پاورپوینت هشام بن حکم
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت هشام بن حکم دارای ۸۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت هشام بن حکم،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت هشام بن حکم :
محتویات
۱ معرفی
۲ گرایشهای فکری و مذهبی
۳ شخصیت هشام در احادیث
۳.۱ ستایش
۳.۲ نکوهش
۳.۲.۱ ردّ روایات دالّ بر نکوهش
۴ موقعیت و جایگاه علمی
۵ استادان و شاگردان
۶ آرا و اندیشههای کلامی
۶.۱ خداشناسی
۶.۲ نبوت
۶.۳ امامت
۶.۳.۱ ویژگیهای امام
۷ آثار
۸ وفات
۹ پانویس
۱۰ منابع
۱۱ پیوند به بیرون
معرفی
کنیه هشام، ابومحمد و ابوالحکم است[۱]. از تاریخ ولادت او اطلاع دقیقی در دست نیست جز اینکه در اوایل قرن دوم هجری به دنیا آمده است[۲] و برخی تاریخ ولادت او را ۱۳۳ حدس زدهاند.[۳] بیشتر شرححالنویسان از او با عنوان موالی(غیر عربی که تحت حمایت عرب است) یاد کردهاند و او را به بنی کنده و برخی به بنی شیبان نسبت دادهاند.[۴] اما برخی او را عرب اصیل و از قبیله خزاعه دانستهاند.[۵]
نجاشی محل تولد هشام را کوفه و او را اصالتا کوفی دانسته،[۶] اما رشد و نمو او را در واسط بیان کرده است به گفته نجاشی، خانه هشام در واسط بوده است اما محل تجارت وی در کرخ بغداد و خانهاش نزدیک قصر وضّاح بوده است.[۷] درباره نوع تجارت وی گفته شده که کرباسفروش بوده است[۸].
برای هشام برادری به نام محمد در کتابهای علم رجال ذکر شده که از راویان حدیث بوده و محمد بن ابی عمیر از وی روایت کرده است[۹]. همچنین از دو فرزند وی، به نامهای حَکَم و فاطمه، در منابع یاد شده است. حکم بن هشام ساکن بصره و متکلم بوده است. وی درباره امامت کتابی داشته و مجالس مناظرهای از وی حکایت شده است[۱۰].
هشام از نظر اخلاقی نیز ویژگیهای بارزی داشته از جمل آنها سع صدر و تحمل مخالفان است. شراکت تجاری وی با عبدالله بن یزید اِباضی – که اختلاف عقید عمیقی با او داشت – همگان را شگفت زده کرد تا آنجا که جاحظ، درباره آنها گفته است «این دو، بر دیگر افرادِ متضاد برتری یافتند».[۱۱] علاوه بر آن، شرکت او در مناظرههای فراوان گواه شجاعت اوست. همچنین رعایت ادب و پرهیز از هر گونه گفتار ناپسند و اهانت به خصم در مناظره، رعایت انصاف و راستگویی، از جمله فضائل اخلاقی او بود.[۱۲]
گرایشهای فکری و مذهبی
هشام از نظر گرایشهای فکری و مذهبی به فرقههای گوناگونی منسوب است که بر اساس آنها، میتوان گزارش حیات فکری عقیدتی وی را به سه دسته تقسیم کرد.[۱۳]
برخی هشام را از اصحاب ابوشاکر دیصانی، و ملحد و دهری دانستهاند[۱۴]. در این باره حتی به روایتی از امام رضا(ع) تمسک شده که هشام را از اصحاب خاص ابوشاکر و ابوشاکر را زندیق خوانده است[۱۵]. تأثیر ابوشاکر دیصانی بر هشام و اندیشه وی، روشن نیست و حتی در برخی منابع شواهد علیه آن گزارش شده است[۱۶] و نسبت دادن اعتقاد به جسمیت برخی اعراض (همچون رنگها و طعمها و بوها)، انکار جزء لایتجزا و تجسیم به او را ثابت ندانستهاند.[۱۷] اما برخی این نسبتها را دادهاند چون این اقوال به فیلسوفان رواقی یونانی منسوب بود، این احتمال مطرح شده که فیلسوفان رواقی از طریق دیصانیه -که در عراق پراکنده بودند و ابوشاکر از بزرگان آنان بود- بر اندیشه هشام تأثیر گذاشتهاند[۱۸].
بنابر برخی منابع، شواهد یاد شده چندان در خور اعتماد نیستند، زیرا اولا روایتی که به آن استناد شده، مرسل و غیرقابل تمسک است. ثانیا از اینکه وی شاگرد شخصی دهری مسلک بوده، نمیتوان دهری بودن خود او را نتیجه گرفت. ثالثا صِرف وجود مشابهتهایی میان دیدگاههای آن دو، مستلزم پیروی یکی از دیگری نیست[۱۹].
ابن ندیم، هشام را از اصحاب جهم بن صفوان شمرده که بعدها به امامیه پیوسته است. تشابه برخی دیدگاهها و عقاید منسوب به هشام با آرای جهم بن صفوان، شاهدی برای جهمی بودن وی در مرحلهای از زندگیاش دانسته شده است[۲۰].
سومین دیدگاه این است که وی از دانشمندان بزرگ امامیه و از اصحاب فرهیخته امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام بوده است. کشی، داستان پیوستن وی را به امام صادق(ع) از زبان عمر بن یزید نقل کرده است[۲۱].
شخصیت هشام در احادیث
مجموع روایات راجع به هشام به دو دسته تقسیم میشوند: روایات ستایش و روایات نکوهش.
ستایش
روایات ستایش، از امام صادق(ع)، امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) است. بر اساس این روایات، وی پرچمدار حق ائمه، مؤید صدق، مدافع ولایت اهل بیت و اثباتکننده بطلان دشمنان آنان است. پیروی از او پیروی از ائمه و مخالفت با او مخالفت با آنان شمرده شده است[۲۲]. او بنده خیرخواه خداوند و کسی است که به دلیل حسادت اصحاب، آزار دیده است[۲۳]. هشام با قلب و زبان و دست یاور ائمه است[۲۴]. امام صادق به او فرمود تا زمانی که ما را با زبانت یاری کنی، مؤید به روح القدس خواهی بود[۲۵].
نکوهش
از جمله روایات نکوهش، روایاتی است در سرزنش هشام، به سبب نقش وی در حبس و شهادت امام کاظم(ع). بر اساس این روایات، امام اصحاب خود را از مناظره منع کرده بود، ولی هشام فرمانبرداری نکرد و ادامه مناظرات وی، به زندانی شدن امام و شهادت ایشان انجامید[۲۶].
ردّ روایات دالّ بر نکوهش
به این روایات پاسخهای متعددی داده شده است، از جمله اینکه نهی از مناظره در دوران مهدی عباسی صورت گرفته و پس از آن دوران تقیه تمام شده و هشام در دوران مهدی عباسی امر امام کاظم(ع) را امتثال و از مناظره دوری کرده است.[۲۷] پاسخ دیگر اینکه از ابتدا نهی شامل هشام نمیشده و خود او گفته است: «مثلی لاینهی عن الکلام»[۲۸] و همچنین امام صادق(ع) به وی فرموده است: مانند تویی باید با مردم سخن گوید.[۲۹] افزون بر اینها، اگر این امر صحت داشت، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) برای او طلب رحمت نمیکردند[۳۰].
موقعیت و جایگاه علمی
هشام بن حکم از برجستهترین چهرههای علمی عصر خویش و مشهورترین دانشمند شیعی قرن دوم است که از بسیاری علوم عصر خویش آگاه بوده است.
ابن ندیم او را از متکلمان شیعه شمرده که در علم کلام و مناظره مهارت داشته است[۳۱]. علی بن اسماعیل میثمی وقتی شنید که هارون الرشید در تعقیب هشام است، گفت: انّا لله و انّا الیه راجعون، بر سر علم چه خواهد آمد، اگر هشام کشته شود. او بازوی ما، استاد ما و مورد توجه در میان ما بود[۳۲].
علاوه بر بزرگان شیعه، بسیاری از اهل سنت هم هشام بن حکم را ستودهاند؛ حضور هشام در جلسات علمی یحیی بن خالد برمکی به عنوان رئیس انجمن یا ناظر و داور مناظره دیگران، و دریافت جوایز متعدد از هارون، گواه این مدعاست[۳۳]. وقتی پادشاه صَفَد از هارون خواست شخصی را به آن سرزمین بفرستد تا دین را به آنان بیاموزد، یحیی بن خالد برمکی، تنها ۲ نفر را شایسته این کار دانست؛ هشام بن حکم و ضرار[۳۴]. شهرستانی نیز در صحت انتساب برخی اتهامها به وی، تردید کرده و نوشته که هشام در اصول و مبانی، صاحب اندیشهای عمیق بود و هرگز نمیتوان از مباحثاتش با معتزله چشم پوشید[۳۵].
بنابر برخی اقوال، هشام رویکردی انتقادی به فیلسوفان داشته. نقد و طعن دیدگاه آنان، طبیعتا مستلزم آشنایی وی با اندیشههای آنان بوده است[۳۶] و همچنین هشام در علوم نقلی ید طولایی داشته است. کتاب الالفاظ که نخستین کتاب در علم اصول شمرده شده، اثر اوست[۳۷]. حجیت خبر متواتر، استصحاب و اجماع، از آرای اصولی اوست[۳۸].
هشام در فن مناظره نیز چیره دست بود. او با بزرگانی از معتزله مناظره کرده است، از جمله با ابوعثمان عمرو بن عبید عبدالتمیمی بصری (متوفی ۱۴۴)، دومین رهبر معتزله، عبدالرحمان بن کیسان (ابوبکر اصم بصری) (متوفی ۲۰۰)، ابوالهذیل علاف (متوفی ۲۳۵)، و نظّام (متوفی ۲۳۱).[۳۹]
استادان و شاگردان
هشام مدتی طولانی در درس امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) و شاگرد ایشان بوده است. وی در حل مسائل دشوار از ایشان یاری میخواست و در مواردی در پاسخ به پرسش امام که این مطلب را از چه کسی فرا گرفتهای، تصریح میکرد که از خود شما آموختهام[۴۰]. بسیاری از عقاید و اندیشههای هشام، با روایات امام صادق و امام کاظم سازگار است و این هماهنگی، نشاندهنده سرچشمه این اندیشههاست. اما درباره سایر استادان هشام، اطلاع چندانی در دست نیست.
از جمله شاگردان هشام این اشخاص بودهاند:
ابوجعفر محمد بن جلیل سکاک: از اصحاب هشام بن حکم معرفی شده[۴۱] و جانشین یونس بن عبدالرحمان در رد مخالفان بوده است[۴۲].
ابوالحسن علی بن منصور: از شیوخ متکلمان شیعه[۴۳] که در کلام شاگرد هشام بوده و کتابی در توحید و امامت به نام التدبیر نوشته که جمعآوری سخنان هشام است[۴۴].
یونس بن عبدالرحمن: جانشین هشام در رد مخالفان بوده[۴۵] و ۳۰ اثر به وی نسبت داده شده است[۴۶]. یونس از هشام و او از امام صادق، روایت نقل کرده است[۴۷].
علی بن اسماعیل میثمی : از یاران و شاگردان نزدیک هشام بوده که حتی به این واسطه زندانی میشود[۴۸] و کتابی به نام المجالس نوشته که جمعآوری سخنان هشام است و نجاشی او را از چهرههای کلامی دوره خود معرفی نموده است.[۴۹]
شخصیتهای برجستهای نظیر ابواحمد محمد بن ابی عمیر (متوفی ۲۱۷)، نشیط بن صالح بن لفافه، عبدالعظیم حسنی (متوفی ۲۵۲) و دیگران، از هشام و او از امام صادق(ع) یا امام کاظم(ع) روایت نقل کرده و شاگردان وی در نقل روایت شمرده شدهاند.[۵۰] در میان بزرگان معتزله نیز برخی، همچون ابراهیم بن سیار(نظام)، در بعضی افکار از وی متأثر بودهاند.[۵۱]
آرا و اندیشههای کلامی
اعتقادات و نظریات هشام را میتوان در سه بخش خداشناسی، نبوت و امامت بررسی کرد:
خداشناسی
هشام به ضروری بودن معرفت و شناخت خدا باور داشته است.[۵۲] به نوشته ابوالحسن اشعری،[۵۳] هم معارف و از جمله معرفت الهی، از دیدگاه هشام، اضطراریاند ولی تحقق آنها نیازمند نظر و استدلال است.[۵۴]
دربار اثبات وجود خدا، ابن بابویه در التوحید[۵۵] از هشام نقل کرده که وی از طریق معرفت خویش، پیدایش و ویژگیهای جسمانیاش، بر وجود خدا استدلال کرده است.
تشبیه و تجسیم از جمله عقاید منسوب به هشام بن حکم و هشامیه است. اصل این عقیده از هشام دانسته شده و شیعیان نخستین نیز قائل به تجسیم معرفی شدهاند.[۵۶]
بر اساس برخی منابع، هشام بر اعتقاد به تجسیم سه دلیل اقامه کرده است.[۵۷]
دانشمندان شیعه در برابر نسبت تجسیم به هشام واکنشهای متعددی داشتهاند. برخی از اساس منکر اعتقاد هشام به تجسیماند و این نسبت را ساخته و پرداخت مخالفان وی میدانند.[۵۸] گروهی بر آناند که این اعتقاد، باور او پیش از گرویدن به امام صادق(ع) بوده است.[۵۹] برخی این سخن او را که خداوند جسمی نه مانند اجسام است، در مقام معارضه با معتزله یا ابوالهذیل یا هشام بن سالم جوالیقی دانستهاند.[۶۰]
جبر و اختیار
دربار دیدگاههای هشام راجع به جبر و اختیار، گزارشهای متفاوتی رسیده است. برخی او را معتقد به جبر دانستهاند.[۶۱] ولی بزرگان شیعه، از جمله شریف مرتضی،[۶۲] این سخنان را بیاعتبار دانستهاند، زیرا روایات ائمه و روایات مدح هشام، احتمال جبرگرایی او را مردود میکنند، به ویژه که برخی روایاتِ نفی جبر را خود هشام گزارش کرده است.[۶۳]از سوی دیگر، از اعتقاد هشام به اختیار، سخن گفته شده است، نظیر این که وی در اثبات حدوث علم الهی استدلال کرده است که علم پیشین با تکلیف و اختیار انسان تنافی دارد.[۶۴]
بر اساس گزارش اشعری،[۶۵] جعفربن حرب گفته است که هشام افعال انسان را از جهتی اختیاری و از جهتی اضطراری میدانسته است؛ از این نظر که انسان آنها را اراده و کسب کرده، اختیاری است و از این نظر که صدور آن فعل، منوط به حدوث سبب مهیج است، اضطراری است. فهم دقیقتر بیان هشام، به فهم مفهوم سبب مهیج منوط است، اما در هر صورت، از سبب مهیج نمیتوان جبر را نتیجه گرفت، زیرا در روایات، در عین نفی جبر، سبب مهیج از ارکان استطاعت دانسته شده است. بنابراین، نظر هشام بر امر بین الامرین قابل حمل است.[۶۶]
جهان شناسی
هشام بن حکم در جهان شناسی نیز آرایی دارد. اعتقاد به حدوث عالم که از نام یکی از آثار وی فهمیده میشود، تناهی عالم، انکار جزء لایتجزا و اعتقاد به مداخل برخی اجسام در بعضی دیگر، از جمله آرای جهان شناختی اوست.[۶۷]
دربار برخی پدیدههای طبیعی (از جمله زلزله، جوّ، باران و هوا) نیز گزارشهایی از سخنان هشام در دست است.[۶۸] اشعری[۶۹] از هشام نقل کرده که وی بر آن بوده است که به فرشتگان امر و نهی میشود، و در اثبات این مطلب، به آی ۴۹ و ۵۰ سوره نحل استشهاد کرده است.
انسان شناسی
هشام حقیقت انسان را غیرجسمانی میدانست. وی در مناظره با نظّام، به جسمانی نبودن روح تصریح کرده است.[۷۰] افزون
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.