پاورپوینت آیه ۷۷ کهف


در حال بارگذاری
23 اکتبر 2022
فایل فشرده
2120
2 بازدید
۶۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت آیه ۷۷ کهف دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت آیه ۷۷ کهف،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت آیه ۷۷ کهف :

محتویات

۱ ترجمه های فارسی
۲ ترجمه های انگلیسی(English translations)
۳ معانی کلمات آیه
۴ تفسیر آیه
۵ پانویس
۶ منابع

ترجمه های فارسی

باز با هم روان شدند تا وارد بر شهری شدند و از اهل آن شهر طعام خواستند، مردم از طعام دادن و مهمانی آنها ابا کردند (آنها هم از آن شهر به عزم خروج رفتند تا) در (نزدیکی دروازه آن) شهر به دیواری که نزدیک به انهدام بود رسیدند و آن عالم به استحکام و تعمیر آن پرداخت. باز موسی گفت: روا بود که بر این کار اجرتی می‌گرفتی.

پس [هر دو] به راه افتادند تا هنگامی که به مردم شهری رسیدند، از مردمش خوراک خواستند و آنان از اینکه آن دو را مهمان کنند، خودداری کردند. پس در آن شهر، دیواری یافتند که می خواست فرو ریزد، پس او آن را [به گونه ای] استوار کرد [که فرو نریزد]. موسی گفت: اگر می خواستی برای تعمیر آن دیوار، مزدی می گرفتی [که برای خود خوراک فراهم آوریم.]

پس رفتند تا به اهل قریه‌اى رسیدند. از مردم آنجا خوراکى خواستند، و[لى آنها] از مهمان نمودن آن دو خوددارى کردند. پس در آنجا دیوارى یافتند که مى‌خواست فرو ریزد، و [بنده ما] آن را استوار کرد. [موسى‌] گفت: «اگر مى‌خواستى [مى‌توانستى‌] براى آن مزدى بگیرى.»

پس برفتند تا به دهى رسیدند. از مردم آن ده طعامى خواستند. از میزبانیشان سر برتافتند. آنجا دیوارى دیدند که نزدیک بود فرو ریزد. دیوار را راست کرد. موسى گفت: کاش در برابر این کار مزدى مى‌خواستى.

باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‌ای رسیدند؛ از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند؛ ولی آنان از مهمان کردنشان خودداری نمودند؛ (با این حال) در آن جا دیواری یافتند که می‌خواست فروریزد؛ و (آن مرد عالم) آن را برپا داشت. (موسی) گفت: «(لااقل) می‌خواستی در مقابل این کار مزدی بگیری!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

So they went on until they came to the people of a town. They asked its people for food, but they refused to extend them any hospitality. There they found a wall which was about to collapse, so he erected it. He said, ‘Had you wished, you could have taken a wage for it.’

So they went on until when they came to the people of a town, they asked them for food, but they refused to entertain them as guests. Then they found in it a wall which was on the point of falling, so he put it into a right state. (Musa) said: If you had pleased, you might certainly have taken a recompense for it.

So they twain journeyed on till, when they came unto the folk of a certain township, they asked its folk for food, but they refused to make them guests. And they found therein a wall upon the point of falling into ruin, and he repaired it. (Moses) said: If thou hadst wished, thou couldst have taken payment for it.

Then they proceeded: until, when they came to the inhabitants of a town, they asked them for food, but they refused them hospitality. They found there a wall on the point of falling down, but he set it up straight. (Moses) said: “If thou hadst wished, surely thou couldst have exacted some recompense for it!”

معانی کلمات آیه

ینقض: نقض: شکستن. «یریدان ینقض» مى‏خواست بیافتد.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)

فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَهٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً «۷۷»

پس آن دو به راه خود ادامه دادند تا به اهل یک آبادى رسیدند، از اهل آنجا غذا خواستند، آنان از مهمان کردن آن دو سرباز زدند. پس آن دو در آنجا دیوارى را یافتند که در حال ریزش بود. خضر، دیوار را برپا کرد. (موسى با تعجّب) گفت: اگر مى‌خواستى براى این کار مزد مى‌گرفتى!

نکته ها

مردم از دادن غذا به موسى و خضر امتناع کردند، ولى خضر به تنهایى دیوارِ خراب را مجّانى تعمیر کرد.

پیام ها

۱- هر دوره‌ى آموزشى، نیاز به حرکت دارد و تنوّع در مکان براى آموزش‌هاى جدید، یک ارزش است. «فَانْطَلَقا»

۲- ملّتى که سقوط اخلاقى کند، از دادن نان به پیامبر اولواالعزم هم خوددارى مى‌کند. «فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» (البتّه این در صورتى است که آنان را مى‌شناختند.)

۳- آنان که از مهمانانى غریب پذیرایى نکنند، قابل نکوهش‌اند. فَأَبَوْا …

۴- بى‌اعتنایى و بى‌مهرى مردم، در کار ما تأثیر منفى نگذارد. «فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما»

۵- انبیا گاهى در شدّت نیاز به سر مى‌بردند. «اسْتَطْعَما»

۶- گرچه نیازمندان به حداقل قناعت کنند، ولى کرامت انسانى مى‌گوید که در حدّ ضیافت پذیرایى کنید. اسْتَطْعَما … یُضَیِّفُوهُما

جلد ۵ – صفحه ۲۰۸

۷- لازم نیست مهمان همیشه آشنا باشد، از مهمان غریب و ابن‌السبیل هم باید پذیرایى کرد. «فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما»

۸- باید نواقص را اصلاح و تعمیر کرد، نه آنکه هر چیز عیب دار را بى‌ارزش پنداشت و از آن دست کشید. فَوَجَدا فِیها جِداراً … فَأَقامَهُ‌

۹- اولیاى الهى اهل کینه و انتقام نیستند. گرچه آنان را مهمان نکردند، ولى خضر به آنان خدمت کرد. «فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما- فَأَقامَهُ»

۱۰- پیامبران بر مال و جان مردم ولایت دارند که هرگونه تصرّف کنند و نیاز به کسب اجازه از مالک ندارند. «فَأَقامَهُ»

۱۱- همه جا منطقِ «اوّل معاش سپس کار» و «اوّل تأمین سپس تمکین»، درست نیست. پیامبرِ گرسنه، مجّانى کارگرى مى‌کند. ابوا … فَأَقامَهُ‌ وقتى نیاز را دیدیم، دست به کار شویم و منتظر دعوت و بودجه و همکار و آیین‌نامه نباشیم. «جِداراً فَأَقامَهُ»

۱۲- کار کردن براى خدا بدون گرفتن مزد، عیب نیست. «فَأَقامَهُ»

۱۳- وقتى کارى را مفید و لازم تشخیص دادیم، به انتقاد این و آن کارى نداشته باشیم. «لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً»

۱۴- کار کردن و مزد گرفتن و اجیر شدن ننگ نیست. «لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً»

۱۵- اولیاى خدا براى پول کار نمى‌کنند. «لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَهٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً (۷۷)

«۱» مجمع البیان، جلد ۳، صفحه ۴۸۶.

جلد ۸ – صفحه ۹۷

فَانْطَلَقا: پس درگذشتند و رفتند. حَتَّى إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَهٍ: تا چون وارد شدند به اهل دهى. در علل و عیّاشى از حضرت صادق علیه السلام‌ «۱»: آن قریه ناصره بود که نصارى به آن منسوبند. چون شب شد دروازه بستند و براى هیچکس نگشودند. نماز شام بود که موسى و خضر به آن ده رسیدند، خواستند وارد شوند کسى دروازه نگشود. اسْتَطْعَما أَهْلَها: طلب طعام کردند اهل آن ده را، و گفتند در اینجا غریب و گرسنه‌ایم. چون ما را در ده جا ندادید براى ما طعام بفرستید. فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما: پس ابا کردند اهل ده از آنکه مهمانى کنند ایشان را، و ایشان در بیرون شهر ماندند تا صبح روى به راه نهادند. در تفسیر لوامع- از حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله روایت نموده که: اهل آن قریه لئیم بودند که موسى و خضر تمام شب بیرون دروازه آن شهر گرسنه بودند.

حکایت: در کتب سیر نقل شده که اهل آن شهر چون نزول این آیه را خدمت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله شنیدند، بارى از طلا آوردند و گفتند: یا رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله، به این بار طلا از تو مى‌خریم یک نقطه، به اینکه «باء» «فابوا» را به «تا» تبدیل نمائى تا قرائت چنین شود «فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما- یعنى آمدند اهل شهر اینکه ضیافت کنند آن دو پیغمبر را» تا ملامت و لئامت از ما رفع شود. حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله انکار و فرمود: تغییر این یک نقطه هم موجب دخول کذب است در قرآن و قدح در الهیت. از این حکایت ثابت شود که تغییر یک نقطه از قرآن، موجب بطلان ربوبیت حضرت رحمان خواهد بود، چه رسد به تغییر حکمى از احکام آن.

«۱» علل الشرایع، شیخ صدوق، باب ۵۴، ص ۶۱.

جلد ۸ – صفحه ۹۸

خلاصه چون وارد ده شدند: فَوَجَدا فِیها جِداراً: پس یافتند در نواحى آن ده، دیوارى مایل شده به یک طرف. یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَ‌: مى‌خواست آن دیوار این که بیفتد و از پایه درآید.

نکته: اسناد اراده به دیوار مجاز باشد، یعنى نزدیک بود خراب شود.

فَأَقامَهُ‌: پس خضر راست و استوار نمود آن دیوار را به اینکه اساس آن را به سنگ و گل مستحکم نمود. ابن عباس گفته: آن را درهم نموده و دو مرتبه بنا کرد. سعید بن جبیر گوید: دیوار کج شده بود، خضر علیه السلام دوش خود بر آن نهاده راست شد. نزد بعضى به دست خود آن را راست نمود و این از معجزات خضر بود. وهب گفته: ارتفاع دیوار سیصد گز بود. چون موسى علیه السلام مشاهده نمود که خضر آن دیوار را راست نمود، قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً: گفت موسى اگر مى‌خواستى هر آینه مى‌گرفتى بر تعمیر دیوار مزدى تا به آن طعام مى‌خریدیم و سدّ گرسنگى خود مى‌نمودیم.

تنبیه: شخص عاقل منصف که تأمل در این آیات شریفه بنماید و نظر مراء و جدال را کنار گذارد، هر آینه تصدیق نماید به اینکه برائت خضر بر وجه معذوریت به شهادت موسى ثابت باشد، زیرا بیان نماید که اگر سؤال نمودم، اى خضر از جانب من معذور باشى در ترک مصاحبت و الزامى بر تو نخواهد بود، و لذا برائت موسى را نفس همین آیه ثابت گرداند؛ زیرا کلام خود را با ادات شرطیه مشروط ساخته و خود موسى جزاى شرط را ترک مصاحبت قرار داده و خود را مختار نموده در این شرط که اگر مصاحبت خضر را در آینده خواهد، ترک سؤال نماید، و اگر ترک مصاحبت را خواهد سؤال نماید. بنابراین وعده نبوده تا تخلف آن اشکالى وارد آید. پس بدین بیان محقق شد که اعتراضى نسبت به مقام این دو پیغمبر جلیل الشأن وارد نخواهد بود.

تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)

قالَ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْ‌ءٍ بَعْدَها فَلا تُصاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّی عُذْراً (۷۶) فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَهٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً (۷۷) قالَ هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً (۷۸) أَمَّا السَّفِینَهُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ غَصْباً (۷۹) وَ أَمَّا الْغُلامُ فَکانَ أَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینا أَنْ یُرْهِقَهُما طُغْیاناً وَ کُفْراً (۸۰)

فَأَرَدْنا أَنْ یُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَیْراً مِنْهُ زَکاهً وَ أَقْرَبَ رُحْماً (۸۱) وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَهِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ یَسْتَخْرِجا کَنزَهُما رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذلِکَ تَأْوِیلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً (۸۲)

ترجمه‌

گفت اگر بپرسم تو را از چیزى بعد از این پس مرافقت مکن با من بتحقیق رسیدى از جانب من بعذرى‌

پس رفتند تا وقتى که رسیدند باهل آبادى‌ء خواستند طعام از اهل آن پس ابا نمودند که مهمانى کنند آن دو را پس یافتند در آن دیوارى را که میخواست فرود آید پس بر پا داشت آنرا گفت اگر میخواستى هر آینه میگرفتى براى آن مزدى‌

گفت این وقت جدائى میان من و میان تو است اکنون خبر دهم تو را به بیان حقیقت آنچه را نتوانستى بر آن صبر نمودن‌

امّا کشتى پس بود مال حاجتمندانى که کار میکردند در دریا پس خواستم که معیوب کنم آنرا و بود در پیش راه آنها پادشاهى که میگرفت هر کشتى بى‌عیبى را بغصب‌

و امّا پسر پس بودند پدر و مادرش دو مؤمن پس ترسیدیم که بیفکند آن دو را در سرکشى و کفر

پس خواستیم که عوض دهد آن دو را پروردگارشان بهتر از او در پاکى و نزدیکتر در مهربانى‌

و امّا دیوار پس بود مال دو پسر یتیم در آن شهر و بود در زیر آن گنجى از آن دو و بود پدر آن دو، نیکوکار پس خواست پروردگار تو که برسند بحدّ رشدشان و بیرون آورند گنجشان را براى مهربانى از پروردگارت و بجا نیاو

  راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.