پاورپوینت گفت وگو با آیه الله سید کاظم حائری


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
5 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت گفت وگو با آیه الله سید کاظم حائری دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت گفت وگو با آیه الله سید کاظم حائری،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت گفت وگو با آیه الله سید کاظم حائری :

پژوهش و حوزه: حضرت آیه الله حاج آقای حائری با توجه به این که نشریه «پژوهش و حوزه » بخشی را به معرفی دین پژوهان و فرزانگانی که در حوزه های علمیه دارای آثار و مباحث فقهی، اصولی، فلسفی و کلامی اند اختصاص داده، خواستیم که با طرح سؤال هایی از محضر حضرت عالی استفاده کنیم . ابتدا اگر موافق باشید مقداری درباره زندگی خودتان صحبت بفرمایید .

آیه الله حائری: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین . ابتدا این را عرض کنم که بنده جزو فرزانگان نیستم و امیدوارم خداوند روز قیامت به حسن ظن شما با حقیر رفتار کند و دقت حقیقی را برای مجازات حقیقی با من نکند و به همین دید خوشبینانه شما دوستان با من رفتار کند . از نظر معرفی شخص خودم حالا که مایل هستید توضیح مختصری می دهم: خاندان ما ایرانی و اصلمان از شیراز است . پدربزرگ پدری ام از شیراز به عراق منتقل و در کربلا ساکن شد و در آن جا پدرم به دنیا آمد . پدرم نیز در بزرگ سالی یعنی بعد از آن که جوانی اش تقریبا به اواخر رسیده بوده همسری از اهالی نیشابور اختیار کرد . این خانم ظاهرا متولد نجف بود ولی مدتی با برادرش، مرحوم آیه الله شیخ محمدتقی نیشابوری، در کربلا زندگی می کردند و به این ترتیب شناخت و آشنایی بین پدرم و مرحوم آقای شیخ محمدتقی نیشابوری که دایی من ست برقرار شد و این شناخت کم کم به این منتهی شد که با خواهر ایشان به نام سکینه خانم که اصالتا از نیشابور است ازدواج کنند . فرزند ارشدشان در همان ایام خردسالی و شاید شیرخوارگی به رحمت ایزدی پیوست، فرزند دومشان هم باز حلیمه خانمی بود که او هم در کوچکی به رحمت ایزدی پیوست، فرزند سومشان من هستم که در کربلا به دنیا آمدم ولی در شیرخوارگی یا شاید کمی بعد از شیرخوارگی با پدر و مادرم به نجف اشرف منتقل شدیم .

من از سن پنج سالگی شروع به درس خواندن کردم، طبق روش آن زمان که مدرسه های امروزه زیاد رایج نبود . اولین استاد من مادرم بود که قرآن را به من آموخت و به دست ایشان تربیت شدم . بعد از قرآن «مفاتیح الجنان » را به من درس دادند . بعد احکام را از روی چند تا از رساله های عملیه علمای وقت به من یاد داد . هم چنین چند اثر از مرحوم مجلسی از قبیل «عین الحیاه » را از آن بزرگوار فراگرفتم . بدین ترتیب تا حدود هفت سالگی به مدت دو سال شاگرد مادرم بودم .

هفت ساله که شدم وی امر تعلیم و تعلم مرا به پدرم سپرد و گفت از این جا به بعد کار من نیست . پدرم در اصول عقاید «حق الیقین » مجلسی را به من درس گفت . از کتاب های حوزوی هم از اول «جامع المقدمات » شروع کرد . گاهی ایشان فرصت نداشت که همه درس ها را به من بگوید، لذا مختصری از آن ها را به بعضی از طلبه های آن زمان حواله می داد و من نزد آنان فرامی گرفتم . جامع المقدمات که تمام شد مطابق برنامه ای که آن زمان معروف بود نوبت به «سیوطی » رسید . ایشان در فراگیری درس ها روش تازه ای را پیش پای من گذاشت; به این صورت که پیش از این که درس بگوید خودم مطالعه می کردم سپس آن چه را که از کتاب فهمیده بودم به ایشان عرضه می کردم تا اگر اشتباه کرده ام تصحیح کند . تا آخر کتاب «مکاسب » من خدمت پدر بودم، در این دوره هم باز قسمت هایی از درس ها را که فرصت نداشت به اساتید دیگر واگذار می کرد، ولی عمده درس های همین دوره سطح را نزدخود ایشان تلمذ کردم . این برنامه تقریبا ده سال طول کشید یعنی از هفت سالگی تا هفده سالگی .

پژوهش و حوزه: آیا آن زمان این روش تدریسی که اشاره فرمودید; یعنی مطالعه خودتان و ارائه آن به استاد و سپس رفع اشکال در نجف رایج بود؟

آیه الله حائری: نه رایج نبود، بلکه ابتکار مرحوم پدرم بود . ایشان این پیشنهاد را کردند و ما هم تحت امر ایشان بودیم . توصیه مؤکد دیگری که ایشان داشتند این بود که شبیه همان روش قدما «مغنی » و «مطول » را باید همه اش را بخوانی . «قوانین الاصول » را هم یا تمام دو جلد و یا لااقل یک جلد آن را باید می خواندیم . در آن زمان این طور متعارف بود، لذا ایشان هم طبق همان برنامه ای که آن وقت مالوف بود عمل می کرد . به همین دلیل دروس سطح ما ده سال طول کشید . در هفده سالگی بود که من دیگر درس های سطح را نزد ایشان به پایان بردم .

پژوهش و حوزه: درس خارج را در درس چه کسی حاضر می شدید؟

آیه الله حائری: به حکم علاقه خانوادگی که ما با مرحوم آیه الله العظمی شاهرودی داشتیم (ایشان شوهرخاله بنده بودند) به درس ایشان کشیده شدیم . از هفده سالگی شروع به فراگرفتن درس خارج کردم . یادم هست شب اولی که درس ایشان رفتم، درباره «اجتماع امر و نهی » بحث می کردند . لذت آن شب اول هنوز در کام من هست واقعا لذت درس خارج را چشیدم و بعد آمدم منزل و آن ها را نوشتم . حدود ده تا چهارده سال در خدمت ایشان بودم . همان هنگام که خدمت آیه الله شاهرودی بودم با مرحوم شهید صدر (شهید صدر بزرگ نه مرحوم آقا سید محمد که اخیرا شهید شدند) آشنا شدم و خدمت ایشان رفتم . یعنی هم درس مرحوم آیه الله شاهرودی می رفتم و هم درس مرحوم شهید صدر، تا وقتی که مرحوم آیه الله شاهرودی در اثر کهن سالی، توان تدریس نداشتند و خانه نشین شدند، آن وقت ما فقط به درس خارج آیه الله العظمی صدر می رفتیم .

پژوهش و حوزه: حاج آقا آن زمان کرسی درس مباحث خارج فقه و اصول در نجف در اختیار چه کسانی بود؟

آیه الله حائری: فقط در اختیار مراجع درجه یک بود و حالت ابتذالی که متاسفانه امروزه پیدا کرده نداشت . البته حوزه نجف خیلی نقایص داشت و من معتقدم که بالاخره همان نقایص حوزه بود که نتوانست دست ملت را بگیرد و وضعیت ما را در عراق محفوظ بدارد، ولی از این نظر خوب بود که این وضع سبکی و کم عمقی و ابتذالی که حالا دارد و هرکسی بلند می شود درس خارج می دهد، نداشت بلکه مختص مراجع درجه یک بود . حتی من یادم هست مرحوم شهید صدر با این که از نظر مایه های علمی دست کمی از مراجع درجه یک نداشت بلکه شاید چیزی هم اضافه داشت، ولی در عین حال، اولی که ایشان درس خارج را شروع کرد به این دلیل که خیلی جوان بود بعضی پنهانی به درس ایشان می آمدند، چون از یک طرف می دیدند که درس ایشان پرمایه است و از طرف دیگر خیلی جوان است، در صورتی که حالا این جا اصلا وضع طوری شده که هرکسی درس خارج می گوید و این حالت خیلی مورد تاسف است . البته بعدا در قم که بودیم به ما خبر رسید که آن جا هم وضع خراب شده . ولی در آن تاریخ از این نظر خوب بود و درس خارج، حرمتی داشت و مربوط به مراجع درجه یک مثل آیه الله خویی، آیه الله حکیم، آقا میرزا آقای شیرازی و میرزا عبدالهادی شیرازی، سید عبدالله شیرازی (که اخیرا در مشهد فوت کرد) آیه الله گلپایگانی (پدر سید حسن گلپایگانی) می شد . این را هم بگویم که در آن زمان هنوز حضرت امام رحمه الله علیه به نجف اشرف نیامده بود .

پژوهش و حوزه: سال هایی که حضرت عالی در محضر درس آیه الله شاهرودی بودید اگر ایشان مباحث نو و یا آراء خاصی داشتند که علمای قبل مطرح نکرده باشند و الان در ذهن مبارکتان هست بیان بفرمایید .

آیه الله حائری: من فکر نمی کنم مباحث تازه ای داشتند، ولی ایشان یک آراء مخصوص به خود داشت; مثلا در مبحث «حجیت خبر واحد» رایش این بود که حجیت خبر واحد تعبدی نیست بلکه از این باب است که خبر ثقه اطمینان آور است . البته این مبنا را من از غیر ایشان در ذهن ندارم یعنی نه پیشینیان و نه از بعدی ها من در ذهن ندارم، ایشان مبنای خاص خودش را داشت .

پژوهش و حوزه: آیه الله شاهرودی در مباحث فقه و یا رجال هم دیدگاه خاصی داشتند؟

آیه الله حائری: ایشان در مباحث فقهی دیدگاه خاص کمتر داشتند، ولی در اصول اصرار داشتند روی این مسئله که حجیت خبر واحد یک امر تعبدی نیست بلکه عقلایی است و منشاش هم اطمینان است . به هر حال دوره اصول خدمت ایشان بودیم . فقه هم از صلاه جماعت تا آخر بحث صلاه خدمتشان بودم و بعد هم دوره کامل حج را نزدشان گذراندم . البته بحث های دیگر هم بوده ولی عمده اش صلاه و حج بود که ما در خدمت ایشان تلمذ کردیم . در اثنای بحث حج بود که ایشان بحث «ولایت فقیه » را پیش کشیدند و بحث مفصلی هم درباره ولایت فقیه کردند به مناسبت این که عید و رؤیت هلال چگونه ثابت می شود به بحث ولایت فقیه کشیده شدند و خیلی مفصل صحبت کردند . بعد هم که خدمت مرحوم شهید صدر رسیدم، در اثر این که بر حیات خود، احساس خطر می کردم مجبور شدم که به ایران بیایم .

پژوهش و حوزه: حضرت عالی اشاره فرمودید که آیه الله شاهرودی هم به مناسبت بحث رؤیت هلال و حکم حاکم، بحث «ولایت فقیه » را طرح کردند، آیا ایشان قائل به ولایت فقیه بودند؟ مبنا یا استدلالشان در این باره چیست؟

آیه الله حائری: بله ایشان قائل به ولایت فقیه بودند و اصل مباحث خود را از کتاب «عوائد الایام » مرحوم نراقی می گرفت و بعد مناقشات و بحث هایی که داشت وارد می کرد و یک بحث محکم و مفصلی از ولایت فقیه ارائه می نمود .

پژوهش و حوزه: حضرت عالی از چه سالی درس و بحث فقه و اصول را در ایران آغاز کردید؟

آیه الله حائری: تدریس خارج را در حدود بیست وشش سال قبل این جا شروع کردم و در کنار آن، بحثی را با عنوان این که وظیفه ما در عصر غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چیست شروع کردم . این بحث شاید پیش از انقلاب آغاز شد و سه شاخه پیدا کرد: یکی راجع به جهاد در عصر غیبت; یعنی در عصر غیبت جهاد تا چه اندازه جایز است آیا ما حق جهاد کردن داریم یا مخصوص امام زمان است و باید صبر کنیم تا ایشان ظهور کنند؟ شاخه دیگر مربوط به چگونگی حکومت اسلامی بود; یعنی حکومت اسلامی باید روی چه پایه ای باشد: شورا یا ولایت فقیه؟ شاخه سوم هم بحث اخلاقی بود . این سه بحث را آن زمان به عنوان وظایف ما در غیبت امام زمان مطرح کردم و رفقا می نوشتند و خود من هم نوشتم . از این سه بخش بحث اخلاقش را که مرحوم شهید صدر خبردار شد برای من نامه نوشت که آن را زودتر چاپ کن، ولی من در حیات ایشان موفق به چاپ آن نشدم .

پژوهش و حوزه: اولین اثر شما چه بود؟ قدری درباره این اثر صحبت بفرمایید، چگونه شد که به نگارش آن پرداختید؟

آیه الله حائری: اولین کتابی که از من چاپ شد اثری است به نام اساس الحکومه الاسلامیه . این کتاب در حقیقت یکی از این سه بخش بحثمان بود که حکومت باید چگونه و به چه شکلی باشد؟ در آن جا من در سه بحث درباره شورا، ولایت فقیه و دموکراسی بحث کردم . این بحث تقریبا ده سال پیش از انقلاب اسلامی ایران واقع شد و آن ها را نوشتم ولی بودجه چاپ کردنش را نداشتم . هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود که آن را به ناشری دادم ولی او ترسید و چاپ نکرد، چون عوامل امنیتی و ساواک برای او پاپوش درست می کردند . زیرا صحبت از حکومت اسلامی و ولایت فقیه در آن زمان ترس داشت . او گفت حاضرم به یک شرط آن را چاپ کنم و آن، این که روی آن به صورت ظاهری بنویسیم چاپ لبنان . گفتم کتاب من چاپ بشود هرچه می خواهی بنویس . از قضا، روز بیرون آمدن این کتاب از چاپ، مصادف بود با روزی که مرحوم امام، آقای مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت نصب کردند و دیگر خوف و ترس ناشر ما هم ریخت . همان جا من آخر کتاب در یک صفحه ای نوشتم که چاپ این کتاب، مصادف با روزی بود که آقای مهندس بازرگان به نخست وزیری منصوب شد .

در این کتاب من «ولایت فقیه » را مطرح و اثبات کردم و در مسئله شورا مناقشه کردم . من در دلالت «امرهم شورا بینهم » بحث داشتم . به دموکراسی هم اشکال هایی داشتم . اتفاقا آن زمان ها که هنوز شاه بود و مردم تظاهرات می کردند و حضرت امام (ره) هنوز به تهران نیامده بودند، مسئله ولایت فقیه ، خیلی سر زبان ها نبود و بیشتر همین مسئله دموکراسی و شورا و این حرف ها مطرح بود . بعد من به ذهنم رسید کتابی که دارم چاپ می کنم مرا نابود خواهد کرد، چون ولایت فقیه را در این کتاب، طوری ثابت کرده ام که با این حرف ها و شعارهایی که آقایان می زنند و سرمی دهند، سازگار نیست . (امام که تشریف آوردند به همت و اراده ایشان مسئله ولایت فقیه مطرح شد) . گفتم خوب این کتاب من را نابود خواهد کرد چون وضع طوری پیش می رود که همه چیز بر پایه ای غیر از ولایت فقیه است . باز فکر کردم و گفتم این وظیفه من است و اگر نابود هم بشوم مسئله ای نیست، ولی باید وظیفه ام را انجام بدهم . روزی که امام آمده بودند من به تهران منزل ایشان رفتم . همان روزی که شبش بازرگان را به نخست وزیری نصب کرد . منزل امام خیلی شلوغ بود لذا نتوانستم داخل اتاق ایشان بروم، و در اتاق دیگری نشستم . مرحوم امام مشغول سخنرانی شدند ولی هیچ صدا به اتاق ما نمی رسید، چون بلندگویی که صدای ایشان را منعکس کند نبود . بعد سخن آقا که تمام شد طلبه ای از اتاق ایشان به اتاقی که من نشسته بودم، آمد . صدایش زدم و گفتم: امام چه فرمود؟ ایشان گفت امام فرمود: این که ماگفتیم بازرگان را ملت انتخاب کرد، حرفی بود که به خاطر پسند دنیا و جهانیان زدیم تا در برابر آن ها پاسخ گو باشیم ولی واقع مطلب این است که من خودم ولی امر هستم و از همین بابت، ایشان را نصب کردم .

من با شنیدن این مطلب از خوشحالی می خواستم بال دربیاورم، چون اولا: فهمیدم که پس من نابود نمی شوم و اساس کار و مشروعیت امور، مطابق فرمان ولی امر است; یعنی همان چیزی که ما بحث کرده بودیم . ثانیا: فهمیدم که اوضاع و شعارها تغییر می کند و بر محور ولایت فقیه خواهد شد . این خوشحالی فوق العاده ای بود که به من دست داد .

به هر حال این کتاب در آن وقت از چاپ بیرون آمد . در این کتاب گمانم یک بخشی یا صفحه ای از ولایت فقیه مرحوم امام را که در نجف درس می دادند، نقل کرده باشم . خلاصه این اولین اثری بود که از من بیرون آمد .

کتاب دوم بنده الکفاح المسلح نام دارد، که درواقع بخش دوم همان بحث ها بود که به عنوان جهاد در عصر غیبت بود، که آیا جهاد ابتدایی جایز است یا نه؟ چون قبلا معروف بود پیش فقها که جهاد ابتدایی در عصر غیبت جایز نیست . من در آن کتاب اثبات کرده ام که حتی جهاد ابتدایی در عصر غیبت جایز است، منتها زیر پرچم ولایت فقیه .

کتاب دیگر درباره اخلاق است به نام تزکیه النفس . مرحوم شهید صدر در حیاتشان تاکید داشتند که من آن را به چاپ برسانم، اما هربار به تاخیر می افتاد تا این اواخر که چاپ شد . این سه کتاب، در واقع همان سه رشته بحثی است که من در اوایل آمدنم به قم یعنی تقریبا ۲۷سال پیش شروع کردم و به تدریج آن ها را به صورت مستقل درآوردیم و به صورت این سه کتاب چاپ شد .

پژوهش و حوزه: آثاری که بعدا حضرت عالی نگاشتید چه بود؟

آیه الله حائری: یکی تقریرات درس مرحوم شهید صدر است، دیگری رساله عملیه هست و کار بعدی کتابی است به نام ولایه الامر فی عصر الغیبه . این ها بحث هایی بود که این جا مطرح می شد و من احساس می کردم مورد نیاز است . چند بار اتفاق افتاد که درس فقهی یا اصولی خودم را ترک کردم و به این بحث ها پرداختم، چون احساس می کردم که نیاز هست و باید آن ها را پر کرد; مثلا پیشنهادی که حضرت امام در اواخر حیاتشان اعلان کردند و در نمازجمعه ها هم گفتند این بود که هرکس می تواند در مسئله چگونگی حکم ولایت فقیه و حد و حدودش بحث بکند، وظیفه دارد به این کار بپردازد . در اثر این اعلان، بحث خارج خودم را ترک کردم و به بحثی که بعد با عنوان ولایه الامر فی عصر الغیبه چاپ شد، پرداختم و آن را کامل کردم . در اثنای بحث من، مرحوم امام فوت کرد، با فوت امام تا چهل روز در

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.