پاورپوینت اخلاق سیاسی در رفتار پیامبر (ص)


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
11 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت اخلاق سیاسی در رفتار پیامبر (ص) دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت اخلاق سیاسی در رفتار پیامبر (ص)،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت اخلاق سیاسی در رفتار پیامبر (ص) :

درآمد

از جمله مباحثی که در اندیشه نظریه پردازان علم سیاست مورد توجه و چالش است و در عمل سیاسی حاکمان نمودی مستقیم دارد، آن است که تا چه حد باید عمل حاکم تحت اصول اخلاق انسانی بگنجد و چه محدودیت های اخلاقی بر روش حکومتی زمامدار سیطره دارد؟ این مبحث که آن را تحت عناوین اخلاق قدرت، اخلاق زمامداری، یا همان اخلاق سیاسی مورد بررسی قرار می دهند از مسائل کلیدی نظریه قدرت است. نظریه قدرت تا پاسخ این سؤال را نداده باشد، نمی توان آن را نظریه کاملی به حساب آورد. به عبارت دیگر، در کنار بحث از این که «چرا باید حکومت کرد؟» و «چه کسی باید حکومت کند؟» و… باید این مطلب را نیز تنقیح نمود که یک زمامدار «چگونه باید حکومت کند؟». «کارل ریموند پوپر»[۱] به این بحث، به صورت جدی تری نگاه می کند. او در باب نظریه سیاسی افلاطون، و این که مسأله بنیادین سیاست در پاسخ به این پرسش نهفته است که: «چه کسی باید بر کشور فرمان براند؟» و «خواست چه کسی باید برترین خواست باشد؟»، آن را موجب بروز آشوبی ماندگار در فلسفه سیاسی دانسته و می گوید: اگر از زاویه دیگری به نظریه سیاسی راه یابیم، می بینیم که مسائل بنیادینی را نگشوده ایم، چرا که انگاشته ایم پرسش «کی فرمان براند؟» پرسشی بنیادین است؛ زیرا حتی آنان که در این انگاشت با افلاطون انبازند[۲]، به راست، می دانند که فرمانروایان سیاسی همیشه به اندازه کافی «نیک» یا «دانا» نیستند، و به هیچ رو، آسان نیست که بر حکومتی دست یابیم که به نیکی و دانایی آن بتوان بی چون و چرا اعتماد کرد. [۳]این متفکر بر سخنان خویش این مقدمه را نیز می افزاید که برای بیان یک نظریه سیاسی واقع بین و کارآمد باید «برای بدترین رهبران آماده شویم و برای بهترینشان امیدوار باشیم». او سپس از این همه نتیجه می گیرد: [ناگزیریم] به جای پرسش «کی باید فرمان براند؟» پرسش تازه ای را بنشانیم: چگونه می توانیم نهادهای سیاسی را چنان سازمان دهیم که فرمانروایان بد یا ناکاردان را از رساندن گزندِ بسیار بازداریم؟[۴]

اساس سُخن کارل پوپر، آن است که ما نباید خود را درگیر این بحث بیهوده نماییم که فرمانروا چه کسی باشد، بلکه باید بر این امر متمرکز شویم و در آن بحث و مجادله نماییم که فرمانروا، هر که باشد، چگونه فرمان براند و از چه اصولی تبعیت کند؟[۵]

چه ما این نظریه پوپر را بپذیریم و چه در آن مناقشه نماییم، مسلم است که اگر گفتیم اسلام در دوران غیبت امام معصوم نیز بنا بر تشکیل حکومت دارد، باید توقع داشته باشیم از منابع دین اسلام شیوه صحیح زمامداری را به دست بیاوریم؛ زیرا اولاً، در حکومتی که در دوره محرومیت از معصومان (علیهم السلام) شکل بگیرد، به طور طبیعی، کسانی زمامدار خواهند بود که در معرض جهل و خطا بوده، نیازمند تلقی راه و روش مقبول اعمال زمامداری، از جانب اولیای دین هستند. و ثانیاً، یکی از اصولی که در ماندگاری یک سیستم نقش بسزایی دارد آن سان که مهندسان در نظر می گیرند آن است که سیستم برای بدترین حالت طراحی شده باشد. در نظر گرفتن بدترین شرایط در طراحی، از آن جهت در ماندگاری یک سیستم مؤثر است که چنین سیستمی مسلماً در شرایط بهتر، به گونه ای بهتر پاسخگو خواهد بود. به همین سبک، آنگاه که ما در پی طراحی یک نظام و سیستم حکومتی باشیم، باید به منظور ماندگاری و استقرار آن، بدترین شرایط و حالات را در نظر گرفته، نظام را بر اساس آن طراحی نماییم. بدترین حالت یک نظام حکومتی آن است که زمامداران آن افرادی جاهل، غیرمنزه و ناپرهیزگار باشند. قطعاً سیستم و نظام حکومتی که در این شرایط بتواند پاسخگوی انتظار از یک نظام دینی استوار باشد، در شرایط بهتر، چنین توقعی را به صورت کامل تری برآورده خواهد نمود. و این چنین زمامداران فرضی (بدترین حالت) نیاز ضروری به دستگیری و راهنمایی های اولیای دین در دانستن اخلاق و روش زمامداری خواهند داشت. در این مقاله تلاش شده است تا جلوه هایی از اخلاق سیاسی مقبول از سیره عملی و رفتار حکومتی پیامبراکرم ((ص)) استنباط گردد.

تعاریف اخلاق

علمای اخلاق، در تعریف اخلاق، آن را از «ملکات و هیئت های نفسانی، که اگر نفس به آن متصف شود، به سهولت کاری را انجام می دهد، همان طور که صاحبان صنعت ها و حرفه ها به سهولت کار خود را انجام می دهند، صاحبان ملکات فاضله و رذیله هم به سهولت کار خوب یا بد می کنند»، متشکل می دانند. [۶]با این نگاه است که «اخلاق» را عبارت از «ملکات نفسانی و هیئات روحی که باعث می شود کارها، زشت یا زیبا، به آسانی از نفس متخلق به اخلاق خاص نشأت بگیرد»، [۷] می دانند. طبق این تعریف، اخلاق اعم از فضایل و رذایل است، لکن مسلم است که اصطلاح عمل اخلاقی بر عملی اطلاق می گردد که برخاسته از ملکات فاضله باشد، و نمی توان اعمال پست را نیز اعمالی اخلاقی به حساب آورد. از سوی دیگر، یکی از شاخه های حکمت که به طور عمده در مغرب زمین مورد بحث بوده و در آن به موشکافی های عقلی درباره شیوه رفتار مطلوب آدمیان می پردازند «فلسفه اخلاق» نامیده می شود. در این رشته توصیه هایی مخفی در توصیف در خصوص نحوه سلوک انسانی مورد مداقه قرار می گیرد. «ایمانوئل کانت»[۸]یکی از بزرگ ترین فیلسوفان غرب است که هنوز سایه افکار او بر تراوشات عقول مغرب زمینیان سایه گستر است. او در بحث فلسفه اخلاق می گوید: ما برای احکام اخلاقی خود باید یک اصل بنیادی داشته باشیم که به دنبال آن بتوانیم، همگی، حکم کنیم که چه چیز اخلاقی خوب است یا خوب نیست؛ … اکنون بر ماست که این اصل واحد را بیابیم و اخلاق را بر اساس آن بنا نهیم و به موجب آن بتوانیم امر اخلاقی را از امر غیراخلاقی تمیز دهیم.[۹] کانت پس از نقض و ابرام های فراوانی که نسبت به آرا و اندیشه های متفکران دیگری همچون «باومگارتن» [۱۰]و «کریستین ولف»[۱۱] درباره اصل بنیادین اخلاق و ضابطه امر اخلاقی به عمل می آورد و موشکافی های دقیق عقلی که معمول می دارد، اخلاق را «انطباق رفتار با قانون عام (کلی) اراده آزاد» می داند. ضابطه ای را که این فیلسوف مشهور و پایه گذار مبانی بسیاری از مکاتب و افکار فلسفی غرب از عمل اخلاقی ارائه می دهد، می توان در جمله ای خلاصه نمود که: «آنچه را برای خود نمی پسندی، برای دیگران مپسند». این همان است که چهارده قرن پیش، از سوی پیشوایان معصوم ما ارائه شده است. این ضابطه عمل اخلاقی، هم در حدیث قدسی و از جانب خداوند بیان شده،[۱۲] و هم با تعابیر مختلف از جانب پیامبراکرم و امامان معصوم ما صادر گردیده است. امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام ) در پاسخ پیرمردی که از راه دور خود را به ایشان رسانده و پیش از آن که گرد راه از تن خود بستاند، از ایشان درخواست می نماید «آنچه را خدا به تو آموخته است، به من بیاموز»، پس از اشاره به شش نکته اخلاقی می فرماید: هر چه را برای خود می پسندی، برای مردم بپسند و با مردم آن چنان رفتار کن که دوست داری آنان با تو آن چنان رفتار کنند. [۱۳]پیامبر اکرم ((ص)) نیز عمل به این توصیه اخلاقی را به عنوان «عملی که با انجام آن اهل بهشت می شویم»، می شناساند. [۱۴]

۱- سیاست

علی اکبر دهخدا، در بیان معنای «سیاست»، تعاریف متعددی را ارائه نموده و آن را معادل معانی «پاس داشتن ملک، حکم راندن بر رعیت، حکومت و ریاست و داوری، رعیت داری کردن، مصلحت، تدبیر، دوراندیشی، قهر کردن و هیبت نمودن» می شمارد. [۱۵]روشن است که مراد ما از سیاست در این بحث، حکم راندن بر رعایا و اعمال قدرت در میان افراد جامعه بر اساس مصالح اجتماعی است. زمامداری، سلطنت، به معنای سلطه داشتن بر افراد جامعه، نه شیوه خاص حاکمیت فردی، و… تعابیر دیگری است که همگی بر این مفهوم دلالت می نمایند. بر این اساس، حکمرانی را، آن چنان که مصالح اجتماع در آن لحاظ نشده باشد، نمی توان سیاست نامید؛ اگرچه در معنای عام سیاست بگنجد.

۲- سیاست اخلاقی و اخلاق سیاسی

نسبت میان سیاست و اخلاق به دو گونه قابل تصویر است: سیاست اخلاقی، و اخلاق سیاسی. می دانیم که این دو، دو رابطه متغایرند، اگرچه با یکدیگر تعامل داشته و از هم تأثیر می پذیرند؛ اولی بیانگر زمامداری و حاکمیتی است که از اخلاق نشأت گرفته باشد، و دومی بیان کننده ملکات نفسانی و هیأت های روحی ویژه ای است که برای زمامداری و اعمال قدرت در جامعه ضروری است. تفاوت میان این دو رابطه، به طور دقیق، مشابه تفاوت میان «سیاست فقهی» و «فقه سیاسی» است، که دو رابطه متغایر، اما متعامل هستند. روشن است که ملکات نفسانی لازم برای هدایت جامعه به سویی که مصالح آن را تأمین نماید (اخلاق زمامداری) با ملکات نفسانی لازم برای سلوک فردی نه تنها متفاوت است، بلکه گاهی متضاد است؛ یعنی پاره ای از آنچه برای یک حاکم رواست، برای غیر حاکم روا نیست. البته مسلم است که چه اخلاق فردی و چه اخلاق حکومتی و سیاسی، برخاسته از اصل واحدی است که پیش تر از احادیث قدسی، سخن پیامبر، امیرالمؤمنین و سایر امامان معصوم (علیهم السلام) نقل شد؛ همان که فیلسوفان مغرب زمینی نیز پس از تلاش های عقلانی و کنکاش های خردورز به همان رسیده اند. بر اساس این اصل واحد اخلاقی، در سیاست داخلی، حاکم باید آن چنان با محکوم (رعایای تحت حاکمیت خود) عادلانه عمل نماید که اگر خود به جای آن رعایا قرار گیرد، چنان عملی را از حاکم وقت نسبت به خود و جامعه بپسندد. و در سیاست خارجی نیز حاکم آن چنان بر مبنای مصالح اجتماع عمل کند که اگر زمامدار دیگری به جای او بود، همان عمل را از آن زمامدار می پسندید و توصیه می نمود. ناگفته پیداست که سیاست اخلاقی، سیاستی خواهد بود که بر اساس اخلاق سیاسی مبتنی باشد.

۳- اخلاق سیاسی در آثار جهان اسلام

در طول چهارده قرن تاریخ اسلام، کتب و مطالب فراوانی تدوین و نشر یافته است که از اخلاق قدرتمندان به بحث پرداخته اند. قابوس نامه عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وُشمگیر بن زیار، و سِیَر الملوک (سیاستنامه) خواجه نظام الملک دو کتاب مشهور در این قلمرو هستند. شاید بتوان کتاب الاحکام السلطانیه ابوالحسن بغدادی ماوردی را نیز در حوزه اخلاق سیاسی به شمار آورد؛ اگرچه مطالب آن با فقه سیاسی تناسب بیشتری دارد. التبر المسبول فی نصیحه الملوک امام ابوحامد محمد غزالی نیز به بحث اخلاق سیاسی می پردازد. کتاب های دیگری همچون کلیله و دمنه، هزار و یک شب، جوامع الحکایات و… نیز دارای مطالبی درباره اخلاق حاکمان و توصیه هایی به صاحبان قدرت هستند: بخش قابل توجهی از اندرزنامه ها بیان کننده فرایندها و چگونگی های قرب و بُعد از دستگاه سلاطین و امراست، چون مهم ترین مسأله در یک ساختار سیاسی استبدادی برای مباشران، امرا و کارگزاران این است که چگونه خود را به سلطان نزدیک نگه دارند و اعتماد او را جلب کنند تا از مکر دشمنان و فاصله گرفتن از مرکز قدرت مصون بمانند. [۱۶]

۴- اخلاق سیاسی در آثار جهان غرب

در جهان غرب کتاب های متعددی از سوی اندیشه وران تصنیف یافته و منتشر شده است که در آن به تولید نظریه های قدرت مبتنی بر اصول و مبانی معرفت شناختی مقبول خود دست یافته اند، که بی شک، مشهورترین و مورد استناد ترین آنها کتاب شهریار، تألیف «نیکولو ماکیاوللی»[۱۷] است. این کتاب، در اصل، به زبان ایتالیایی نوشته شده و گذشته از اهمیت آن در عالم اندیشه سیاسی، از نظر نثرنویسی نیز از آثار برجسته ادبیات ایتالیایی است. [۱۸]بدون شک، اندیشه سیاسی متأخر که پس از رنسانس در جهان غرب شکل گرفت و به صورت آکادمیک مورد بحث و نظر واقع شد و نیز نظریه های قدرت که پس از خروج از اندیشه قرون وسطایی تولید شد همگی متأثر از نقطه نظرهای ماکیاوللی و در اثبات یا نفی آن است. از دیگر کتاب هایی که در مغرب زمین ضمن ارائه فلسفه یا تئوری قدرت، بحث اخلاق سیاسی را پی گرفته اند، می توان از کتاب قدرت، نوشته برتراند راسل و ترجمه نجف دریا بندری و کتاب قدرت، نوشته ماکس وبر که ترجمه آن توسط مصطفی محقق داماد با عنوان قانون و حکومت انتشار یافته است نام برد. روح القوانین منتسکیو و قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو را نیز می توان در ردیف این کتاب ها به حساب آورد. از کتاب های دیگری که آشکارا متأثر از اندیشه ماکیاولی هستند، کتاب افسانه دولت، نوشته ارنست کسیرر و ترجمه نجف دریا بندری، خداوندان اندیشه سیاسی، نوشته مایکل فاستر و و. ت. جونز و ترجمه علی رامین و جواد شیخ الاسلامی، و نیز بنیاد فلسفه سیاسی در غرب، نوشته حمید عنایت هستند.

جلوه هایی از پاورپوینت اخلاق سیاسی در رفتار پیامبر (ص)

زندگانی پیامبر اعظم (ص) از حیث سیاست و مشی سیاسی بسیار قابل مطالعه و درس آموزی است. آن حضرت با شریعت جدیدی که از جانب خدای سبحان به آن مبعوث شد، دین جدید و نظام حکومتی تازه و بدیعی را در سرزمین جزیره العرب پی افکند که از آغاز نیز منحصر به این سرزمین نبود، همچنان که در کمتر از نیم قرن از آن فراتر رفته، بلاد ایران، شام، مصر و مغرب را درنوردید و تا قلب آندلس پیش رفت. به این ترتیب، نهالی که با دستان مبارک آن پیامبر رحمت غرس شده بود، درخت تناوری شد که ریشه های آن تا اعماق سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا گسترده شده و شاخ و برگ آن بر سراسر گیتی سایه افکند.

بررسی رفتار سیاسی پیامبراکرم در سال های نخستین دعوت به اسلام و حرکت عظیمی که ایشان در سرزمین مکه آغاز کرد، در حالی که گرفتار ضعف شدید سیاسی بود و دشمنان قدرتمند و مقتدری داشت، می تواند برای کسانی که به دنبال به دست گیری قدرت حکومتی در هر کشوری هستند، آموزنده باشد؛ همان طور که مطالعه عملکرد پیامبر در دوران به دست گرفتن قدرت سیاسی در مدینه و تشکیل حکومت، برای حاکمان و قدرتمندان کشورهای اسلامی بهترین نمونه از اخلاق قدرت و رفتار مطلوب حاکمان اسلامی را ارائه می دهد. این مطالعه و درس آموزی، نه فقط از دید مسلمانان و به عنوان تأسی به عمل پیشوای دین اسلام اهمیت دارد، بلکه از دید هر کس که دستی در سیاست دارد یا درباره فلسفه سیاسی مطالعه می کند، قابل تأمل است. مبارزه ثمربخشی که پیامبراکرم در دوران جاهلیت و در سرزمینی که فرسنگ ها با علم و تمدن آن روز بشری فاصله داشت، آغاز کرد و الگوی حکومتی موفقی که ارائه داد، بهترین نمونه برای مطالعات عمیق بر روی مباحث مربوط به شیوه آغاز و پیگیری مبارزات سیاسی از هنگام ضعف نیروی انسانی و تجهیزات مادی تا زمان به دست گرفتن قدرت، در عین رعایت اصول اخلاق انسانی است. آنچه فیلسوفان سیاسی درباره شیوه های حکومت کردن بر مردم گفته و نوشته اند، تمامی آموزه های اندیشمندان غرب و شرق که برای پیروزی در مبارزات سیاسی و یا پایداری حکومت بیان کرده و رفتار و عملکرد ویژه ای را ارائه داده اند همگی با عرضه بر رفتار سیاسی اخلاقی و عملکرد مبارزاتی و حکومتی پیامبراعظم قابل قضاوت و داوری است. تجربه بشری ثابت کرده است که حاکمان، پس از گذشت زمانی از زمامداری، در چشم رعایا از عظمت و قداست خالی می شوند، ولی پیامبراکرم چنین سرنوشتی را پیدا نکرد. قداست مقام ایشان در مدت زمامداری افزون تر شد و فراتر رفت؛ نه آن که فروتر گردد. باید بررسی نمود که راز این نتیجه چه بود؟

اخلاق مبارزاتی(جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر قبل از تشکیل حکومت[در مکه و پیش از هجرت])

۱- قاطعیت و جدیت در اهداف

در آغاز بعثت و شروع دعوت پیامبراکرم، و پس از اقبالی که از سوی گروه اندکی از جوانان که در شهر مکه زندگی می کردند به آیین ارائه شده از سوی ایشان صورت گرفت، سران شهر مکه نگران گسترش این دعوت شدند و تلاش کردند تا با تهدید یا تطمیع پیامبر، ایشان را از ادامه فعالیت خویش بازدارند. قاطعیت ایشان در ادامه فعالیت های تبلیغی و جدیت در اهداف مبارزاتی، از ویژگی های عملکرد پیامبر در سرزمین مکه و در آغاز انقلاب دین اسلام است. تعبیر مشهور رسول الله در برابر تهدید ها و تطمیع های سران قریش که: «به خدا قسم اگر خورشید را در دست راست من بگذارند و ماه را در دست چپ من قرار دهند، من دست از این کار نخواهم کشید تا این که در این راه هلاک شوم یا این که خداوند مرا نصرت داده و بر آنان غالب آیم»[۱۹] به روشنی دلالت بر همین استواری و جدیت در راه هدف دارد. همین ایمان به راهی که انتخاب شده است و پایداری در این مسیر، رمز پیشرفت حرکتی بود که پیامبراکرم در جهان آن روز آغاز کرد. به طور کامل پیداست که اگر رهبر یک حرکت اجتماعی، کمترین تردید یا اضطرابی از خود نشان دهد، هرگز نخواهد توانست مطلوب خود را به کرسی بنشاند. همه جنبش های توده ای که در طول تاریخ بشر در جوامع گوناگون به پیروزی رسیده اند، از همین عنصر جدیت و قاطعیت در روحیات رهبر جنبش برخوردار بوده اند. [۲۰]

۲- صراحت در بیان اهداف و عدم مجامله با دشمن در عین ضعف نیرو و تجهیزات

می دانیم که در آغاز بعثت پیامبر اکرم، در زمانی که تعداد کسانی که به دین اسلام گرویدند، بسیار اندک بودند، سران قریش که خطر دعوت پیامبراکرم را نسبت به جاه و مقام، مال و منال خود به خوبی درک می کردند در صدد آزار و اذیت ایشان برآمدند تا آن حضرت را از ادامه مسیر الهی خود بازدارند. رسول گرامی اسلام که در آن زمان، از لحاظ عِده، یاران فراوانی نداشت و دارای عُده کافی نبود، بدون آن که سستی کرده و به مجامله با قریش بپردازد، در بیان اهداف خود صراحت به خرج می داد. نمونه ای از این صراحت کلام، داستانی است که ابن هشام به نقل آن از زبان عبدالله بن عمرو عاص پرداخته، می نویسد که پیامبراکرم در پاسخ به اهانت های مکرر قریشیان و آزار و اذیت ایشان، با صراحت و صلابت فرمود: ای گروه قریش، آگاه باشید! سوگند به خدایی که جانم به دست اوست، من مأموریت دارم که به جنگ و هلاکت شما اقدام کنم. [۲۱]طبیعی است که این چنین صراحتی در کلام، در آن چنان وضعیتی از لحاظ ضعف عِده و عُده، نه تنها دشمنان را بهت زده می نماید، بلکه در دل پیروان که یا شاهد صحنه باشند و یا از شاهدان صحنه بشنوند قوت قلب و اعتماد به نفس فراوانی ایجاد می کند. نکته دیگری که نحوه برخورد پیامبر را با سران قریش در این داستان بر ما آشکار می سازد، آن است که رسول گرامی اسلام از ابتدا در پی انقلاب و دگرگونی سیاسی بود. پس ما در بررسی حرکات و سخنان پیامبراسلام با طرح یک انقلاب هوشیارانه مواجهیم؛ انقلابی که از ابتدا رهبر آن به دشمنان اعلام جنگ و وعده سرنگون کردن آنان را می دهد، و در نهایت، با فاصله زمانی کمی، پیروز می گردد.

۳- درک شرایط زندگانی پیروان

سرّ موفقیت پیشوا در رهبری پیروان خود، حکومت او بر قلب های ایشان است و یکی از مهم ترین عوامل در ایجاد این نحوه حکومت و تسخیر عواطف افراد، آن است که رهبری، شرایط زندگی و مشکلات گریبان گیر پیروان را درک کرده و خود را در شرایط افراد تحت حاکمیت خود قرار دهد، و در کاهش فشار های گوناگون زندگی و مبارزه بر پیروان خود تلاش نماید. اگر می تواند آسایش و رفاه مطلوب را برای ایشان فراهم کند و اگر نمی تواند، شیوه ای را بیابد که در کاهش مشکلات مؤثر باشد. در زندگانی سیاسی رسول گرامی اسلام این مسأله چشم گیر است. سیره نویسان از افزایش روز به روز فشار و شکنجه مشرکان نسبت به پیروان انگشت شمار پیامبراکرم سخن می گویند و از این واقعیت که: خود پیشوای بزرگ اسلام تا حدودی از این فشارها در امان بود و سبب آن، اولاً حفظ و نگهداری الهی و محافظتی بود که پروردگار بزرگ نسبت به ایشان می کرد، و ثانیاً وجود عموی ایشان ابوطالب بود که شخصیت او در میان قریش مانع از این بود که مشرکان بتوانند به رسول گرامی اسلام آسیبی برسانند، ولی سایر مسلمانان که چنین شرایطی نداشتند همچنان گرفتار شکنجه و آزار دشمنان بودند و روز به روز کار بر ایشان سخت تر می شد. [۲۲]در این شرایط است که رسول گرامی اسلام اذن مهاجرت به حبشه می دهد و به مسلمانان تحت ستم می فرماید: خوب است شما به سرزمین حبشه که سرزمین درستی و صداقت است بروید… و با هجرت به آن مرز و بوم، به صورت موقت، خود را از چنگال این مردمان آسوده سازید![۲۳] بدیهی است که حضور مسلمانان در شهر مکه موجب استواری بیشتر موضع پیامبر بوده و بر شکوه حرکت های آن حضرت می افزود. در آن دوران که تعداد ایمان آورندگان به دین اسلام بسیار اندک بود طبیعی است که هر چه افراد بیشتری به محضر رسول گرامی اسلام رفت و آمد می کردند، جلال و عظمت ایشان در دیدگان اهل مکه، و تاجران و زایرانی که به آن شهر رفت و آمد می کردند، افزون می شد، اما رسول گرامی اسلام دستور به هجرت به حبشه داد تا حداقل بخشی از مسلمانان از شکنجه و آزار مشرکان درامان باشند.

اخلاق زمامداری(جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر پس از تشکیل حکومت[در مدینه و پس از هجرت])

الف. سیاست داخلی

۱- همراهی با رعیت در امور خرد و کلان

یکی از مواردی که در اخلاق سیاسی برای حاکمان جوامع مختلف لازم شمرده می شود، و معمولاً فیلسوفان سیاسی دنیا آن را ضروری می دانند، آن است که حاکم و شهریار نباید در بسیاری از کارهایی که مردمان عادی انجام می دهند، با آنان مشارکت و همراهی داشته باشد؛ و این را با شکوه و جلال لازم برای زمامدار جامعه در تعارض می دانند. حاکم در منطق اینان باید در مکانتی فراتر از رعیت قرار داشته باشد، نه آن که رعایا او را هم رتبه خویش ببینند؛ اگر چه این هم رتبه بودن تنها در انجام امور جاری همگانی جامعه باشد. به تعبیر اینان، چنانچه رعایا ببیند زمامدار جامعه، هم اندازه و همانند ایشان، به کارهای عادی معیشتی مشغول است، دچار توهم شده و خود را هم عرض و هم ارزش زمامدار می بینند، و در نتیجه، فرمانبَر و فرمانبُردار مطیعی نخواهند بود. عمل پیامبراکرم، در دوران زمامداری موفقی که طی ده سال ارائه داد، نشان دهنده بطلان این نظریه است. ایشان، نه تنها در ابتدای تشکیل دولت اسلامی در مدینه، در همان اولین مرحله قرار گرفتن در جایگاه یک حاکم و زمامدار جامعه، بر خلاف چنین دستورالعملی اقدام نموده و «ابتدا خود آن حضرت دست به کار ساختمان مسجد شد تا مسلمانان نیز ترغیب شوند»، [۲۴]بلکه در تمام دوره زمامداری نیز این گونه همراهی و مشارکت عملی با مردم تحت حاکمیت ایشان، در امور خرد و کلان، به چشم می خورد؛ از جمله در زمانی که به پیامبراکرم اطلاع داده شد که احزاب و گروه ها و قبایل مختلف با یکدیگر متحد شده و علیه مسلمانان آماده جنگ هستند و به سوی مدینه در حال حرکت اند، رسول خدا، بنا بر پیشنهاد سلمان فارسی، «دستور داد تا اطراف شهر را خندق حفر کنند و خود آن حضرت نیز حفر قسمتی از آن را برعهده گرفت». [۲۵] آن حضرت در جنگ نیز مشارکت می ورزید و به قتال با دشمنان می پرداخت؛ نه این که خود در گوشه ای بنشیند و سربازان را به نبرد امر نماید. ابن هشام نقل می کند که در غزوه احد، آن زمان که مشرکان بر مسلمانان چیره شدند و جنگ سختی درگرفت؛ به گونه ای که بسیاری از مسلمانان از میدان نبرد فرار نمودند، پیامبراکرم همچنان در صحنه حضور داشت و ابی بن خلف، از سران مشرکان، را به دست خویش به هلاکت رساند. [۲۶]

۲- اهتمام به وحدت و انسجام ملی، و مقابله با تفرقه افکنی ها

انسجام ملی از مسائلی است که وجود آن نقش محوری در ماندگاری یک حکومت دارد. هر حکومتی برای بقای خود نیازمند اتحاد اقشار مختلف جامعه حول یک محور است. زمامدار برای بقای زمامداری خویش باید میان مردم تحت حاکمیت خود یکپارچگی و احساس مشترک ایجاد نماید. در پرتو این احساس مشترک است که همدلی و همدردی میان اقشار گوناگون جامعه شکل می گیرد؛ بسیاری از ناملایمات و ناهمواری های اجتماعی که به صورت عادی، موجب دشمنی، افتراق و درگیری های قومی می گردد رنگ می بازند؛ آستانه تحمل مردم بالا می رود؛ گذشت نسبت به یکدیگر و عفو از خطا های دیگران در میان مردم ارزشمند می شود، و نزاع ها جای خود را به دوستی می دهد. عملکرد پیامبراکرم، در طول دوران زمامداری، گویای چنین رویکردی است. تصمیم گیری های حکومتی و اوامر هدایتی آن حضرت در دوره راهبری امت نوپای اسلامی چهره زیبایی از یک زمامدار مرشد آگاه و حاکم هادی زیرک را تصویر می نماید. تأکیدات قولی و عملی رسول گرامی اسلام بر ایجاد و حفظ وحدت دینی میان مسلمانان از آشکارترین جلوه های اوامر اجتماعی ایشان است. از جمله اقداماتی که رسول خدا در همان اوایل ورود به شهر یثرب انجام داد، «پیمان برادری» بود که میان مهاجر و انصار بست.[۲۷] روشن است که عنوان «برادری» دربردارنده بالاترین و استوارترین نوع همبستگی و اوج همدلی است. دو برادر، هر قدر با هم اختلاف و تضاد داشته باشند و در مواقع متفاوت با هم به ستیزه برخیزند، لکن در مقابل بیگانگان به پشتیبانی از یکدیگر برخواهند خاست و هیچ گاه یکدیگر را تنها و بی یاور رها نخواهند ساخت. از دیگر اقدامات پیامبراکرم، در روزهای آغازین ورود به شهر مدینه و تشکیل حکومت، عهدنامه ای بود که به عنوان میثاق نامه مسلمانان و پیمان نامه حکومت اسلامی با اهل ذمه ساکن مدینه منتشر نمود. مفادی از این میثاق نامه بر وحدت، همدلی و همبستگی میان مسلمین، مهاجر و انصار، تأکید می ورزد و آنان را «امت واحدی» می خواند که «بر ضد آن کس که طغیان کند یا علیه ایشان دسیسه کند، یا درصدد ظلم و تعدی برآید، یا میان مؤمنان فتنه و فسادی کند، قوای خود را به طور دسته جمعی به کاربرند… صلح و سازش مؤمنان یکی است، و هیچ مؤمنی بدون موافقت مؤمن دیگری وارد صلح نشود»[۲۸]و تا آنجا که «مؤمنان در خونی که از ایشان در راه جنگ با دشمنان می ریزد، ذمه دار یکدیگرند». [۲۹]

از اقدامات حکومتی دیگری که پیامبراکرم در ماه های اولیه تشکیل دولت اسلامی در مدینه انجام داد، تنظیم لشکریان و انجام عملیات رزمی جهت ایجاد و تداوم آمادگی جنگی مسلمانان برای مقابله با حملات احتمالی دشمنان اسلام بود. در پاره ای از این رزمایش ها شخص پیامبر فرماندهی لشکریان را بر عهده داشت که «غزوه» نامیده شده اند و در پاره ای دیگر از این عملیات رزمایشی ایشان شرکت نمی کرد، بلکه لشکر را به فرماندهی شخص دیگری به صحنه نبرد فرضی ارسال می نمود که «سریه» نامیده می شوند. سیره نویسان ذکر کرده اند که لشکریان در سرایا فقط از مهاجران انتخاب می شده و هیچ یک از انصار شرکت نداشته اند؛ لکن در مورد غزوات به عدم مشارکت انصار اشاره ای نکرده اند که به طور طبیعی، به معنای حضور انصار در میان لشکریان است. [۳۰]این تصمیم پیامبراکرم، به روشنی، نشان می دهد که ایشان نمی خواسته اند دو گروه مهاجر و انصار با هم در عملیاتی حساس و چالش برانگیز، بدون حضور شخص ایشان مشارکت نمایند؛ زیرا این مسأله موجب می شد مفاخره ها و نزاع های قومی و قبیله ای دیرینه ای که میان اقوام و قبایل ساکن در شبه جزیره که مهاجر و انصار نیز از آن اقوام بودند وجود داشته و با تأکیدات و اقدامات وحدت آفرین پیامبر رو به خموشی می رفت، در غیاب ایشان، دوباره، سرباز کند و آتش نفاق و اختلاف شعله ور گردد. در سال هشتم هجری نبردی میان مسلمانان با قبیله هوازن صورت گرفت و به پیروزی قاطع مسلمین انجامید. در این نبرد که به غزوه حنین شهرت یافت غنایم بسیاری به دست آمد که درباره سرنوشت آن غنایم نقل های تاریخی متعددی وجود دارد. در هنگام تقسیم غنایم حنین، رسول گرامی اسلام به اشراف و بزرگانی که تازه مسلمان شده بودند، و یا مشرکانی که به آن حضرت کمک کرده بودند، بیش از دیگران داد تا سبب جلب خاطر آنها و قبیله و فامیلشان گردد و بدین وسیله دلی از آنها به دست آورد. [۳۱]این عمل پیامبر موجب رنجش خاطر انصار شد تا آنجا که سعد بن عباده، بزرگ قبیله خزرج، گله انصار را که گله خود او هم بود برای رسول خدا نقل نمود. پیامبر که این چنین دید، در جمع انصار، با تأکید بر عدم حضور مهاجران، به غیر از چند نفر معین از ایشان، به اوسیان و خزرجیان فرمود: ای گروه انصار، آیا به خاطر مختصر گیاه سبزی از مال دنیا که من خواستم به وسیله آن دل جمعی را به دست آورم تا (بلکه بدین وسیله) اسلام آورند در دل خویش از من گله مند شدید؛ در صورتی که من شما را به همان ( نعمت) اسلامتان واگذاشتم؟ ای گروه انصار، آیا خشنود نیستید که مردم از اینجا با گوسفند و شتر بروند و شما با رسول خدا به منازل خود بازگردید؟ سوگند به آن که جانم به دست اوست! اگر موضوع هجرت در کار نبود، من خود یکی از انصار بودم. و اگر مردم به راهی روند و انصار راه دیگری را در پیش گیرند، من به همان راه انصار می روم. (آنگاه دست به دعا برداشته گفت: ) خدایا، انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان انصار را رحمت کن! انصار که این سخنان را از رسول خدا شنیدند، گریستند؛ چندان که ریش های آنها تر شد و گفتند: ما به همین راضی هستیم که رسول خدا بهره و سهم ما باشد. [۳۲]

حال، چنانچه پیامبراکرم چنین تجمعی را تشکیل نمی داد و به توجیه انصار نسبت به این تصمیم خویش نمی پرداخت، مسلم است که انصار (کسانی که در سخت ترین لحظات پیامبراکرم را تنها نگذاشته بودند) هیچ گاه، نسبت به ایشان اعتراضی نمی نمودند، بلکه به این تصمیم گردن می نهادند؛ لکن درایت رهبر جامعه اقتضا می نماید ریشه هرگونه کدورت و دلخوری در میان رعایا را بخشکاند. همین که گروهی از رعایا احساس کنند دسته دیگری از ایشان مورد توجه ویژه بی دلیل حاکم قرار گرفته اند، کافی است تا حقد و حسادت آنان برانگیخته شود و منتظر فرصتی باشند تا به آن دسته لطماتی را وارد نمایند؛ بخصوص اگر کسانی وجود داشته باشند که به دنبال ایجاد فتنه و آشوب در میان افراد جامعه بگردند. در این موقعیت است که حاکم تیزبین و آینده نگر نباید از کنار این مسأله به سهولت بگذرد، بلکه باید نطفه چنین کدورتی را بمیراند. پیامبراکرم که با جامعه ای با سابقه سال های متمادی تفاخرهای قبیله ای و نزاع های قومی مواجه بود، و نیز منافقانی را در میان افراد تحت حاکمیت خود می دید که از هر فرصتی جهت ایجاد دودستگی و اختلاف در بین مسلمانان بهره می جستند با این تدبیرِ آگاهانه به از بین بردن ریشه حسد و کینه مسلمانان نسبت به یکدیگر اقدام نمود. در جریان بازگشت لشکر اسلام از غزوه بنی المصطلق، آن گاه که میان فردی از مهاجران و فردی از انصار بر سر برداشتن آب از چشمه نزاعی درمی گیرد که موجب سوء استفاده منافقان مدینه و دستمایه آغاز تفرقه میان صفوف مسلمانان می گردد، رسول خدا، بی درنگ دستور حرکت را صادر می نماید و بدون هیچ گونه توقف و استراحت، «آن روز را تا شب و شب را تا صبح راه رفت و صبح آن روز نیز تا هنگامی که آفتاب بالا آمد، همچنان به راه ادامه داد، و چون هوا گرم شد، دستور داد فرود آیند. لشگریان نیز که حدود یک شبانه روز راه رفته بودند خسته و کوفته، به محض این که فرود آمدند، به خواب رفتند. این کار رسول خدا موجب شد که گفته های عبدالله بن أبی از یاد آنها برود و سخنان او مورد بحث و گفتگو واقع نشود و اختلاف و کینه میان مهاجر و انصار ایجاد نگردد». [۳۳]

۳- قانون مداری در امر حکومت

آنچه در سیرسیاسی پیامبراعظم، به نحو چشمگیری، مشاهده می شود، تأکید فراوان ایشان بر قانون مداری و ضابطه محوری است. هیچ یک از تصمیمات حکومتی آن رسول اعظم خداوند بر پایه روابط خارج از قانون اعلام شده، اتخاذ نشده است. شاید یکی از زیباترین مظاهر قانون مداری حاکمیت آن حضرت، بیانیه و پیمان نامه ای باشد که به منزله قانون اساسی دولت شهر اسلامی از سوی ایشان منتشر شد. پیامبراکرم (ص) در این بیانیه محکم و در آغاز تشکیل حکومت در مدینه، تکلیف همزیستی مهاجران و انصار، و نیز همزیستی مسلمانان و یهودیان را در شهر مدینه اعلام می نماید. این بیانیه به مثابه قانونی است که حقوق اساسی اقشار جامعه را دربر دارد و نبوغ فکری رهبر عالی قدر اسلام را در تشکیل امت واحده و تنظیم امور مردمی مختلف العقیده به ثبوت می رساند. [۳۴]امام صادق (علیه السلام )داستانی را در خصوص سعد بن عباده، از اصحاب باوفای پیامبراکرم و از بزرگان انصار، نقل می نماید که ظهور آشکاری در پایبندی رسول گرامی اسلام بر انجام قانونمند تمامی امور در محدوده حاکمیت ایشان دارد. مطابق این داستان، سعد بن عباده در پاسخ به این که: چنانچه به چشم خود زنای مردی را با همسر خود ببینی، چه خواهی کرد؟، سخن از کشتن مرد زناکار می گوید. این پاسخ با اعتراض رسول الله مواجه می شود که: «ای سعد، پس قانون الهی در این که برای اجرای حد زنا باید چهار شاهد عادل شهادت بدهند، چه می شود؟». [۳۵] سپس پیامبر گرامی اسلام ضابطه عام حاکم بر تمامی روابط در دولت اسلامی را بیان می نماید: خداوند برای هر جرمی جریمه ای قرار داده است و برای کسی که قوانین الهی را زیر پا بگذارد نیز جریمه ای تعیین نموده است. [۳۶]این ماجرا، به خوبی، میزان اهتمام پیامبراکرم را نسبت به احترام به قوانین حکومتی، حتی برای کسانی که بر حق بوده و دچار بحران و اضطراب روحی شده باشند، نشان می دهد. در منطق حکمرانی پیامبراکرم هیچ کس حق ندارد با اتکا به علم و یقین خود نسبت به ارتکاب سرقت، یا زنا، یا ارتداد یا… دست به اقدام زده و به اجرای حدود الهی بپردازد، بلکه برای اجرای حدود شرعی باید اقدام به اقامه دعوی در محاکم قانونی و اقامه بینه محکمه پسند، دو یا چهار شاهد عادل و… ، نموده و حق شخصی خود، یا حق عمومی جامعه را تنها از مجاری قانونی مطالبه نماید. در غیر این صورت، خود او نیز گرفتار محاکمه و جریمه قانونی خواهد شد؛ اگرچه در خصوص عملی که انجام داده است، بر حق بوده باشد.

۴- قاطعیت در امر حکومت، و در ریشه کن کردن توطئه دشمنان داخلی

شیوحکومت پیامبر اسلام در مدینه دارای ابعاد مختلفی است که در ابتدای امر، گاه متضاد به نظر می رسد. در اخلاق سیاسی پیامبراکرم هم قاطعیتی چشمگیر در تحقق وظایف حکومتی و دینی دیده می شود، و هم عطوفت و مهربانی نسبت به ملت، حتی مخالفان، به روشنی به چشم می خورد. این عاطفه، محبت و دلسوزی آن حضرت نسبت به رعایای تحت حاکمیت ایشان، آن چنان بود که رعایای ایشان رسول اکرم را از دل و جان دوست داشتند؛ آن چنان که هر برگ تاریخ پیامبراکرم گویای عشق و علاقه زاید الوصف اصحاب پاک ایشان نسبت به آن حاکم فرزانه بی بدیل است، و قرآن کریم آن را ریشه توفیقات پیامبر می شمارد. [۳۷]دستور آغاز جنگ و محاصره قلعه یهودیان بنی النضیر[۳۸] که در مباحث سیاست خارجی پیامبر، ذیل عنوان «پایبندی به تعهدات و پیمان ها… » خواهد آمد به روشنی، بیانگر برخورد قاطعانه پیامبراکرم با عمل توطئه گرانه پیمان شکنان تحت حاکمیت ایشان است. داستان معروف تخریب مسجد ضرار، [۳۹] آشکارا صلابت زمامداری رسول گرامی اسلام را نشان می دهد. ایشان با این مرکز دسیسه ای که منافقان برپا کرده بودند و ظاهر آن، مسجد و مرکز عبادت بود، قاطعانه برخورد کرده، و آن را در تاریخ، به عنوان تمثیلی از استفاده نابجا از محمل های دینی علیه ارزش های دین (مذهب علیه مذهب) نامدار نمود.

۵- استواری بر تصمیمات اخذ شده، و عدم تردید در آنها

از نکات لازم برای یک مدیر، آن است که بر تصمیماتی که در امور تحت مسئولیت خود اتخاذ نموده، استوار باشد. مدیری که در انجام تصمیمات از خود دو دلی نشان داده، همیشه دچار تردید و دو دلی گردد، نخواهد توانست مجموعه تحت مدیریت خویش را به نحو مطلوب هدایت نماید؛ هر آنچه از انواع دو دلی ها، تردیدها و عاقبت اندیشی ها که او لازم می داند باید در مرحله تصمیم سازی و تصمیم گیری اعمال نماید. پس از آن که برنامه ای به تصمیم رسید و قرار بر انجام آن گرفت، دیگر جای چون و چرا، تردید و تزلزل نیست، بلکه باید با عزمی جزم خود را و زیر مجموعه تحت امر خود را به انجام و تحقق آن وادارد. در سیرسیاسی پیامبراکرم و نحوه زمامداری ایشان اصل مشورت پیش از اخذ تصمیم، و استواری پس از آن، به وضوح به چشم می خورد. داستان اُحُد، و استواری بر تصمیمی که پس از مشورت با مسلمانان اتخاذ شده بود، اگرچه تصمیم مصوب بر خلاف نظر مبارک خود آن حضرت بود، یکی از بارزترین مظاهر توجه به این مهم در امر هدایت سیاسی جامعه توسط ایشان است. [۴۰]پس از شکستی که مسلمانان در جنگ احد متحمل شدند و آسیب سختی که بر دولت نوپای اسلامی وارد شد، نوعی سرخوردگی و خمودی در اهل مدینه به وجود آمده بود، و در دل، پیامبر را سرزنش می نمودند که چرا در امر جنگ با اصحاب مشورت کرده و تسلیم رأی آنان شده است؟ بویژه چرا بر سر تصمیم نخستین پافشاری نموده است؟[۴۱] آیات قرآن کریم که پس از شکست در جنگ احد نازل شد به خوبی، چنین حالت اعتراضی را نشان می دهد: بِما رَحْمَه مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللهِ إِن اللهَ یُحِب الْمتَوَکلینَ؛ [۴۲] پس به[برکتِ] رحمت الهی، با آنان نرمخو[و پُر مِهر] شدی، و اگر تندخو و سختدل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کار[ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد. [۴۳]این آیه، به روشنی، بر سیره حکومتی پیامبر در نحوه اتخاذ تصمیم و استقامت بر آن صحه می نهد.

۶- آزادی رعایا در انتقاد، و توجیه ایشان بدون ارعاب

آزاد نهادن افراد جامعه برای خرده گیری از عملکرد زمامداران از جمله مسائلی است که هیچ یک از حاکمان دنیا آن را نمی پسندند. پاره ای از اینان عدم آزادی بیان انتقادات را به روشنی اعلام می کنند، و پاره ای دیگر، با تظاهر به استقبال از شنیدن سخنان انتقاد آمیز رعایا، در عمل با کسانی که جسارت خرده گیری نسبت به زمامدار را پیدا کرده باشند، برخورد کرده و او را از ورود به این عرصه پشیمان می سازند. سیره سیاسی پیامبراکرم (ص)، به درستی، نقطه مقابل این سیره عملی اجماعی قدرتمندان جهان است، ایشان، هیچ گاه، رعایا را از ابراز ایرادهای و انتقادهای خود نسبت به تصمیم های و عملکردهای خود منع نکرد، و نسبت به هیچ یک از کسانی که بر اعمال ایشان خرده می گرفتند، هرچند هم که بی ادبانه و تند بود، سختگیری نکرده و برخورد تندی ننمود. در جریان صلح حدیبیه و تعهداتی که پیامبر، و در پی آن، تمامی مسلمانان پذیرفتند، برخی از مسلمانان نسبت به پذیرش آن تعهدات معترض بوده و آن را برنتافتند. سیره نویسان نمونه هایی از اعتراضات تند، و گاه بی ادبانه پاره ای از اصحاب را گزارش نموده اند؛ [۴۴] بدون آن که هیچ گونه ممانعت قبلی یا برخورد بعدی از جانب رسول الله (ص) با این افراد صورت گرفته باشد، و همین بزرگواری پیامبراکرم این افراد معترض را آن چنان دچار شرمندگی می کند که به گفته پاره ای از ایشان تا مدت ها مترصد تلافی این تندی و جبران این بی ادبی خود بوده اند. در داستان جنگ حنین و نحوه تقسیم غنایم آن جنگ که پیامبر طبق دستور خداوند بیشتر غنایم را به سران قبایل اختصاص دادند و به مؤلفه قلوبهم شهرت یافت و به انصار مدینه غنیمتی تعلق نگرفت خرده گیری ها نسبت به این عمل پیامبر منحصر به اعتراض مؤدبانه انصار نبود، بلکه برخی از مسلمانان با لحن عاری از ادب به آن پیشوای معصوم با تندی اعتراض نمودند: در آن روز، مردی از بنی تمیم به نام ذوالخویصره به نزد رسول خدا (ص) آمده، گفت: یا محمد، من امروز تقسیم تو را دیدم. رسول خدا (ص) فرمود: خوب، چگونه دیدی؟ گفت: عدالت را مراعات نکردی! رسول خدا فرمود: وای بر تو! اگر عدل و داد در نزد من نباشد، نزد چه کسی خواهد بود؟ عمر بن خطاب برخاسته، گفت: یا رسول الله، او را نکشم؟ فرمود: نه. او را واگذار. [۴۵]

۷- برخورد قاطعانه با تخلفات عمال حکومت، و تسامح با مردم خطاکار نادم

بسیاری از حکام در برابر خطای رعایا سختگیر هستند؛ در حالی که نسبت به خطای عمال حکومت خود با اغماض برخورد می کنند. نزدیکی به زمامدار و ورود به محدوده قدرت، آن چنان مصونیتی برای اشخاص فراهم می کند که اغلب افراد حاضرند به هر قیمتی خود را به این جرگه پولادین وارد نمایند. در تمامی حکومت ها، همین که کسی مورد عنایت ویژه نظام قدرت واقع شود، دیگر با خاطری آسوده می تواند به هر عملی دست بزند و مطمئن باشد که در برابر جرایم و جنایاتی که مرتکب می شود، مؤاخذه سنگینی در انتظار او نخواهد بود؛ اما اخلاق سیاسی پیامبراکرم (ص) دقیقاً نقطه مقابل این مشی جاری است. آن حضرت در موارد اشتباهات رعایا اغماض بیشتری به خرج می دادند، ولی خود را در مورد خطاهای عمال حکومت مسئول دانسته، آنان را مورد مؤاخذه شدیدتر قرار می دادند. نمونه ای از خطاهای عمال حکومت که با برخورد شدیدی از جانب رسول اکرم مواجه شد ماجرای گروه هشت نفره ای است که به سرکردگی عبد الله بن جحش، به طور محرمانه برای جمع آوری اطلاعاتی از تحرکات مشرکان

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.