فَاخْرُجْ (۱)/ اللُّوح: اللَّوح (۲۶)/ تَعلِمون: تَعلَمون (۳۰)/ بمَخرَجین: بمُخرِجین(۶۲)/ اللّهمّ اَرزَقنا: اللّهمّ ارزُقْنا (۱۲۵)/ هلاکُهُم: هَلاکَهُم (۱۴۰)/ مُصُیبُها: مُصیبُها (۱۴۱)/ ربِّنا: ربَّنا (۱۴۵)/ تَقَبَّلَ: تقَبَّلْ (۱۵۸)/ اِنّ ابراهیمُ: إِنَّ إبراهیمَ (۱۶۶)/ ملّهِ ابراهیم: ملّهَ إبراهیمَ (۱۶۷)/ علی جمیع: و علی جمیع (۱۶۷)/ واَرزُقُهم: وارزُقْهم (۱۷۰)/ النَّبُوه: النُّبُوَّهَ (۱۷۷)/ لمُولاه: لمَوْلاه (۱۸۳)/ وجهُ الکاذبین: وجهَ الکاذبین (۱۸۷)/ فی الاحیای: فی الأحیاء (۱۹۷)/ یشتری: یَشتری (۲۰۸)/ لِسارقون: لَسارقون (۲۴۷)/ ببِضاعهٍ مَزجاهٍ: ببِضاعهٍ مُزجاهٍ (۲۵۵)/ اَثَرَک اللّهُ: آثَرَکَ اللّهُ (۲۵۶)/ علی اَحبّائهُم و اِخوانهُم: علی أَحبّائِهِم وإِخوانِهِم (۲۶۲)/ اذ نَجِّیْنا اللّه: إذ نَجّینَا اللّه (۲۸۲)/ اِمکثوا … لعَلّی: اُمکثوا … لَعلّی (۲۹۶)/ فاخلِعْ: فاخلَعْ (۲۹۸)/ فاسمِع: فاستَمِعْ (۲۹۹)/ بَئْتا: بَیْتا (۳۰۸)/ الحمدِ … لا حُول: الحمدُ … لا حَولَ (۳۱۵)/ فِرعُونُ و قَومَه: فِرعَونُ قَومَه (۳۱۶)/ و لاتُشمتْ: فلا تُشمتْ(۳۲۴)/ و …

اشعار عربی و فارسی

تمامی اشعار این کتاب در جلد نخست به جز چند بیت عربی فارسی است و بسیاری از آنها سروده شاعران نامداری چون: فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی، سنایی و … می باشد که شایسته بود مصحّح محترم با مراجعه به دیوان این شاعران هم مأخذ اشعار را ذکر می کرد و هم در دام اشتباهها و سهوهایی که نمونه ای از آنها در زیر ذکر می شود، گرفتار نمی آمد:

ص هفتاد و شش، س ۲۰:

فصاحت به عرف اهل کمال هست اقلال لفظ بی اخلال

وزن شعر در این بیت مختلّ است.

ص هشتاد و سه، س ۴:

و اذا بدت شمس النهار و وجهه رجعت و ضوء الشمس منه کاسف

«وجهه» صحیح است، نه «وجهه».

ص هشتاد و پنج، س ۳:

اذا افتخر الابطال یوما بسیفهم و عدّده ما یکسب المجد و الکرم

با توجّه به معنا و ساختار عبارت، «و عدّده ما یکسب» نمی تواند صحیح باشد و ظاهرا «وعدّوه ممّا یکسب» باید باشد.

ص هشتاد وشش، س ۲۳:

کافتی نبود بتر از ناشناخت

«که» در ابتدای مصراع، جزء مصراع نیست و این مصراعی از بیت مولوی است که در برخی چاپها به جای «آفتی»، «علّتی» آمده. تمام بیت اینچنین است:

آفتی نبود بتر از نا شناخت تو برِ یار و ندانی عشق باخت۱۲

ص ۴۴، س ۱۵:

تَغَیَّرْتِ البِلادُ و من علیها و وجهُ الارض مُغَبَّرُ قبیحُ

«تَغَیَّرَتِ البِلادُ» و «مُغْبَرٌّ» درست است. در پاورقی همین صفحه نیز چند بیت عربی آمده است که به اغلاط آن اشاره می شود:

الوجهِ الملیحُ: الوجهِ الملیحِ/ قتیلُ: قتیلٌ / قد تُضَمَّنَه: قد تَضَمَّنَه / و جاوَرْنا: و جاوَرَنا.۱۳

ص ۶۴، س ۳:

منعم به کوه و دشت و بیان غریب نیست هر جا رسید خیمه زد و بارگاه ساخت

«بیابان» درست است، نه «بیان». این بیت از سعدی است و مصراع دوم آن اینچنین نیز آمده است:

هر جا که رفت خیمه زد و خوابگاه ساخت۱۴

ص ۹۰، س ۵:

عصتْ عادٌ رسولُهم فامرا عطاشا لاتبلهم السما

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *