پاورپوینت هجرت از جهل و بدی ها به سوی آگاهی و رشد


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
2 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت هجرت از جهل و بدی ها به سوی آگاهی و رشد دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت هجرت از جهل و بدی ها به سوی آگاهی و رشد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت هجرت از جهل و بدی ها به سوی آگاهی و رشد :

اگر کسی بخواهد با قرآن آشنا باشد که باید آشنا باشد، بخواهد با نهج البلاغه آشنا باشد که باید آشنا باشیم، باید در خدمت نظام و انقلاب باشد که باید باشیم، هیچ چاره ای نیست که اینها این دو ثِقلِ ثقیل و ثَقَل در تاج سر ما قرار بگیرند و در خدمت آنها باشیم. در یکی از کلمات نورانی آن حضرت یعنی کلمه پنجاه و چهارم فرمود: «لَا غِنَی کالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ کالْجَهْلِ وَ لَا مِیرَاثَ کالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِیرَ کالْمُشَاوَرَهِ». این کلمات قبلاً بود، اسلام لغت جدید نیاورد، مصداق تازه آورد، یک؛ دست مردم را گرفت از جاهای محدود و تنگ بلند کرد، اینها را هجرت داد و آنها را مهاجر کرده به منطقه های وسیع، دو؛ هجرت تنها از مکه به مدینه یا از مکه به حبشه نیست، هجرت از طبیعت به مثال، از مثال به عقل، از عقل بالاتر، از مُلک به ملکوت، این را می گویند هجرت. اگر کسی بتواند از محدوده عرف مهاجرت کند به محدوده عقل برسد و از مرز عقل مهاجرت کند به مرحله شهود برسد؛ یعنی از جهل مهاجرت کند به علم برسد، بعد از لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ، برسد، این می شود هجرت. وجود مبارک حضرت امیر فرمود مؤمن کسی است که مهاجرت بکند از دنیا به آخرت برود. این جا که نشسته گویا بهشت را دارد می بیند: «فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ»، برای همین هاست. هجرت که مکانت است نه مکانی. وقتی به حضرت عرض کرد: «صِفْ لِی الْمُتَّقِین»، حضرت چه فرمود؟ فرمود تو نمی توانی تحمّل کنی! برای اینکه من یک مدرّس عادی نیستم که سخنرانی بکنم و تو گوش بدهی. من کسی هستم که «ینْحَدِرُ عَنِّی السَّیل وَ لَا یرْقَی إِلَی الطَّیر».[۶] کسانی که در دامنه کوه کوه های خیلی بلند زندگی می کنند، حالا شاید صد سال دویست سال بگذرد سیلی بیاید. این کوه ها ظرفیت سیل را ندارند با اینکه خیلی بلند هستند. تنها کوهی که هر وقت باران بیاید سیل دارد کوه قله دماوند است. از بالا تا پایین چند هزار متر است تا بیاید پایین سیل است. فرمود که ما که کوه های عادی نیستیم. من اگر سخنرانی بکنم سیل می آید تو را می برد. او اصرار کرد به هر حال حضرت سخنرانی کرد و سیلش آمد و او را برد «فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَهً کانَتْ نَفْسُهُ فِیهَا» در همان جا جان داد. فرمود من گفتم سیل است! «ینْحَدِرُ عَنِّی السَّیل»؛ شما این دامنه های کوه را ببینید می بینید که خیلی از این پرنده ها روی آن کوهها می نشینند پرواز می کنند؛ اما ندیدید که پرنده ای روی قله دماوند برود بنشیند، مگر آنجا جای پرواز پرنده است؟! فرمود نه هر فکری می تواند علی شناس باشد «وَ لَا یرْقَی إِلَی الطَّیر» نه هر کسی می تواند در دامنه سخن علی بنشیند مگر اینکه تکه تکه کنید. «ینْحَدِرُ عَنِّی السَّیل وَ لَا یرْقَی إِلَی الطَّیر».

فرمود مهاجرت کنید از ماده به مثال، از مثال به عقل، از مُلک به ملکوت. الفاظ جدیدی را دین نیاورده است، مصادیق تازه آورده است. فقر و غنا همین طور است، عقل هم همین طور است. قبلاً می گفتند عقل، اما نمی فهمیدند عقل یعنی چه! وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التّحیه و الثّناء) عقل را معنا کرده است، فرمود شما «عَقَلَ» را به کار می بردید، «عِقال» را به کار می بردید، این زانوبند شتر جموح و چموش را می گفتند عِقال. اینکه می گفتند: «اعْقِلْ و تَوَکل»؛ «با توکل زانوی اشتر ببند»؛ این زانوبند شتر چموش و جموح را می گفتند عِقال. حضرت فرمود ما که از عقل حمایت می کنیم، برای اینکه یک نور الهی است که زانوی شهوت و غضب را عقال می کند و نمی گذارد شهوت سرکشی کند و غضب سرکشی کند و هر کسی هر حرفی را بزند هر جایی را نگاه بکند. عقل را به این جهت عقل گفتند. فقر را هم فرمود: «لَا فَقْرَ کالْجَهْل».

قرآن کریم مطالب عادی را هم با آن نکات دقیق بیان می کند. ما کسی که جیبش خالی است کیفش خالی است را می گوییم گدا. گدا بار علمی ندارد. عرب هم در قبال گدا فاقد را به کار می برد، کسی که فاقد است. اما اصرار قرآن کریم این است که بگوید ملّتی که جیبش خالی است کیفش خالی است او فاقد و گدا نیست، او فقیر است. فقیر بار علمی دارد. فقیر به معنی گدا نیست. این بر وزن «فعیل» به معنی مفعول است، کسی که ستون فقراتش شکسته است و قدرت ایستادن ندارد را قرآن می گوید فقیر. فرمود مال مملکت و مال بیت المال ستون فقرات یک ملّت است، ملّتی که کیفش خالی است جیبش خالی است او گدا نیست، او فقیر است او نمی تواند بایستد و ایستادگی کند. مسکین هم همین طور است. فرمود گاهی ستون فقرات بدن شکسته است او نمی تواند بایستد ویلچری است. یک وقت ستون فقرات عقل می شکند او نمی تواند اصلاً فکر کند؛ برای او هم که نمی شود ویلچر تهیه کرد. فرمود: «لَا فَقْرَ کالْجَهْل » یک آدم جاهل ستون فقرات عقلش شکسته است، یک؛ آنجا جای ویلچر هم نیست، دو. هیچ ثروتی مثل عقل نیست که عقل عقال می کند و جلوی اختلاس را، جلوی نجومی را، جلوی ضعف مدیریت را، جلوی بد دینی را، جلوی تنگ نظری را، فرمود همه اینها را عقال می کند.

«لَا غِنَی کالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ کالْجَهْلِ وَ لَا مِیرَاثَ کالْأَدَبِ»؛ وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) به یکی از شاگردانش فرمود: «فَإِنْ مِتَ فَوَرِّثْ کتُبَک بَنِیک»؛ طرزی درس بخوان که بچه های تو چهار جلد کتاب تو را ارث ببرند، نه اینکه کتاب بخری بیاوری در کتابخانه. باسواد شدن جُرم نیست، عالم شدن گناه نیست، حرف فهمیدن و حرف آوردن نقص نیست. فرمود طرزی زندگی کن که چهار جلد کتاب تو را بچه های تو ارث ببرند. «فَإِنْ مِتَ فَوَرِّثْ کتُبَک بَنِیک»، اینها را بگذار. حضرت هم فرمود: «لَا مِیرَاثَ کالْأَدَبِ»؛ این امور علمی را به ورثه تان بدهید، آن وقت کشور می شود آباد. کدام غرب است که بتواند کشور عقل را، کشور غنی را از پا دربیاورد؟ فرمود: «لَا مِیرَاثَ کالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِیرَ کالْمُشَاوَرَهِ»؛ از فکر دیگران کمک بگیرید. «ظهیر»؛ یعنی پشتیبان. «ظَهر»؛ یعنی پشتیبان. این تظاهرات که می کنند از ظهور نیست، از «ظَهر» است؛ یعنی همه پشت به پشت هم می دهند، پشتوانه یکدیگر هستند پشتیبان یکدیگر هستند، مطلبی را تثبیت می کنند؛ این می شود تظاهرات. نه به معنای ظهور است، به معنای ظَهر است، پشتیبانی است پشتوانه است. فرمود: «لَا ظَهِیرَ کالْمُشَاوَرَهِ».

در کلمه ۵۵ فرمود: «الصَّبْرُ صَبْرَانِ: صَبْرٌ عَلَی مَا تَکرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُ»؛ در نصوص دیگر صبر را سه قسمت کردند؛ منتها این سه قسمت طولی است و نه عرضی. می گفتند یا صبر «علی الطاعه» است، چون در بعضی از روایات به سه قسمت تقسیم شده است: «صبر علی الطاعه»، «صبر عن المعصیه»، «صبر عند المصیبه». اگر ـ خدای ناکرده ـ ناگواری پیش آمد «عند المصیبه» انسان جزع نکند و اگر آزمون الهی فرا رسید در گناه، «صبر عن المعصیه»، یعنی خویشتن داری کند. درباره طاعت که حتماً باید انجام بدهیم، این صبر را باید تحمل کرد «صبر علی الطاعه». این درست است؛ ولی وقتی بررسی کنید، میبینید این سه ضلعی در طول هم هستند، نه در عرض هم. صبر یا از روی دشواری است یا از شهوت و از دلخواهی است. دشواری دو قسم است: یا اطاعت است یا معصیت؛ آن خوشایند فقط معصیت است. صبر یا بر مصیبت است یا بر طاعت که دشوار است. «صبر عن المعصیه» صبر از خوشحالی و مانند آن است. این سه قسم در عرض هم نیست؛ لذا اگر در بعضی از روایات تثلیث شده و در بعضی از روایت تثنیه، که حضرت می فرماید: «الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَی مَا تَکرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُ»؛ برای اینکه «ما تکره» دو قسم است: یا اطاعت است که انسان دشوار است برای او که جهاد کند، روزه بگیرد و مانند آن؛ یا مصیبتی رخ داده است که برای او ناخوشایند است. اگر آن سه قسم را در طول هم بدانیم چه اینکه این چنین است، با این دو قسمی که در عرض هم است هماهنگ است.

«الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَی مَا تَکرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُ». بعد فرمود: «الْغِنَی فِی الْغُرْبَهِ وَطَنٌ وَ الْفَقْرُ فِی الْوَطَنِ غُرْبَهٌ»؛ انسان یا در شهر خودش است که راحت است، اگر کاری داشته باشد دوستان برای او انجام می دهند، مشکلی داشته باشد حلّ می کنند و اگر در سفر باشد که بیگانه باشد ناشناخته باشد در زحمت است. فرمود غنا و توانگری در غربت به منزله وطن است. یک انسان مسافر هم اگر وضع مالی او خوب باشد آنجا امکاناتش هست؛ مثل اینکه در وطن خودش است. انسانی که دستش تهی است و جیبش خالی است در شهر خودش هم غریب است. چون فرمود: «لَا غِنَی کالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ کالْجَهْلِ»؛ یک انسان عاقل هر جا برود وطن اوست. یک انسان جاهل هر جا زندگی کند در غربت است، برای اینکه نه آداب حرف زدن را بلد است، نه آداب معاشرت را بلد است، نه جذب دوست را آشناست، به هر حال بیگانه است؛ لذا فرمودند حتماً عالِم بشوید و به آن علومی که شما را به آن حیات معنوی می رساند آشناتر گردید. این تعبیر «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ»،که از وجود مبارک حضرت به ما رسیده است؛ این مبتدا مذکر خبر مؤنث است، اینکه نمی شود! این «تاء»، «تاء» در «فَرِیضَهٌ» تای مبالغه است نه تای تأنیث؛ یعنی فهمیدن خیلی خیلی خیلی واجب است. اگر گفتند فلان کس علامه است، یا زینب کبری عقیله بنی هاشم است، به همان معنا که زینب کبری(سلام الله علیها) عقیله بنی هاشم است به همان معنا حسین بن علی عقیله بنی هاشم است؛ چون این تای عقیله، تای مبالغه است، نه تای تأنیث. مثل اینکه آدم «خلیفه الله» است نه «خلیف الله»، إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً، نه «خلیفاً». «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَ

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.