پاورپوینت آیه ۶۱ آل عمران


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
2 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت آیه ۶۱ آل عمران دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت آیه ۶۱ آل عمران،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت آیه ۶۱ آل عمران :

محتویات

۱ ترجمه های فارسی
۲ ترجمه های انگلیسی(English translations)
۳ معانی کلمات آیه
۴ نزول
۵ تفسیر آیه
۶ پانویس
۷ منابع

ترجمه های فارسی

پس هر کس با تو درباره عیسی در مقام مجادله برآید بعد از آنکه به احوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.

پس هر که با تو درباره او [عیسی] پس از آنکه بر تو [به واسطه وحی، نسبت به احوال وی] علم و آگاهی آمد، مجادله و ستیز کند، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را، و ما زنانمان را و شما زنانتان را، و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت کنیم؛ سپس یکدیگر را نفرین نماییم، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم

پس هر که در این [باره‌] پس از دانشى که تو را [حاصل‌] آمده، با تو محاجه کند، بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»

از آن پس که به آگاهى رسیده‌اى، هر کس که درباره او با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آنگاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم.

هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Should anyone argue with you concerning him, after the knowledge that has come to you, say, ‘Come! Let us call our sons and your sons, our women and your women, our souls and your souls, then let us pray earnestly, and call down Allah’s curse upon the liars.’

But whoever disputes with you in this matter after what has come to you of knowledge, then say: Come let us call our sons and your sons and our women and your women and our near people and your near people, then let us be earnest in prayer, and pray for the curse of Allah on the liars.

And whoso disputeth with thee concerning him, after the knowledge which hath come unto thee, say (unto him): Come! We will summon our sons and your sons, and our women and your women, and ourselves and yourselves, then we will pray humbly (to our Lord) and (solemnly) invoke the curse of Allah upon those who lie.

If any one disputes in this matter with thee, now after (full) knowledge Hath come to thee, say: “Come! let us gather together,- our sons and your sons, our women and your women, ourselves and yourselves: Then let us earnestly pray, and invoke the curse of Allah on those who lie!”

معانی کلمات آیه

حاجک: محاجّه: بمعنى حجّت و دلیل آوردن در برابر یکدیگر است (نوعى مجادله و منازعه و ستیز).

تعالوا: بیائید. اسم فعل است، مفرد آن تعال میباشد.

نسائنا: زنان بمعنى دختران نیز آید (مجمع البیان بقره/ ۴۹) بعید نیست در اینجا دختران منظور باشد بقرینه «ابنائنا»، نساء و نسوه از لفظ خود مفرد ندارند، واحد آنها مرئه است.

انفسنا: نفس در اینجا بمعنى شخص و ذات است، انفسنا یعنى خودمان.

نبتهل: بهل و ابتهال بمعنى تضرّع و زارى است، آنها که ابتهال را در آیه لعن معنى کرده اند شاید منظور آنست که تضرّع توأم با لعن بوده است ولى طبرسى و زمخشرى گفته اند «البهله: اللعنه».

لعنت: لعن: راندن، دور کردن. «لعنه: طرده و ابعده عن الخیر» لعن و لعنت خدا در آخرت عذاب و در دنیا، دور کردن از رحمت و توفیق و نیز عذاب است چنان که در آیه.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره آل عمران در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول آیات ۵۹، ۶۰ و ۶۱:

«شیخ طوسى» گوید: ابن عباس و حسن بصرى و قتاده گویند: این آیات درباره وفد نجران نازل گردید که دو نفر آنان بنام سید و عاقب به رسول خدا گفتند: آیا دیده اى که فرزندى بدون پدر متولد شود؟[۳][۴] و نیز وقتى که این آیات نازل شد پیامبر دست على و فاطمه و حسن و حسین را گرفت و مسیحیان را به مباهله دعوت نمود آنان امتناع کردند و قبول نمودند که جزیه بدهند[۵][۶].[۷]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)

«۶۱» فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ‌

پس هر که با تو، بعد از علم و دانشى که به تو رسیده است، درباره او (عیسى) به ستیز و محاجّه برخیزد (و از قبول حقّ شانه خالى کند) بگو:

بیائید پسرانمان وپسرانتان وزنانمان وزنانتان وخودمان را (کسى که به منزله خودمان است) وخودتان را بخوانیم، سپس (به درگاه خدا) مباهله و زارى کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

نکته ها

واژه‌ى «نَبتَهل» از ریشه‌ى «ابتهال» به معناى بازکردن دست‌ها و آرنج‌ها براى دعا، به سوى آسمان است. این آیه، به آیه‌ى مباهله معروف گشته است. مباهله، یعنى توجّه و تضرّع دو گروه مخالف یکدیگر، به درگاه خدا و تقاضاى لعنت و هلاکت براى طرف مقابل که از نظر او اهل باطل است. «۱»

در تفاسیر شیعه و سنى و برخى کتب حدیث و تاریخ مى‌خوانیم که در سال دهم هجرى، افرادى از سوى رسول خدا صلى الله علیه و آله مأمور تبلیغ اسلام در منطقه نجران شدند. مسیحیانِ نجران نیز نمایندگانى را براى گفتگو با پیامبراسلام صلى الله علیه و آله به مدینه گسیل داشتند. با وجود گفتگوهایى که میان آنان و پیامبر صلى الله علیه و آله ردّ وبدل شد، باز هم آنان بهانه‌جویى کرده و در حقّانیّت اسلام ابراز تردید مى‌کردند. این آیه نازل شد و خطاب به پیامبر فرمود: به آنها بگو:

بیایید با فراخواندن فرزندان و زنان و عزیزانمان، خدا را بخوانیم و با حالت تضرّع و ابتهال بر دروغگویان نفرین کنیم و هر نفرینى که دامن گروه مقابل را گرفت، معلوم مى‌شود که راه او باطل است و با این وسیله به این گفتگو و جدال پایان دهیم.

هنگامى که نمایندگان مسیحیان نجران، پیشنهاد مباهله را از رسول اکرم صلى الله علیه و آله شنیدند، به‌

«۱». التحقیق فى کلمات القرآن.

جلد ۱ – صفحه ۵۲۸

یکدیگر نگاه کرده و متحیّر ماندند. آنان مهلت خواستند تا در این باره فکر و اندیشه و مشورت کنند. بزرگِ نصارا به آنها گفت: شما پیشنهاد را بپذیرید و اگر دیدید که پیامبر با سر وصدا و جمعیّتى انبوه براى نفرین مى‌آید، نگران نباشید و بدانید که خبرى نیست، ولى اگر با افراد معدودى به میدان آمد، از انجام مباهله صرف‌نظر و با او مصالحه کنید.

روز مباهله، آنها دیدند که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله همراه با دو کودک و یک جوان و یک زن بیرون آمدند. آن دو کودک، حسن و حسین علیهما السلام و آن جوان، علىّ‌بن ابى‌طالب علیهما السلام و آن زن فاطمه‌ى زهرا علیها السلام- دختر پیامبر صلى الله علیه و آله- بودند.

اسقف مسیحیان گفت: من چهره‌هایى را مى‌بینم که اگر از خداوند بخواهند کوه از جا کنده شود، کنده مى‌شود. اگر این افراد نفرین کنند، یک نفر مسیحى روى زمین باقى نمى‌ماند. لذا از مباهله انصراف داده، حاضر به مصالحه شدند. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: سوگند به کسى که مرا پیامبر حقّ قرار داد، اگر مباهله انجام مى‌گرفت، آن وادى آتش را بر آنان فرو مى‌ریخت. «۱»

این ماجرا، علاوه بر تفاسیر شیعه، در منابع معتبر اهل سنّت نیز آمده است. «۲»

مباهله، در بیست و چهارم یا بیست و پنجم ماه ذى‌الحجّه و در بیرون شهر مدینه بود که اکنون داخل شهر قرار دارد و در آن محل، مسجدى به نام «مسجد الاجابه» ساخته شده است. فاصله‌ى این مسجد تا مسجدالنّبى تقریباً حدود پانصد متر است. «اللهم ارزقنا زیارته و شفاعته»

بر اساس روایتى در تفسیر المیزان، دعوت به مباهله مخصوص مسیحیان نبوده،

«۱». تفسیر مجمع‌البیان؛ مناقب ابن‌مغازى، ص ۲۶۳.

«۲». صاحب تفسیر المیزان در جلد سوّم صفحه ۲۵۷ آورده است که ماجراى مباهله را ۵۱ نفر از صحابه به اتّفاق نظر نقل کرده‌اند. تفاسیر کبیر، آلوسى ومراغى ذیل آیه، در کتاب الکامل ابن‌اثیر جلد دوّم صحفه ۲۹۳، مستدرک حاکم جلد سوّم صفحه ۱۵۰، مسند احمد حنبل جلد اوّل صفحه ۱۸۵ و همچنین تفاسیر روح‌البیان، المنار و ابن‌کثیر و بسیارى از منابع شیعى و سنّى دیگر، این واقعه را ضبط و نقل کرده‌اند. در کتاب احقاق‌الحق جلد سوّم صفحه ۴۶ نیز نام شصت نفر از بزرگان اهل سنّت را آورده است که همگى گفته‌اند: این آیه در عظمت پیامبر و اهل‌بیت علیهم السلام اوست.

جلد ۱ – صفحه ۵۲۹

پیامبر صلى الله علیه و آله از یهودیان نیز براى مباهله دعوت کردند.

مباهله، خاصّ زمان پیامبر صلى الله علیه و آله نبوده است، بلکه براساس برخى از روایات، دیگر مؤمنان نیز مى‌توانند مباهله کنند. امام صادق علیه السلام در این‌باره دستوراتى داده‌اند. «۱»

سؤال: اگر در این ماجرا تنها فاطمه زهرا علیها السلام حضور داشت، پس چرا قرآن کلمه‌ى «نسائنا» را به صورت جمع بکار برده است؟

پاسخ: در قرآن مواردى است که خداوند به دلیل اهمیت مورد از یک نفر به صورت «جمع» یاد مى‌کند، مانند آیه ۱۸۱ سوره آل‌عمران که یک نفر از روى توهین گفت: خدا فقیر است، ولى آیه به صورت جمع مى‌فرماید: «الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ» چنانکه قرآن درباره حضرت ابراهیم علیه السلام مى‌فرماید: ابراهیم یک امّت بود، با آنکه یک‌نفر بیشتر نبود.

گرچه پیامبر مى‌توانست خود شخصاً نفرین کند وکارى به علىّ، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نداشته باشد، ولى خدا و رسول، با این عمل به ما فهماندند که این افراد، یاران و شریکان رسول خدا در دعوت به حقّ و هدف او هستند و همراه او آماده‌ى استقبال از خطر بوده و تداوم‌گر حرکت او مى‌باشند.

پیام ها

۱- اگر انسان ایمان به هدف داشته باشد، حاضر است خود و نزدیک‌ترین بستگانش را در معرض خطر قرار دهد. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»

۲- آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست. «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ»

۳- فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است. «أَبْناءَنا» بنابراین امام حسن وامام حسین علیهما السلام فرزندان پیامبرند.

۴- زن و مرد در صحنه‌هاى مختلف دینى، در کنار همدیگر مطرحند. «نسائنا»

۵- در دعا، کیفیت و حالات اهل دعا مهم است، نه تعداد آنها. گروه مباهله کننده پنج نفر بیشتر نبودند. «ابنائنا، نسائنا، أنفسنا»

«۱». تفسیرنورالثقلین ج ۱، ص ۳۵۱؛ اصول کافى، ج ۲، باب مباهله.

جلد ۱ – صفحه ۵۳۰

۶- علىّ‌بن ابى‌طالب علیهما السلام، جان رسول اللَّه صلى الله علیه و آله است. «أنفسنا»

۷- در مجالس دعا، کودکان را نیز با خود ببریم. «أبنائنا»

۸- اهل‌بیت پیامبر علیهم السلام مستجاب الدعوه هستند. «أبنائنا، نسائنا، أنفسنا»

۹- استمداد از غیب، پس از بکارگیرى توانایى‌هاى عادّى است. «نبتهل»

۱۰- کسى‌که منطق و استدلال و معجزه، او را به پذیرش حقّ تسلیم نمى‌کند، یکى از راه‌ها، مباهله است. «تعالوا … نبتهل»

۱۱- اگر مؤمنان محکم بایستند، دشمن به دلیل باطل بودنش عقب نشینى مى‌کند.

«ندع … نبتهل»

۱۲- استدلال را باید با استدلال پاسخ داد، ولى مجادله و لجاجت باید سرکوب شود. «لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ (۶۱)

«۱» تفسیر عیّاشى، جلد اوّل، حدیث ۴، صفحه ۱۰

تفسیر اثنا عشرى، ج‌۲، ص: ۱۲۴

فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ‌: پس هر که خصومت و مجادله نماید در باب حضرت عیسى علیه السّلام و رسالت او، و از جهالت و ضلالت برنگردد و بر اعتقاد فاسد خود مصر و مستمر باشد، مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ‌: بعد از آنکه آمد تو را آیات بینه که موجب علم و یقین است به آنکه عیسى بنده برگزیده و رسول خدا مى‌باشد، فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ‌: پس بگو بیائید به عزم ثابت، تا بخوانیم براى مباهله، ما و شما، پسران خود و پسران شما را، یعنى ما پسران خود را بخوانیم، و شما پسران خود را، وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ‌: و ما زنان خود را بخوانیم و شما زنان خود را، وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ‌: و ما نزدیکان خود را که از غایت ارجمندى، به منزله نفس ما باشند، و شما بخوانید نزدیکان خود را که به همین وجه باشند، یعنى هر یک از ما اعزّه اهل خود را به مباهله بخوانیم براى ظهور حق. ثُمَّ نَبْتَهِلْ‌: پس کوشش کنیم با تضرع در طلب لعنت، فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ‌: پس قرار دهیم لعنت خدا و دورى از رحمت واسعه الهى را بر دروغگویان، یعنى نفرین کنیم بر اهل کذب، تا محقّ از مبطل ممیز و جدا شود، و لعنت خدا متوجه دروغگویان گردد.

تبصره: در آیه شریفه سه مطلب است.

مطلب اول: منتخبین در مباهله:

به اتفاق خاصه و عامه، وقتى این آیه نازل شد، حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم خواند حضرت على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را براى مباهله، چنانچه محدثین و مفسرین متفقند بر آن، از جمله: ترمذى، احمد، مسلم، در صحاح خود، صاحب مشکوه، ابن حجر در صواعق، زمخشرى در کشاف، فخر رازى در تفسیر کبیر، نیشابورى در غرائب التنزیل، و عدّه بسیارى از عایشه روایت نموده‌اند که:

چون این آیه مباهله نازل شد، حضرت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم خواند حضرت على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را، پس فرمود:

تفسیر اثنا عشرى، ج‌۲، ص: ۱۲۵

خدایا، اینها اهل من مى‌باشند. «۱» مطلب دوم: تفسیر آیه شریفه- مراد از «ابنائنا» اضافه آن به نفس نفیس سید المرسلین صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نیست، مگر حضرت حسنین علیهما السّلام، زیرا در آن وقت آن حضرت را اولاد پسرى بلاواسطه نبود مگر حضرت حسنین علیهما السّلام؛ و احادیث بسیار وارد شده که ایشان فرزندان رسولند، از جمله:

۱- ابن حجر و سیوطى و بغوى و عبد الغنى در ایضاح- از سلمان رضوان الله علیه روایت نموده از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که فرمود:

سمّى هارون ابنیه شبرا و شبیرا و انّى سمّیت ابنىّ الحسن و الحسین بما سمّى هارون ابنیه، «۲» هارون برادر حضرت موسى علیه السّلام دو پسر خود را شبر و شبیر نام کرده بود، و من به عوض آن، دو پسر خود را به نام حضرت حسن و حسین علیهما السّلام نامیدم. (قاموس گفته: در لغت عبرى، مشبر و شبر و شبیر، سه اسم پسر حضرت هارون پیغمبر علیه السّلام، و حضرت خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به اسماى آنها، به عربى نام نهاد حسن و حسین و محسن علیهم السّلام.) ۲- قال النّبىّ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: الحسن و الحسین هذان ابناى قاما او قعدا. «۳» فرمود حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: حضرت حسن و حسین علیهما السّلام، این دو، دو پسر من باشند، قائم باشند بر امامت یا قاعد.

۳- ترمذى در صحیح خود، و صاحب مشکوه، و ابن حجر در صواعق،

«۱» مدارک عامّى مربوط به شأن نزول این روایت در کتاب احقاق الحق جلد سوّم صفحه ۴۶ تا ۶۲ و جلد نهم صفحه ۷۰ تا ۹۱ آمده است- و مدارک شیعى آن در کتاب غایه المرام فصل دوّم باب چهارم آمده است.

«۲» احقاق الحق، جلد ۱۰، صفحه ۵۰۴ تا ۵۰۶ به نقل این حدیث و مدارک عامّى آن اختصاص یافته است.

«۳» اثبات الهداه، جلد ۲، باب ۱۲ و باب ۱۴ (به نقل از کتب مختلف)

تفسیر اثنا عشرى، ج‌۲، ص: ۱۲۶

روایت نموده‌اند از اسامه بن زید که گفت: شبى حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را دیدم که شیئى مشتمل و مستور نزد اوست، عرض کردم: این چیست؟ پس دفعه مکشوف ساخته، بر دو زانوى مبارک او، حضرات حسنین علیهما السلام را دیدم، فرمود: هذان ابناى و ابنا ابنتى اللّهمّ انّى احبّهما فاحبّهما و احبّ من یحبّهما. «۱» این دو، دو پسر من، و دو پسر دختر من هستند، خدایا بدرستى که من دوست دارم این دو را و تو هم دوست بدار آندو را و دوست بدار هر که را که دوست بدارد ایشان را.

۴- فخر رازى و نیشابورى و ابو بکر رازى در تفاسیر خود گفته‌اند: این آیه مباهله، دال است بر اینکه حضرت حسن و حسین علیهما السلام، دو پسران رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مى‌باشند، زیرا وعده در طلب اولاد، به مباهله نمود، پس حسنین علیهما السّلام را طلبید، پس وجوبا ایشان، پسران رسول خدایند.

۵- در مطالب السؤل- ابن طلحه شافعى حکایت مناظره شعبى را با منصور دوانقى نقل نماید، که وقتى شنید شعبى، حسنین علیهما السلام را به ابناء الرسول مى‌خواند و مى‌گوید؛ در محفل کثیر از علماء، شعبى را طلبید.

خیلى سرزنش نمود، گفت: مثل تو آدمى، چنین کلام واهى گوید، چگونه ایشان اولاد رسول مى‌باشند؟ شعبى گفت: چه جاهلانه یا متجاهلانه کلام مى‌گوئى، و حال آنکه قرآن و سنت ناطق صریحند بر آن؛ پس دو آیه را خواند:

یکى آیه مباهله، و دیگر آیه ۸۲ سوره انعام: وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى‌ وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى‌ وَ عِیسى‌ وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ‌. و حضرت عیسى علیه السّلام پدر نداشت، او را از ذریّه حضرت ابراهیم علیه السّلام محسوب فرمود از جانب مادرش مریم. و اما از سنّت، پس از

«۱» سنن ترمذى، جلد ۵، کتاب المناقب، باب ۳۱، حدیث مسلسل شماره ۳۷۶۹- و نیز رجوع شود به کتاب شریف احقاق الحق، جلد ۱۰، صفحه ۶۶ تا ۶۷۶.

تفسیر اثنا عشرى، ج‌۲، ص: ۱۲۷

جمله متفق باشند امت که حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مخاطب به حضرت حسن علیه السّلام فرمود: انّ ابنى هذا سیّد. و نیز فرمود: انّ الحسن و الحسین ابناى. و امثال آن پس منصور از گفتار شعبى خجل شد.

و مراد از «نِساءَنا» اجماع امت است که حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها است. و حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم او را طلبید و با خود به مباهله برد. پس لفظ، عام، و مراد، خاص مى‌باشد. و شیخ المشایخ در اینجا گفته: این دلیل است بر کمال شرف و فضل حضرت فاطمه سلام اللّه علیها، زیرا لفظ نساء عام، شامل جمیع زنان عشائر و ازواج و دختران بود، و هیچکس را به غیر از حضرت فاطمه سلام اللّه علیها داخل در آن نکرد، چه غیر او احدى از ایشان قابلیت و صلاحیت آن مقام نداشتند. پس قطع گردید که حضرت فاطمه سلام اللّه علیها از جمیع آن زنان انساب و اسباب، متفرد و افضل بوده و احادیث در فضل آن حضرت بسیار است، از جمله:

۱- صحیح بخارى- از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم است که فرمود: فاطمه سیّده نساء اهل الجنّه. «۱» ۲- مودّت القربى همدانى شافعى- ابن عباس روایت نموده: قال رسول اللّه: افضل رجال العالمین فى زمانى هذا علىّ و افضل نساء الاوّلین و الاخرین فاطمه. «۲» فرمود رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: افضل مردان عالمیان در زمان من على علیه السّلام، و افضل زنان اولین و آخرین فاطمه علیها السّلام است.

۳- صحیح مسلم از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مروى است: قال: انّ فاطمه بضعه منّى یؤذینى من آذاها. «۳» فرمود بدرستى که فاطمه‌

«۱» صحیح بخارى جزء پنجم، باب مناقب المهاجرین و فضلهم، صفحه ۲۰- و نیز رجوع کنید به کتاب شریف احقاق الحق جلد ۱۰، صفحه ۶۹- ۹۹.

«۲» احقاق الحق جلد ۱۰ صفحه ۴۲ و جلد ۴ صفحه ۲۵۷.

«۳» صحیح مسلم جزء هفتم صفحه ۱۴۱ (باب فضائل فاطمه سلام اللّه علیها)

تفسیر اثنا عشرى، ج‌۲، ص: ۱۲۸

علیها السّلام پاره تن من است. مرا اذیت نماید کسى که فاطمه را اذیت نماید.

۴- در صواعق و مودّت القربى و در منقبه المطهرین- از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مروى است: اذا کان یوم القیمه نادى مناد من بطنان العرش یا اهل المحشر غضّوا ابصارکم حتّى تجوز فاطمه بنت محمّد على الصّراط. «۱» زمانى که روز قیامت شود، منادى از باطن عرش الهى ندا نماید: بپوشانید چشم‌هاى خود را تا مرور کند حضرت فاطمه دختر حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم.

و مراد از «أَنْفُسَنا» حضرت على بن ابى طالب علیه السّلام است، به چند دلیل:

۱- آنکه داعى و دعوت، مقتضى است مغایرت مدعوّ را، زیرا انسان داعى نفس خود نمى‌باشد، و الا لازم آید اتحاد داعى و دعوت و مدعوّ به؛ و بدیهى است که متحد، در خارج متعدد نباشد، و همچنین متعدد، متحد نخواهد بود؛ پس واجب شد که مدعوّ به، غیر آن حضرت و مثل او باشد.

۲- آنکه در این آیه که حضرت، مأمور به مباهله شد، به موجب‌ «أَبْنائِنا» حضرات حسنین علیها السّلام را طلبید، و به موجب‌ «نِساءَنا» حضرت فاطمه علیها السلام را. پس اگر مراد «أَنْفُسَنا» نفس مبارک آن حضرت مى‌بود، البته حضرت على علیه السّلام را داخل نمى‌نمود؛ و چون حضرت على علیه السّلام را داخل نمود، پس به تقریر سابق، ثابت گردید مراد به‌ «أَنْفُسَنا» على بن ابى طالب علیه السّلام است.

۳- اجماع امت است که حضرت على علیه السّلام داخل در مباهله بود و به غیر پنج تن پاک، ششمى از اقارب و عشیره و اصحاب نبوده، پس لامحاله، حضرت على علیه السّلام نفس حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مى‌باشد.

«۱» احقاق الحق جلد ۱۰، صفحه ۱۳۹- ۱۵۴ (مدارک مختلف حدیث از کتب عامه را آورده است)

تفسیر اثنا عشرى، ج‌۲، ص: ۱۲۹

احادیث بسیارى وارد شده که آن حضرت، نفس رسول و نازل منزله آن سرور است:

۱- در صواعق ابن حجر در آخر فصل دوم، روایت نموده که: حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بعد از فتح مکه حمد الهى نموده، فرمود:

اوصیکم بعترتى خیرا و موعدکم الحوض و الّذى نفسى بیده لتقیمنّ الصّلوه و لتؤتنّ الزّکوه او لابعثنّ الیکم رجلا منّى او کنفسى یضرب اعناقکم، ثمّ اخذ بید علىّ ثمّ قال هو هذا. «۱» امر مى‌کنم شما را در حفظ عترت خودم به ایصال خیر به ایشان، و وعده شما در حصول جزاى آن حوض کوثر است. و قسم به خدا هر آینه اقامه نماز کنید و اتیان زکات نمائید، و الا مى‌فرستم به سوى شما، مردى از خودم که چون نفس و جان من باشد، بزند گردنهاى شما را. پس دست على را گرفته فرمود: او، این على است.

۲- در منهاج الکرامه و کشف الیقین- از ابن مغازلى روایت نموده که حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود به بنى ولیعه: لتنتهنّ او لابعثنّ رجلا نفسه کنفسى، طاعته طاعتى و معصیته معصیتى یفصلکم بالسّیف غیرى قالوا لا. هر آینه البته باز ایستید از گناه و تمرّد، یا هر آینه مى‌فرستم مردى را که مانند نفس من است. طاعت او، طاعت من؛ و معصیت او، معصیت من. ممیز سازد شما را به شمشیر غیر من، همه گفتند نه.

۳- در مناقب- جابر بن عبد اللّه رضوان اللّه علیه روایت نموده که: هر آینه شنیدم که حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در باره حضرت على علیه السّلام خصالى را بیان مى‌فرمود که اگر یکى از آنها در کسى باشد، هر آینه کافى است او را در فضل و شرف:

قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: من کنت مولاه فعلىّ مولاه؛

«۱» این حدیث و حدیث بعد با مضمون مشابه در کتاب شریف احقاق الحق، جلد ۶، صفحه ۴۴۹- ۴۵۸ ثبت شده و مدارک عامى آن ذکر گردیده است.

تفسیر اثنا عشرى، ج‌۲، ص: ۱۳۰

قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علىّ منّى کهارون من موسى؛ و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علىّ منّى و انا منه؛ قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علىّ منّى کنفسى طاعته طاعتى و معصیته معصیتى؛ و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: حرب علىّ حرب اللّه و سلم علىّ سلم اللّه؛ و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: ولىّ علىّ ولىّ اللّه و عدوّ علىّ عدوّ اللّه؛ و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علىّ حجّه اللّه و خلیفته على عباده؛ و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: حبّ علىّ ایمان و بغضه کفر؛ و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: حزب علىّ حزب اللّه و حزب اعدائه حزب الشّیطان؛ و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علىّ مع الحقّ و الحقّ معه لا یفترقان حتّى یردا علىّ الحوض؛ و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: علىّ قسیم الجنّه و النّار؛ و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: من فارق علیّا فقد فارقنى و من فارقنى فقد فارق اللّه؛ و قوله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: شیعه علىّ هم الفائزون یوم القیمه. «۱» ۴- فخر رازى در تفسیر کبیر گوید: در این آیه شریفه براى شیعه هست که استدلال کنند به آن بر فضیلت حضرت على علیه السّلام بر جمیع انبیاى اولوا العزم و غیر ایشان، زیرا خداوند تعبیر فرموده است از على بن ابى طالب علیه السّلام، که او نفس حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم است. و از واضحات آنکه: اتحاد دو شخص در ذات، غیر معقول باشد، پس لابد باید مراد به- اتحاد، در مماثلت و مشابهت تامّه در صفات و کمالات نفسانیه است، از علم و

«۱» بحار الانوار، جلد ۴۰، صفحه ۲۵، حدیث ۵۰- خصال صدوق، جزء دوّم، ابواب الثلاثه عشر، صفحه ۴۹۶، حدیث ۵.

تفسیر اثنا عشرى، ج‌۲، ص: ۱۳۱

عصمت و طهارت و رحمت و عفت و کرم و شجاعت و زهد و عبادت و جوانمردى و فتوت و غیر اینها از صفات کمالیه حضرت نبوى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم. و شبهه‌اى نیست که از جمله صفات پیغمبر خاتم، افضلیّت آن سرور است بر تمام انبیاء و رسل. و بعد از آنکه حضرت على علیه السّلام به

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.