پاورپوینت روش شناسی فقه سیاسی اهل سنت


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
2 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت روش شناسی فقه سیاسی اهل سنت دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت روش شناسی فقه سیاسی اهل سنت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت روش شناسی فقه سیاسی اهل سنت :

موضوع اصلی نوشتار حاضر، بررسی و تحلیل فقه سیاسی اهل سنت بر اساس بنیادهای روش شناختی آن است . در این راستا، ابتدا رابطه فقه سیاسی اهل سنت با زبان و ادبیات عرب بررسی شده است، زیرا با توجه به گریز ناپذیری مراجعه به نص و نت برای تنظیم زندگی سیاسی، ادبیات عرب مهم ترین ابزار معرفتی فقیه است . در بخش دوم، با اشاره به منابع فقه سیاسی اهل سنت، جایگاه هر یک از این منابع و ضرورت روش شناختی آنها طرح شده و نیز با توجه به جایگاه ویژه نص قرآنی، ضرورت و نحوه تحویل منابع دیگر به آن در فقه سیاسی اهل سنت تبیین گردیده است . در بخش پایانی نویسنده، نظریه های فقه سیاسی اهل سنت را به دو دسته نظریه های قدیم و جدید تقسیم کرده و تاثیر گذاری بنیادهای روش شناختی فقه سیاسی اهل سنت در این دو دوره بر شکل گیری ویژگی ها خاص هر دوره و در نتیجه ظهور تقسیم بندی مذکور را مورد بررسی قرار داده است .

واژه های کلیدی: روش شناسی، فقه سیاسی، اهل سنت، اجتهاد، عقل گرایی، خلافت، شورا .

مقدمه

تجزیه و تحلیل هر علمی مستلزم بازشناسی بنیادهای روش شناختی آن علم در کنار بنیادهای دیگر و به ویژه بنیادهای معرفت شناختی است . افزون بر این، شناسایی علوم، تفکیک و تمایز آنها نیز نیازمند تبیین این بنیادهاست .

هرچند که شناخت صحیح و دقیق فقه سیاسی اهل سنت با بررسی توامان بنیادهای روش شناختی و معرفت شناختی امکان پذیر است، در این مقاله تنها به بنیادهای روش شناختی بسنده می شود . همچنین با توجه به برجستگی دیدگاه های شافعی، بر آرای وی تاکید بیشتری خواهد شد .

فقه سیاسی

فهم مفهوم فقه سیاسی و نیز تبیین جایگاه آن در میان علوم دیگر، بدون مراجعه به دانش سیاسی دوره میانه امکان پذیر نیست . نگاهی گذرا به تاریخچه شکل گیری دانش سیاسی مسلمانان بیانگر این واقعیت است که فقه سیاسی متاخر از برخی دیگر از معارف اسلامی در دوران میانه شکل گرفته و به تدریج ویژگی های خاصی به خود گرفته و به یک شاخه علمی مستقل تبدیل شده است . هر چند که دیدگاه های مختلفی درباره تقلیدی، ترکیبی یا تاسیسی بودن دانش سیاسی مسلمانان مطرح شده است، (۱) مقاله حاضر ضمن تاکید بر تاسیسی بودن آن، تاثیرپذیری آن از فرهنگ و علوم قبل از اسلام را نیز می پذیرد .

این دانش در دوران شکل گیری خود علی رغم هویت سازی اسلامی و حفظ تمایز نه تنها در مقابل میراث و دانش های قبل از اسلام (ایران، یونان و روم) موضع سلبی و دافعه مطلق نداشت بلکه در یک مواجهه فعال و با توجه به شرایط تمدنی خود به گزینش های معقولی اقدام کرده و بسیاری از میراث گذشته را در بافت عقلانیت سیاسی مسلمانان ملحوظ نمود . (۲)

مراجعه به این سنت فکری، ضرورت بازخوانی آثار مکتوب اندیشمندان و نویسندگان این دوران را آشکار می سازد که در این میان، آثار ابو نصر محمد فارابی (۲۵۵ – ۳۲۹ه) به ویژه احصاء العلوم و المله از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است . فارابی در احصاء العلوم به شمارش و توضیح علوم رایج زمانه خود پرداخته، پنج علم لسان، منطق، تعالیم، طبیعی و مدنی و اجزای آن را توضیح می دهد . از نظر وی، علم مدنی علمی است که از انواع افعال و رفتار ارادی و از ملکات و اخلاق و سجایا و عاداتی که افعال و رفتار ارادی از آنها سرچشمه می گیرند، بحث می کند . (۳) علم مدنی جایگاه بسیار بالایی در فلسفه سیاسی فارابی و همچنین در میان علوم دیگر دارد . فارابی سپس به تعریف علم فقه، پرداخته است و آن را علمی می داند که انسان را قادر به استخراج و استنباط حدود و احکامی می سازد که واضع شریعت آنها را معین نکرده است و نیز صحت و درستی آنها را بر اساس غرض و هدف واضع شریعت برای انسان آشکار می سازد . (۴) همچنین در کتاب المله، فقه را صناعتی می داند که انسان بتواند به مدد آن، با استفاده از احکام موضوعه و مصرحه (و اصول کلی)، به استخراج و استنباط حکم آنچه واضع شریعت به تحدید و بیانش تصریح نکرده بپردازد و درستی این تقدیر بر طبق غرض شارع، در کلیت دینی است که برای امت خاصی تشریع کرده است . (۵)

بنابراین فقه سیاسی بخشی از علم مدنی عام است که علم مدنی عام در احصاء العلوم فارابی به دو قسم فقه مدنی و حکمت مدنی و هر یک از این دو نیز به دو قسم نظری و عملی تقسیم شده است . فقه مدنی – و به اصطلاح امروز فقه سیاسی – در زمره فقه عملی و در کنار فقه نظری – و به اصطلاح امروز کلام سیاسی – قرار می گیرد . موضوع فقه مدنی (سیاسی) رفتار و عمل سیاسی مسلمانان است که احکام آن را با استفاده از منابع فقهی استنباط و بیان می کند . در نتیجه فقه سیاسی در برگیرنده احکام و مقررات زندگی سیاسی بر اساس قوانین شریعت است .

برخی از نویسندگان در تعریف فقه سیاسی به «مسائل » آن توجه کرده و بر اساس آن فقه سیاسی را چنین تعریف کرده اند:

در فقه مباحثی تحت عنوان جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، حسبه، امامت و خلافت، نصب امرا و قضات، مامورین جمع آوری وجوهات شرعیه، مؤلفه قلوبهم، دعوت به اسلام، جمعه و جماعات، آداب خطبه ها و برگزاری مراسم عید، صلح و قرارداد با دولت های دیگر، تولا و تبرا، همکاری با حاکمان و نظایر آن به طور مستقیم یا غیر مستقیم مطرح شده است که به آنها احکام سلطانیه یا فقه سیاسی گفته می شود . (۶)

بر اساس رویکرد فوق، فقه سیاسی حقوق و تکالیف انسان را بر اساس شریعت در مسائل سیاسی و اجتماعی بیان می کند; از این رو می توان موضوع فقه سیاسی را رفتارها و اعمال سیاسی انسان و به طور مختصر زندگی سیاسی دانست; بنابراین فقه سیاسی تنها به رفتارهای عمومی توجه داشته، حوزه خصوصی افراد را دربرنمی گیرد . فقه سیاسی بر این اساس به تنظیم زندگی انسان و تبیین احکام مربوط به رفتارهای انسان ها در حوزه عمومی می پردازد .

در تعریفی دیگر از فقه سیاسی آمده است: «الفقه السیاسی هو الفهم الدقیق لشئون الامه الداخلیه و الخارجیه و تدبیر هذه الشئون و رعایتها علی ضوء احکام الشریعه و هدیها» (۷) . در این تعریف، هم به موضوع فقه سیاسی (شؤون داخلی و خارجی امت) و هم هدف آن (فهم دقیق شؤون و تدبیر آنها) اشاره شده است .

مبنای تدبیر شؤون جامعه نیز در این تعریف، احکام شرعی دانسته شده است که بنیان روش شناختی استدلال های فقه سیاسی را نیز نشان می دهد .

فقه سیاسی اهل سنت

فقه سیاسی اهل سنت بسان شاخه ای از فقه اهل سنت، بر اساس آرا و دیدگاه های بنیان گذاران این فقه یعنی شافعی، مالکی، حنبلی و حنفی شکل گرفته است و از این جهت شاید بتوان چهار مکتب فقهی را درباره آن نام برد; اما به لحاظ روش شناختی – که مبنای مقاله حاضر است – بیشترین سهم را در این بین ابن ادریس شافعی دارد . شافعی با تاسیس اصول فقه، بنیاد روش شناختی فقه و فقه سیاسی را با تمام ویژگی ها و نتایج آن تدارک کرد . او که در جدال دو سویه بین معتزله و مرجئه از یک طرف و نزاع قومی (شعوبی) عرب و فارس از سوی دیگر قرار داشت – نزاعی که سرانجام شکل دینی به خود گرفته و حول تاویل نصوص دین تمرکز یافت – نظامی روش شناختی ارائه کرد که مهم ترین و اصیل ترین تجربه فقهی – سیاسی اهل سنت تا کنون بر آن استوار بوده است . (۸)

البته در تکوین فقه سیاسی اهل سنت، علاوه بر تلاش های فقهی شافعی، تلاش های کلامی – معرفت شناختی ابو الحسن اشعری نیز حایز اهمیت است که مبانی کلامی فقه سیاسی را تدارک دیده و استدلال های فقهی اهل سنت بر پایه آن استوار شده است . بر این اساس، در مجموع بنیاد دوگانه فقه سیاسی سنی در دوره میانه را اندیشه های این دو متفکر شکل می دهند . (۹)

زبان شناسی و فقه سیاسی اهل سنت

فقه سیاسی به دلیل ارتباط زیاد با نص قرآن و سنت، رابطه تنگاتنگی با زبان عربی و در نتیجه ادبیات عرب دارد . همان طوری که گذشت، فقه سیاسی تنظیم کننده زندگی سیاسی بر اساس آموزه های دینی است که در مرحله اول در قرآن کریم و در مرحله دوم در سنت پیامبر منعکس شده است . به همین دلیل ویژگی اصلی فقه سیاسی، نص گرایی است . توجه به نص، از این حقیقت نشات می گیرد که از دیدگاه مسلمانان، تعالیم دینی که از طریق وحی ابلاغ شده، تنها ویژه پیامبر نبوده، دیگران را نیز در نظر دارد . این بحث، با وجود سابقه اش، در دوران جدید بیشتر مورد توجه قرار گرفته است . یکی از مباحثی که در اصول فقه در بحث الفاظ از گذشته مورد توجه بوده، «اختصاص یا عدم اختصاص خطاب های قرآنی به پیامبر صلی الله علیه و آله و اصحاب وی » است . در این بحث اکثر علمای اصول ضمن نفی عمومیت الفاظ خطابی از قبیل «یا ایها الناس » و «یا ایها الذین آمنوا» ، شمول حکمی در مورد متاخرین زمانی و مسلمانان دوران بعد را از طریق ادله دیگر از جمله اجماع و دلیل ضرورت اثبات کرده اند .

بدین ترتیب امکان استنباط احکام از نصوص قرآنی برای تمامی دوره ها فراهم می گردد .

تفاوت اساسی دوران قدیم و جدید در این بحث، در این است که در دوران جدید به ویژه در میان نویسندگان عرب، توجه بیشتری به نص و نحوه دلالت آن صورت گرفته و از مباحث رایج در میان آنان بوده است . بسیاری از نویسندگان عرب، به تبیین مفهوم نص و حقیقت آن پرداخته اند . برای نمونه، نصر حامد ابو زید بر این باور است که نص قرآنی حد فاصل میان دو مرحله از تاریخ فرهنگ عربی (مرحله شفاهی و مرحله تدوین) است . (۱۰) بر این اساس نص قرآن نقش بسیار مهمی در گذار از فرهنگ شفاهی به فرهنگ مدون عربی ایفا کرده است . از نظر ابو زید، پیام نص قرآن ویژه پیامبر نبوده، توده مردم را نیز دربرمی گیرد:

پیام گنجانده شده در عمل ارتباطی وحی، خواه پیامی زبانی باشد یا غیر زبانی، تنها به دریافت کننده نخست [پیامبر] اختصاص ندارد، بلکه غرض [از فرو فرستادن آن]، ابلاغ و اعلام آن به عامه مردم است . حال اگر این پیام، پیام زبانی – گفتاری باشد – چنان که این حکم در مورد قرآن صدق می کند – سزاوار است که منطوق لفظی این پیام (وحی) بدون هیچ تغییر و تبدیل یا تحریفی ابلاغ شود . (۱۱)

دقت در عبارت فوق، سه نکته اساسی را آشکار می سازد: اولا، پیام وحی اختصاصی به پیامبر ندارد، توده مردم را هم شامل می شود; ثانیا، پیام وحی پیامی زبانی و گفتاری است; و ثالثا، ضرورت حفظ منطوق لفظی این پیام از هر گونه تحریف و تغییری . تامل در این نکات، این حقیقت را روشن می سازد که در میان مسلمانان به ویژه اعراب، توجه به فهم پیام قرآن و تلاش در هت حفظ آن، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده و دقیقا به همین دلیل دو علم ادبیات عرب و اصول فقه با اقبال زیادی مواجه شده است .

ادبیات و زبان شناسی (علم اللسان) جایگاه والایی در فقه سیاسی دارد . هر گونه استنباطی در فقه سیاسی بدون کاربست ادبیات امکان پذیر نیست . بحث برتری ادبیات بر منطق و یا بر عکس و نیز نیاز جامعه و فرهنگ اسلامی بر منطق در کنار ادبیات، از مباحث رایج در قرن چهارم هجری بوده است . این مباحث به گونه مناظره ای علمی میان طرفداران ادبیات و طرفداران منطق یونانی در این دوران، منعکس شده است . دسته اول و در راس آنها ابو سعید سیرافی بر این باور بودند که ادبیات همان کارویژه منطق را (تمییز کلام درست از نادرست) دارد; در حالی که دسته دوم و در راس آنها متی بن یونس معتقد بودند میان منطق و ادبیات تفاوت وجود دارد; موضوع منطق معناست، ولی موضوع ادبیات لفظ است و به دلیل تقدم معنا بر لفظ، منطق بر ادبیات مقدم است و در نتیجه در جامعه و فرهنگ اسلامی علاوه بر ادبیات به منطق نیز نیازمندیم . فارابی با رد هر دو دیدگاه، بر این باور بود که لفظ و معنا جدایی ناپذیرند، از این رو وجود منطق باعث بی نیازی از ادبیات نمی شود و برعکس; البته کارکرد این دو متفاوت است . ادبیات ناظر به الفاظ در زبان خاصی است، در حالی که منطق ناظر به زبان خاصی نیست; از این رو به نظر فارابی، زبان شناسی فی الجمله از دو چیز بحث می کند: نخست، الفاظ دال بر معانی و شناخت مدلول آنها در امت خاص; دوم، شناخت قوانین این الفاظ . اما موضوعات منطق عبارت است از قوانین در معقولات از آن جهت که مدلول الفاظند و الفاظ از آن حیث که دلالت کننده بر معقولات هستند . (۱۲)

با توجه به مطالب گذشته، جایگاه ادبیات در فقه سیاسی آشکار می شود . فقه سیاسی و فقیه سیاسی برای تنظیم زندگی سیاسی، ناگزیر از مراجعه به نص و سنت است و در نتیجه برای فهم مدلول الفاظ به کار رفته در این متون، نیازمند ادبیات و استخدام قواعد آن است و دانستن منطق و به کارگیری آن موجب بی نیازی از ادبیات نمی شود; از این رو مهم ترین ابزار معرفتی برای فقیه سیاسی، ادبیات عربی و زبان شناسی عربی است . ابزار بودن ادبیات عرب، بیانگر تقدم زمانی این شاخه علمی بر سایر علوم اسلامی نیز می باشد . ادبیات عرب به لحاظ زمانی نیز بر علومی از قبیل حدیث، فقه، اصول فقه و کلام تقدم دارد . عبد الجواد یاسین نحوه پیدایش فقه را با توجه به نص این گونه توضیح می دهد: «چون وظیفه نص، عمل در زندگی خارجی است، طبیعی است که «فقه » به وجود آید . فقه مجموعه ای از احکام است که از احتکاک نص با زندگی خارجی برخاسته است » . (۱۳)

بنابراین به دلیل تلاش برای فهم نص، فقه پدید آمد و فقه در این راستا ناگزیر بود از ادبیات عرب بهره گیرد . البته فقه در فهم نص، موجودیت مستقلی یافته و در سیر تکاملی اش حجمی گسترده تر پیدا کرده است . به گفته یاسین، زمانی بر اسلام گذشته که غیر نص چیزی نبود، اما زمانی بر آن گذشته که به نص، فقه و فکر اضافه شده و فقه همچون نص از ناحیه عملی از جایگاه بالایی برخوردار گشته است . سپس در تکوین عقل مسلمانان، مرجعیت فقه بر نص افزون گشته و در نتیجه حجم فقه در منظومه فکری مسلمانان بیش از حجم نص گردیده است، در حالی که فقه مترادف نص نیست، زیرا فقه نتیجه احتکاک نص با زندگی واقعی انسان در زمان و مکان خاص است، در حالی که نص آن وحی مجرد و قبل از انجام این احتکاک است . (۱۴)

اکنون با توجه به چنین جایگاهی، نوع و میزان تاثیرگذاری ادبیات و زبان شناسی بر استنباطهای فقه سیاسی آشکار می گردد . اگر زبان شناسی مهم ترین ابزار معرفتی فقه سیاسی است، میزان آشنایی فقیه با زبان عربی و قواعد آن بر میزان صحت و روایی استنباطهای آن فقیه تاثیر زیادی بر جای خواهد گذاشت . بی تردید، هر چه قدر این آشنایی بیشتر باشد، فقیه از قدرت بکارگیری بیشتری برخوردار بوده، توانایی استنباط نیز بیشتر می گردد و علاوه بر این، اعتبار و روایی استنباطهای او نیز بیشتر خواهد شد .

فقه سیاسی اهل سنت، این جایگاه والا را برای ادبیات عرب به رسمیت شناخته است; برای نمونه شافعی تفسیر نص را بدون آشنایی و فهم ادبیات عرب ممکن نمی داند . از نظر وی، فهم نص مستلزم فهم لغت عربی خالص از هر گونه تاثیرات اجنبی و کلمات بیگانه است; (۱۵) از این رو لهجه قریش را بر لهجه های دیگر عربی برتری داده و نه تنها از زبان عربی در فهم نص دفاع می کند که از خالص بودن لغت و لهجه قریش نیز دفاع کرده، بر برتری آن بر سایر لغات و لهجه های عربی تاکید می ورزد . (۱۶) تاکید شافعی بر عربیت و ضرورت آن با لهجه صحیح عربی (قریش) به حدی است که در آرای تفصیلی فقهی اش نیز بر آن تاکید کرده و وضعیت مسلمانان غیر عرب را لحاظ نمی کند . به گفته نصر حامد ابو زید، این تاکید شافعی در واقع تکلیف مالایطاق بر افراد غیر عرب است و از سطح یک اختلاف فرعی فقهی فراتر رفته است . (۱۷)

اما بی تردید در این میان سنت بر دیگر منابع (اجماع و قیاس) برتری دارد . سنت مهم ترین منبعی است که مفسر قرآن به حساب می آید; از این رو پس از قرآن، سنت قرار می گیرد و در مرتبه بعد، اجماع و سپس قیاس . در این بخش پس از توضیح هر یک از این منابع، جایگاه عقل و روش عقلی را در استنباطهای فقه سیاسی اهل سنت مورد بررسی قرار می دهیم .

منابع فقه سیاسی اهل سنت

۱ . قرآن کریم

قرآن مهم ترین منبع و مصدر فقه سیاسی اهل سنت است و از این رو از اهمیت بسیار زیادی در نوع و میزان اعتبار استنباطهای فقه سیاسی برخوردار است . قرآن از آن رو در راس منابع فقه سیاسی قرار می گیرد، که دربرگیرنده وحی الهی است . «وحی » در پژوهش های معناشناختی از جمله کلمات «کانونی » است که در قرآن به کار رفته است . از این دیدگاه، وحی اساسا مفهومی زبان شناختی است که در قرآن دو جنبه متفاوت ولی با اهمیت برابر دارد: یکی از آنها مربوط به سخن و کلام بودن آن به دقیق ترین معنای فنی «کلام » و متمایز از «لسان » (زبان) است . جنبه دیگر به این واقعیت وابسته است که از همه زبان های فرهنگی که در زمان ظهور اسلام در دسترس بود، خدا عمدا زبان عربی را به عنوان وسیله تکلم خود برگزید نه بر حسب تصادف و اتفاق (۱۸) و تجزیه معناشناختی واژه «وحی » بیانگر این است که وحی (کلام الهی) دو جزء مفهومی داشته که با ترکیب آنها مفهوم واقعی آن شکل می گیرد . به گفته ایزوتسو خود امکان بازگرداندن وحی به صورت تحلیلی تر «کلام خدا» به وضوح نشان می دهد که این نمود از لحاظ معناشناختی دو نقطه تاکید متفاوت دارد: خدا و کلام . به عبارت دیگر، این مفهوم بر دو پایه ایستاده است . (۱۹) البته این دو جزء لازم است در کنار هم مورد توجه قرار گیرند تا معنای صحیح و دقیق این کلمه را دریابیم، چرا که تاکید بر هر یک از این دو جزء بدون توجه به جزء دیگر، بخشی از مفهوم واقعی آن را نشان می دهد و ما را از توجه به جزء دیگر باز می دارد; از این رو در مفهوم وحی لازم است به هر دو توجه کرد و همانطوری که ایزوتسو نتیجه می گیرد:

بنابراین مقاومت در برابر رسیدن به این نتیجه دشوار است که تا آن جا که به کلام خدا مربوط می شود، وحی امری اسرارآمیز است و وجه مشترکی با رفتار زبان شناختی بشری ندارد و تا آن حد که به کلام بودن آن ارتباط پیدا می کند، می بایستی همه خصوصیات اساسی کلام بشری را داشته باشد . (۲۰)

بنابراین کنار هم قرار گرفتن این دو جزء، ترکیبی می سازد که ضمن متعالی بودن، قابلیت فهم بشری را نیز به همراه دارد . بدیهی است که اگر جزء دوم نباشد، نمی توان تعالیم وحیانی را پایه و مبنای زندگی بشری قرار داد . توجه به نکات ذکر شده اهمیت نص قرآنی را به عنوان مهم ترین منبع استنباطهای فقه سیاسی در راستای تنظیم زندگی سیاسی آشکار می سازد . در فقه سیاسی اهل سنت، به ویژه در فقه شافعی، قرآن به عنوان نخستین و مهمترین منبع استنباطهای فقهی از جایگاه مهمی برخوردار است . شافعی در استنباطهای فقهی خود برای کشف احکام زندگی، مطابقت با نص را شرط اساسی می داند و در نتیجه در روش شناسی خود بر نص قرآن تاکید زیادی می کند . اما «نخستین گام او در پژوهش از نص قرآن کشف دلالت زبانی آن در قلمرو زبان عربی است و چنین می اندیشد که معنای نص منحصرا در حوزه ساختارهای نحوی زبان عرب نهفته است » . (۲۱)

شافعی در تاکید بر عربیت نص تا آن جا پیش می رود که بحث اصالت عربی الفاظ غیر عربی قرآن را نیز مطرح می کند . وی بر خلاف بسیاری از کسانی که معتقدند در قرآن کلماتی به کار رفته که در اصل واژه غیر عربی هستند، اعتقاد دارد که این الفاظ در واقع و در اصل عربی بوده اند . نصر حامد ابو زید می گوید:

شافعی بر خلاف نظریه غالب در دورانش، بر این باور است که الفاظی که گفته می شود [در قرآن] غیر عربی هستند . در واقع الفاظ عربی هستند و کسانی که بر خلاف این سخن می گویند اساس و ریشه این الفاظ را نمی دانند . پس خیال کرده اند که عربی نیستند . (۲۲)

۲ . سنت

سنت دومین منبع روش شناختی فقه سیاسی اهل سنت و مهم ترین منبع پس از قرآن به حساب می آید . در خصوص نت بحث های متعددی صورت گرفته که از دیدگاه مقاله حاضر، توجه به دو بحث از اهمیت زیادی برخوردار است:

۱ . ضرورت روش شناختی سنت: یکی از بحث های مهم درباره سنت، اثبات ضرورت آن است . اگر قرآن کریم دربرگیرنده قواعد و قوانینی است که می توان بر اساس آنها به تنظیم زندگی سیاسی پرداخت، دیگر چه نیازی به سنت در استنباط احکام زندگی سیاسی وجود دارد . دیدگاه برخی از فقهای اهل سنت بیانگر این حقیقت است که مراجعه به سنت در واقع راه حلی است برای مشکل روش شناختی که در مورد قرآن وجود دارد . از آن جا که قرآن دارای آیات متعددی است که برخی از آنها دلالت آشکار و صریح ندارد، به لحاظ روش شناختی، فهم این آیات از دسترسی انسان خارج می شود; برای نمونه، شافعی در یک تقسیم بندی کلی آیات قرآن را به سه بخش تقسیم می کند: آیاتی که دلالت صریح دارند، آیاتی که در آنها حکم صریحی نیامده و آیاتی که به اجتهاد مردم واگذار شده است . ولی راه حل فهم احکام غیر صریح را بر اساس خود قرآن مراجعه به سنت دانسته، حکم دسته سوم را نیز وجوب اجتهاد دانسته است . بنابراین شافعی با طرح سنت، مشکل روش شناختی عدم دسترسی به آیات غیر صریح را حل می کند .

۲ . استقلال و عدم استقلال سنت: آیا در فقه سیاسی اهل سنت، سنت در کنار قرآن منبع مستقلی تلقی می شود؟ منظور از استقلال سنت در کنار قرآن، امکان وضع قانون و احکام از سوی پیامبر در امور غیر منصوص است . در این بحث اختلاف نظر وجود دارد . منشا این اختلاف نظر وحی دانستن سنت از سوی برخی و عدم آن از سوی برخی دیگر است . شافعی در این بین تلاش می کند با طرح این بحث که قرآن مصدر مشروعیت سنت است، سنت را به نص قرآنی برگردانده و همان حکم قرآن را بر آن بار کند; از این رو از سه جهت سنت را متعلق به کتاب می داند:

۱ . به لحاظ شباهت دلالی: در جایی که سنت مطابق با نص قرآن باشد، سنت تکرار نص قرآنی است و در واقع، سنت ناقل قرآن محسوب می گردد;

۲ . به لحاظ ارتباط تفسیری: در چنین حالتی سنت مفسر قرآن محسوب می شود . برخی از آیات قرآن به جهت عموم و اجمال با سنت تفسیر می گردند و در این تفسیر خاص و مقید آیات روشن می شود;

۳ . به لحاظ کسب مشروعیت تشریع مستقل سنت از قرآن: در مواردی که نص قرآن وجود ندارد، پیامبر می تواند به وضع احکام و قوانین بپردازد که در چنین حالتی مشروعیت این تشریع نشات گرفته از قرآن است و بدین جهت حتی در این حالت نیز ارتباط دلالی سنت با نص نیز محفوظ است . به گفته شافعی:

سنن رسول خدا با کتاب خدا دو وجه دارد: وجه اول، نص کتاب که رسول خدا آن گونه که خداوند آن را نازل کرده از آن تبعیت می کند و دیگری، کلامی که رسول خدا در آن مقصود خداوند را در قرآن بیان می کند … در این دو وجه اختلافی نیست، و وجه سوم، آنچه که رسول خدا در مواردی که نص قرآن وجود ندارد، وضع نماید . (۲۳)

بنابراین علاوه بر این که سنت پیامبر در واقع مفسر قرآن است، از نوعی استقلال نیز برخوردار است . مطابق این دیدگاه می توان بر اساس سنت پیامبر در مواردی که نص وجود ندارد، به استخراج احکام زندگی سیاسی پرداخت . لازمه چنین دیدگاهی در واقع این است که تمامی اقوال، افعال و تقریرات پیامبر (سنت) از وحی صادر شده باشد و در نتیجه پیروی از تمامی رفتارهای پیامبر لازم و ضروری است . این مطلب یکی از مهمترین تبعات منطقی این دیدگاه است .

۳ . اجماع

اجماع سومین منبع روش شناختی فقه سیاسی اهل سنت محسوب می گردد . منظور از اجماع، توافق مسلمانان به ویژه صحابه نخستین در حکم یک مساله است; از این رو اجماع مترادف با عمل و رای صحابه دانسته شده است . بر اساس این دیدگاه، رای و عمل صحابه از حجیت برخوردار بوده و می توان بر اساس آن به استنباط و استخراج احکام زندگی و از جمله زندگی سیاسی دست زد . تبیین جایگاه اجماع به عنوان یک منبع روش شناختی نیز مستلزم تبیین ضرورت روش شناختی آن و نیز میزان استقلال آن از دو منبع قرآن و سنت است .

۱ . ضرورت روش شناختی اجماع: با توجه به نص محوری و نص گرایی فقه سیاسی اهل سنت، به کارگیری اجماع به عنوان یکی از روش های مهم استنباطهای فقهی، نیازمند اثبات ضرورت آن است . در این جا نیز فقه سیاسی اهل سنت استدلال مشابه سنت ارائه می کند . هر چند بر اساس این دیدگاه سنت ضرورت بیشتری دارد چرا که تفسیر کننده آیات غیر صریح قرآن است، اما اجماع نیز نقش روشنگری و تفسیر را از زاویه دیگر ایفا می کند . از این دیدگاه، مراجعه به آیات قرآن و سنت به ویژه در باب سیاست، بیانگر این واقعیت است که درباره برخی از رفتارها و به ویژه رفتارهای سیاسی سخن صریح و آشکاری از قرآن و سنت یافت نمی شود، در نتیجه منبعی دیگر برای پر کردن این خلا لازم و ضروری می نماید . فقه سیاسی اهل سنت این خلا روش شناختی را با طرح «اجماع » پر می کند .

۲ . استقلال و عدم استقلال اجماع: اجماع با توجه به ضرورت روش شناختی که برای آن ذکر شد، از جایگاه مستقلی برخوردار نیست; به عبارت دیگر، حجیت اجماع برگرفته از حجیت نص قرآنی و سنت پیامبر است و در کنار آن دو به تفسیرشان می پردازد . به گفته شافعی، حجیت اجماع از این روست که وجود مخالف سنت پیامبر در آن بعید است چرا که سنن رسول از عموم علما و جمع صحابه غایب نیست اگر چه برخی از علما نسبت به آن آگاه نباشند . (۲۴) همچنین وی در پاسخ به یک سؤال درباره دلیل حجیت اجماع می گوید: اگر اجماع کنندگان آنچه را که بر آن اجماع کرده اند از رسول الله حکایت کنند، در این صورت حکم سنت را دارد، ولی اگر آن را حکایت نکنند ما به این دلیل از آنها تبعیت می کنیم که می دانیم تمامی آنها بر خلاف سنت رسول خدا و بر خطا و اشتباه اتفاق رای پیدا نمی کنند; از این رو می توان سنت را حکایت مروی و اجماع را حکایت غیر مروی دانست . با توجه به این که در این برداشت از مفهوم اجماع بر عمل و رای صحابه تاکید می شود، در نتیجه عمل صحابه نوعی مرجعیت عام و فراگیر پیدا می کند .

۴ . قیاس

قیاس، ملحق کردن حکم مسائلی به حکم مسائل دیگر است . در قیاس، احکام مسائلی که در سه منبع قرآن، سنت و اجماع به صراحت یافت نمی شود به احکام مسائل مشابهی که حکم آنها به صراحت در این سه منبع ذکر شده، قیاس گردیده و بر مقیاس آنها، حکم آن مسائل بیان می گردد . البته در برخی از نوشته ها از منبع چهارم به «اجتهاد» تعبیر شده است، اما اجتهاد مفهومی وسیع تر دارد . اجتهاد اقسامی دارد: ۱ . اجتهاد در مورد نص قطعی که همه مسلمانان آن را منع کرده اند; ۲ . اجتهاد در موردی که نه اجماع و نه نصی در آن است; ۳ . اجتهاد در فهم نص ثابت به خبر متواتر و غیره; ۴ . اجتهاد در روایت به خبر واحد . (۲۵) قیاس در این تقسیم بندی ذیل قسم دوم قرار می گیرد . به هر حال تبیین جایگاه قیاس نیز با توجه به تبیین ضرورت روش شناختی و میزان استقلال آن آشکار می گردد:

۱ . ضرورت روش شناختی قیاس: توجه به مفهوم قیاس، ضرورت روش شناختی آن را آشکار می سازد . قیاس برای پر کردن یک خلا روش شناختی – اما نه به اهمیت خلا روش شناختی سنت و اجماع – طرح شده است . ضرورت قیاس بیشتر با توجه به واقعیت های زندگی آشکار گردیده است . تنظیم زندگی و از جمله زندگی سیاسی نیازمند قواعد و قوانینی است

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.